امین فرامرزیان

 طراحى، جزئى از وجود من است / گفت‌وگو با امین فرامرزیان

هنرهای تصویری به خصوص تصویرسازی با گرایش های متنوع آن در عصرما چنان با ابزارهای دیجیتالی پیوند خورده که بدون آن امکان ارتباط با مخاطب به شکل باورنکردنی قطع می‌شود و تصور دنیای بدون هنر غیر ممکن است.
پست امروز روزرنگ اختصاص به گفت‌وگو با یکی از طراحان ایرانی دارد که سال‌ها پیش برای کسب تجربه از ایران رفته و اکنون در هلند زندگی می کند. امین فرامرزیان متولد ۱۳۶۲ اهواز است٬ دیپلم گرافیک دارد و دانشجوی انصرافی آکادمی اف‌آرت است. طراحی جزوی از وجودش شده است و از هر فرصتی برای تمرین و خلق ایده‌های جدید غافل نمی‌شود. خطوط محکم و جاافتاده، کاراکترهای با هویت و دوس‌داشتنی کنار تکنیکی مناسب می‌تواند نتیجه تمرین‌های سخت و اشتیاق وی باشد.

همراه روزرنگ باشید برای خواندن این گفت‌وگو و دیدن مجموعه ای از آثار این هنرمند.

از خودتان بگوييد. دوران كودكى شما به طور خلاصه چطور گذشت؟
من متولد اهواز هستم. چیزی که از دوران كودكى‌ام به خاطر دارم بازى با خواهر و برادرهایم هست كه خيلى لذت بخش بود؛ همچنين دوران جنگ را يادم می‌آید، صداى بمب و آژير خطر و بعد از آن مهاجرتمان به تهران.

 چطور وارد این حرفه شدید؟
می‌شه گفت از زمان مدرسه كه گوشه‌اى می‌نشستم و براى خودم طراحى و نقاشى می‌كردم.

امین فرامرزیان چگونه کار خود را به عنوان یک تصویرگر شروع كرده است؟

فكر می‌كنم از موقعى كه با علاقه و شور و هیجان كيهان كاريكاتور را ورق می‌زدم. بعدا در هنرستان از طراحى دوستان و هنرمندان هم دوره خودم مثل سهيل دانش اشراقى كه سطحش از ما خيلى بالاتر بود لذت می‌بردم؛ طراحی ها و مانگاهايى كه دوستم احسان طاهرى که از ژاپن با خودش آورده بود و به من نشان می داد برای من تأثيرگذار بود؛ همينطور جذابيت و تأثير گذارى آثارى كه در كتاب Illustrator بود ( این کتاب رو برادر بزرگترم كه در رشته  گرافيك درس می خوند خريده بود) و آثار هنرمندانى مثل كارتر گودريچ (Carter Goodrich) و بسیاری از افراد دیگر که الان خاطرم نیست.

 برای توسعه سبک شخصی چه پیشنهادی دارید؟

به نظرم اولين نكته اينه كه با خودت رو راست باشى و كارى كه ميخواى رو انجام بدى؛ البته بايد به خاطر داشت كه سختى و بالا و پايين زياد داره، مخصوصا وقتى پاى شغل و درآمد به ميان مياد.
به نظرم سبك رو همه دارند چون باورم اینه كه سبك، تركيبى از علاقه مندی‌هاى هر فرد در هر زمينه‌اى هست؛ مثل فيلم، تصويرسازى، انيميشن، شعر، نگاه شخص به زندگى و … اما اينكه چقدر پشتكار داشته باشى و كار كنى تا بالاخره بتونى درون خودت رو به صورت شفاف و به بهترين شكل نمايان كنى، تصميم گيرنده‌اش خودت هستی و در واقع تويى كه انتخاب می‌كنى چقدر از راه رو برى.

 چه چیزی یک تصویرسازی خوب را از تصویرسازی بد متمایز می‌کند؟
از ديد من تصويرسازى بد نداريم. تصويرسازى ميتونه موفق ويا ناموفق باشه يا براى بازارگرمى؛ همينطور ميتونه سطح دانش بصرى و تكنيكى هنرمند رو نمايش بده؛ اما از ديد شخصى من تصويرسازى با ارزش اونه که با موفقيت، داستان يا نكته‌اى رو براى بيننده بيان كنه و ذهن بيننده رو درگير خودش كنه.

 چقدر امین فرامرزیان را موفق می دانید؟
راستش نميدونم! حداقل در حال حاضر خودم رو موفق نميدونم، اما دارم تلاشم رو می‌كنم ؛ اما
كسانى هستند كه از ديد من موفق هستند مثل: مايك ميگنولا(Mike Mignola) يا جفرى جونز(Jeffrey Catherine Jones) و يا فرانك فرزتا(Frank Frazetta) كه در دنياى تصويرسازى بت‌هايى هستند و از لحاظ تكنيكى و داستان گويى، تصويرسازى رو به جاهاى خيلى خوبى رسوندند؛ همينطور انريكو فرناندز(Enrique Fernández) و سيريل پدروسا(Cyril Pedrosa) كه هنرمنداى اروپايى است و من خيلى كارهاش رو دوست دارم چون داستان دارند و مسلما خيلى هنرمنداى ديگه. اينها اسمهايى بودن كه به نظرم اومدند.

مصاحبه با امین فرامرزیان

 انگیزه‌هایتان را از کجا به دست می‌آورید؟
ميشه گفت منابع مختلفى داره و براى من از همه جا! از پروژه‌اى كه روش كار می‌كنم، آدمهايى كه باهاشون برخورد می‌كنم، زندگى خودم، طبيعت، آثارى كه می‌بينم و خيلى موارد ديگه.

چطور شد كه از ایران رفتید؟
من كامل از ايران نرفتم و گاهی اوقات به ایران می‌آم؛ ولى حدود ١٠- ١٢ سال پيش بوده و دليلش هم خيلى ساده است: براى كار!

چه تفاوتی بین فضای کاری ایران و خارج از ایران وجود دارد؟
اگر بخواهم به طور ساده بگویم، دو مطلب است: يكى فضاى شغلى و كمپانى ها هست و ديگرى فضاى كار شخصى. از لحاظ فضاى شخصى و كار شخصى، ايران بسيار وضعیت بهترى دارد چون هنرمند نبايد به ويزا و پول و اينطور مسائل فكر كند هر چند كه خيلی‌ها الان در ايران مشكل مالى و غيره دارند و اين رو نميشه ناديده گرفت. اما از لحاظ فضاى شغلى، بديهى هست كه كشورهاى پيشرفته فضاى مناسب‌ترى دارند چه از لحاظ بازار كار و چه نظم كارى و داخل شركتى و همينطور درآمدى٠

‎چگونه با هنرمندان دیگر و مشتریان خود ارتباط برقرار می کنید؟
بحث هنرمند و مشترى دو بحث كاملا جداگانه است. هنرمندان در هر سطح كارى كه باشند، همه دوستان درجه يك من هستند و صميمانه دوستشان دارم.
در مورد مشترى‌ها هم می‌تونم بگم كه هم مشترى خوب داشتم و هم بد؛ ولی همیشه سعی کردم  ارتباطم بر پايه صداقت و اعتماد دو طرفه باشد.

طراحی های امین فرامرزیان

مهمترین درسی که در زندگی تا به حال یاد گرفته‌اید چیست؟
اينكه روراست باشم؛ هم با خودم و هم با ديگران.

برای ما از روش‌ها و عادت‌های خاص طراحی‌هایتان بگویید؟
طراحى، جزئى از وجود من است؛ در خون من است! نمی‌دونم چطور توضيح بدهم؛ حتى وقتى با تلفن صحبت می‌كنم دارم خط خطى و طراحى می‌كنم؛ در حال راه‌رفتن مدام در فكر ايده‌هاى جديد هستم. برای من طراحى، هم يک پناهگاه است و هم روش زندگى! هر روزى كه  بتوانم دست به طراحى می زنم، ولو به یک طراحى كوچك در موبايلم يا روی یک تكه كاغذ، دستمال كاغذى و يا هر چيزى كه بشود روی آن طراحى كرد تا آن روز را بتوانم جزئی از زندگی‌ام به حساب آورم.

 ‎در تصویرسازی هایتان از تکنولوژی دیجیتال بهره می‌برید؟
بله.

‎آیا در هلند مقصدی رویایی دارید که دوست دارید تجربه کنید؟
در كل فكر نمی‌كنم مقصدی رؤيايى روى كره زمين وجود داشته باشد. اگر اجازه بدهید مقصد رؤيايى را با لحظه‌هاى رؤيايى عوض می‌كنم و اون رو لحظه هايى ميدونم كه نشستى و كارى كه دوست دارى رو انجام ميدى و هيچ فرقى نميكنه كه كجايى و در چه موقعيتى قرار دارى. فكر ميكنم مادامى كه حس ميكنى در راهی که درسته قدم برمی‌دارى خيلى چيزا خود به خود سر جاش قرار می‌گيره.

آخرین پروژه‌ای که کار کردید چی بوده؟
آخرين پروژه رو دارم روش می‌كنم و نمی‌تونم در موردش صحبت كنم؛ اما قبل از اون روى بازى stormbound كار كردم؛ يه بازى موبايل هست كه به نظرم بازى خوبى شده و نتايج جالبى هم گرفته. اين پروژه رو با كمپانى Paladin Studios كه الان هم با همين كمپانى مشغول به كار هستم انجام دادم.

 اگر نکته‌ای مایلید مطرح بشه اضافه کنید.
نكته‌اى كه بخوام بگم اينه كه در كل به نظرم مهم‌تر از همه چيز اينه كه سعى كنى آدم خوبى باشى و هر روز هر چند كم در حال يادگرفتن باشى. همين قدمهاى كوچك، كم كم جمع ميشه و نتايج جالبى می ده. دست آخر اينكه خيلى زندگى رو به خودتون سخت نگيريد!

امین فرامرزیان و تکنیک دیجیتال
تصویرسازی های امین فرامرزیان
امین فرامرزیان تصویرگر ایرانی
امین فرامرزیان تصویرگر
امین فرامرزیان طراح ایرانی
امین فرامرزیان مهاجرت به هلند
امین فرامرزیان طراحی سیاه و سفید
امین فرامرزیان: برای من طراحى، هم يک پناهگاه است و هم روش زندگى!
امین فرامرزیان



image 
imageimageimage
  1. واقعا دیدن کارهات لذت داره …کاملا مشخص انرژی که میذاری رو آدم دریافت میکنه…تصویر سازی واستایل کارت جدا….این مصاحبه هم خیلی دل نشین بود ممنونم برای انرژی که دادی ..

  2. تکنیک وطراحی قوی ولی کاملا غربی هیچ نگاهی به شرق نداره وخیلی زود وخوب تکلیفش را روشن کرده ! درنهایت میشه یکی مثل اون ها تواون رقابت سنگین وکاملا حرفه ایی ….

    1. به جای لفظ غربی ….بهتر از جهانی استفاده کنید ….دوست عزیز در حال حاضر فقط غرب نیست که به این شکل کار میکنه کل دنیا اینطوری …مثه اینکه خیلی عقبی :)….سبک امین فرمرزیان کاملا مربوط به خودش …اگه احتمالا جایی دیدید عین سبک ایشون نام ببرید ما هم بشناسیم :)….درآخر امین دوست داره تو دنیای حرفه ای رقابت کنه معلومه که تکلیفش رو مشخص کرده ….شما دوست دارید با کیا کار کنید ؟:)))

      1. 27 ساله به قدری کارتصویری از جهان دیدم وآرشیو کردم ودارم که حوصله بحث هویت وایرانی بودن ونگاه شرقی داشتن وووووو را ندارم فقط اینکه اگر تیپ کار غربی را بخواهی با کلمه جهانی شدن پنهان کنی پس هنرمندان ژاپنی وچینی وهندی وامریکای جنوبی وحتی افریقایی را کجای سکوی جهانی می گذاری ! یه کتاب گرافیک بین المللی را که نگاه کنید مثل سالانه های معتبر گرافیس خیلی زود کارهای ژاپنی ها وچینی ها وهم وطنانمان را پیدا می کنید مثل اساتیدی چون ممیز شیوا محصص ..آخری ها عابدینی وچند تایی دیگه که لهجه ایرانی تو کارشون هست ….ا
        این طراح که من درموردش نوشتم اگر کارهایش تو همان کتاب های سالانه چاپ شود واگر اسمش یا پرچم ایران تو رفرنسش نباشه نمی تونی بگی اوه یه ایرانی چه باحال کار می کند!!!!!واینکه من نه تویران ونه تو جهان قرار نیست با کسی رقابت کنم وکارم را انجام می دهم (تو ایران نقد دارم وبه نظرم گرافیک به دو گروه بزرگ لائیک ها ومذهبی ها تقسیم شده که هر کدام هم گروه خودشونو ساپورت می کنند که کم وبیش خیلی ها تجربه کردندومی بینند)خود هنرمند هم تو مصاحبه ش اذعان داره که از کتاب ایلوستریتور ومانگاه ها تاثیر گرفته !(هم زمان اگه یه نگاهی به کارهای کمیک استریپ های دهه 50 کانون بیندازی می بینی چقدر خوب کار ایرانیست یا انیمیشن های اون دوره کار استاد صادقی وممیز ومثقالی که جاودانه هستند وحیف که ادامه ندادند تو آرشیو کانون هست ومی فروشند ومن که اون موقع 10ساله بودم تو انبوه کارتون های سیمای پهلوی که از والت دیسنی تغذیه می شد با دیدن اون کارتون ها به وجد می آمدم وباور نمی کردم ما هم کارتون بسازیم )
        در نهایت یه بار دیگه کامنت منو بخون هم از قدرتش گفتم هم از …در ضمن به گفته شما همه تو دنیا اینجوری کار می کنند منو یاد فیلم چارلی چاپلین واون عصر طلایی که خط تولید یه شکل شده انداختید.واین هم شکل شدن برای شما که ظاهرا خیلی جلویی جالب اومده ! بهر حال معتقدم تا لهجه شخصی خودش را پیدا نکند تو صد هاهزار تصویر سازو هنرمند دنیا گم نام می مونه !(شاید هم براش مهم نباشه وبرای همین گفتم تکلیفش را روشن کرده )

        کارهای هنرمند دیگری که تو دهه 70(هم دانشگاهی من بود تو دانشگاه هنر) رفت کانادا واونجا کارکرد ولی برگشت واز لهجه خود دورشد وتیپ کاریش شده بود یکی مثل اون ها بنام هادی فراهانی وکتابی قبل از مهاجرتش چاپ کرد بنام زیروزبر(نشر یساولی ) که پراز کاریکاتورهای زیبا .عالی وپر مفهوم مینیاتوری بود را یه سرچ بکن یه مصداق حرف من می رسی ! واسکراچ بردهای اون طرفیش را با هنرمندان جهانی تو اون تکنیک مقایسه کن !آیا فرقی می بینید!(که او نیز اذعان به تاثیر گرفتن از یکی دو استاد اونجا بود خوب بعد از 20 سال آیا باید سبک ولهجه ویژه خود را داشته باشد یا نه !(که اگر برسد نکته مثبت بالا خواهد بود)استادشیوا به قول خودش از میلتون گلیزر تاثیر گرفته ولی لهچه خودش را مطرح وبولد کرد(بخصوص من کارهای سال های 65 تا 80 وچند! وکم و بیش تا به حال .را دوست دارم .

  3. اول اینکه 27 سال دیدن شما (مبنا رو میذاریم به حرف خودتون) قابل احترام اما نمیشه با 27 روز مداد به دست گرفتن حتی مقایسه بشه ….
    دوم – هر چیزی اصولی داره اصلا قرار نیست بی نظمی وبی ثباتی و بی تجربگی تو انمیشن های اون دوره حالا به چشم من نوعی خاص بیاد یا امضا به شمارررر بیاد ….فقط برای اینکه برای شما نوستالژیه
    سوم -مقایسه امین فرمرزیان که طراح کاراکتر و تصویر ساز با استاد ممیز و بقیه گرافیست ها قیاس مع الفارق اینها اصلا تو یه فیلد نیستن >>:))) …هیچ وقت تاکییید میکنم ههییچ وقت کارهای امین رو اصلا قرار نیست تو کتاب های تصویری گرافیکی ببینید که مثلا تشخیص ندید ایرانیه یا امضای ایرانی داره….به همچنین کارهای گرافیست هایی که نام بردید رو توی کتاب های سالانه کانسپت ارتیست ها و طراح های این چنینی نمیبینید ….طراحی ریز ریز اصول داره شما که میگید شبیه فلان کار یا بهمان کار …دقیق نام ببرید تا آنالیز کنیم …کلی گویی رو بذارید کنار …چیزی که شما ازش به عنوان سبک و لهجه یاد میکنید از دید بقیه بی تجربگی و غیر اصولی بودن ….سالهاست در مینیاتور ما از بی تناسبی نداشتن سواد اناتومی رنج میبریم و در عوض چی میبینیم چین و چروک تویه پارچه !!!!! وقتی هم شخص به تجربه میرسه و کارش رو رویه اصول دنبال میکنه از نظر شما لهجشو از دست میده :)))..
    چهارم – به قول خودتون تعریف کردید اما کوبیدید حتی با تعریف…:)))….یک سوال …کلی کار اینجا در روزرنگ اپلود میشه …چرا شما میاید پای این کار نظر میگذارید ؟:)))..در واقع تعریف واقعیتون اینجا مشخص شده که ناخواسته بوده البته …:)))…
    اگر میخوایید نقد کنید سعی کنید کمک کنید به آرتیست و صاحب اثر حالا هر چی که هست ….نه اینکه سعی کنی با بستن بحث به سمت بی سبک بودن کار رو بی ارزش جلوه بدید و بحث رو ببندید …

  4. (اول ):عرض کنم خدمتون که کمی بیشتر از 27 سال کار گرافیک کم وبیش هم می کنم وقرار هم نیست با مداددست گرفتن سنجش بشود که نسل ما نسل مدادوطراحی بودوکار دست .
    (دوم ):انیمیشن های دوره قدیم کانون را ببین با تکنیک های طاقت فرسای اون موقع با هنرمندان قدری چون علی اکبر صادقی که همان برگرفته از تصویر سازی هایش هست (با نگاه به مینیاتور ایرانی که شما فاقد تناسب واصول آناتومی می دانیدوبا بی انصافی فقط پارچه ؟؟!!) (انیمیشن با مضمون جنگ وبعدها نیز تصویر سازی کتاب با مضمون روز عاشورا (یه دوصفحه ایی از امام وانبوه لشگر کارکرده دراوج زیبایی )ویا پهلوانان ایرانی که با قدرت آناتومی فیگورها کارشده وهمان تیپ ولهجه ایرانی تو انیمیشن هایش وشما کارهارا بی ارزش وبی تجربه به حساب بیاورید (من دقیقا اسم آوردم که منظور من را بگیرید)اون هنرمندان اون موقع هم سن وسال همین آقای فرامرزیان بودند (نمی خواهم قیاس کنم )اشاره من به همان حرف اصلیم لهجه ونگاه به فرهنگ خودمان است ومن نگفتم نوستالژیکه (با اینکه می تواند باشد)! آیا کارهای آقای زرین کلک مثقالی کیا رستمی آلن بایاش (که فرانسوی بود ولی مثل یه ایرانی کار می کرد)بهمن دادخواه /مرتض اسماعیلی سها /بهرام خائف /سیروس راد.خیلی های دیگر غیر اصولی فاقد مبانی واصول آناتومی(آناتومی که تو تصویرسازی در چها چوب آکادمی وکلاسیک نمی ماند !!بودند؟؟؟؟؟آناتومی اون کتاب زیر وزبر را هم ببینید …
    من آثار آقای فرامرزیان را تو زیرمجموعه کلی تصویر سازی می دانم واگر شما اشاره به کتاب های سالانه کانسپت واینکه شاید اونجا چاپ شده باشد نه کتاب های سالانه گرافیک که یادآوری کنم باز همان نگاه ایرانی وشرقی برای تفکیک هنرمند برای من مهم است وگرنه خوب اون کتاب را کلی نگاه می کنم که مجموعه ایی از کار هنرمندان است وهمانطور که اول هم گفتم اگر کار ایشان قوی نبود(که هست ) اصلا تو اون کاتالوگ ها چاپ نمیشه !
    اشاره فرمودید به رسیدن تجربه !!وپختگی !!هنرمندواینکه من!! گفتم که از لهجه خود دور میشود.!!به عرض برسانم یه مثال مجموعه 20ساله یی (هرسال کتاب تصویر سازی امریکا و…. چاپ می شود )دارم هنرمندان اونجا وقتی وارد کار می شوند ترجیح می دهند همان سبک وتجربه ایی که بهشون رسیده را حفظ کنند تا با اون سبک وتکنیک شناسایی شوندوتو مجموعه 20 ساله که من دیدم می بینی همان فضا ها وهمان تکنیک وبافت ها ونگاه ها حاکم است واز این شاخه به اون شاخه نمی پرند.مدیران هنری نشریات هم با توجه به سبک اون ها بهشون سفارش می دهند.مثلا برادهلند/.gary baseman / /guy billout /
    steven noble /julie heller/وووووو
    و(چهارم ):من تو تعریفم گفتم تکنیک وطراحی قوی ولی کاملا غربی که نگاهی به شرق نداره و واقعا نداره چرا اینقدر افروخته شدید !!وبه نظرم هنوز تا رسیدن به سبک هم فاصله داردوباید یه بیست سالی کار کند(ترا خدا یه وقت هندوانه زیر بغلش نگذاریم فکر کند به قله رسیده وکارش تمامه این بزرگترین اشتباه است ) که شما از من خواستید شبیه ش را بیاورم .(شاید خودش بیاورد بهتر است که طبق گفته خودش از کجا وکیا تا ثیر گرفته …..
    .امافرمودید من با کیا دوست دارم کار کنم !من هم دوست دارم تو همین ایران که هستم کارم را به نحو احسنت ودر خور اجرا کنم وگذرم هم به خارج نخواهد افتاد(جوایزی هم در سطح کشوری دارم ) اما همانطور که گفتم تو ایران باید به یه جا وابسته باشی ! یا شاگرد خاص بعضی ها وکمتر کسی هست که بتواند تو این بلبشوی کاری که سر هر کوچه دفتر تبلیغاتی زدند وبا نازلترین قیمت ها پوستروطراحی جلدوآرم می زنند کار کند(خانه من طرف میدان انقلابه ومی بینم ) .هر دوسه سال یه ستاره واقعی می درخشد.تو ایران مدیر هنری نداریم وآدم هایی باید کار شمارا تایید کنند که اینکاره نیستند!کم وبیش همه می دانیم …
    اما در آخر هم بگویم تو همین سایت کلی روکارها گذاشته شده نظر دادم یه چند تایش را اشاره می کنم هنوز هست ببینید! با کسی پدر کشتگی ندارم ومعمولا هم تشویق دارم هم نقد !
    1 پروژه کوکاکولا وداریوش /مسعود رستمی 2 در گلستانه /رضا دالوند دو کامنت 3 یادگاری روی دیوار شهر /نسترن عنبری 4 کتاب قصه عشق ایاز 5مجموعه چهل حروف نگاری /استودیو فرهود
    6 یک چیز سیاه / رضا دالوند 7 ریزه کاری در طراحی جلد/نرگس زیانی 8 سیاه وسپید /پویا اعتراضی
    9 تابستانه شو /نمایشگاه گروهی تصویر سازی 10 با اشاره بگو /سولماز جوشقانی 11بسته بندی سوهان /مسعود رستمی 12چالش تصویر گری مذهبی /افسانه صانعی وووووووواین بحث از نظر من تمام شده ست .اگر پاسخی بود فقط می خوانم .ممنون

    1. دوست عزیز این های که نام بردید ….واقعا فاقد اناتومی هستند …خوب مشکل جایه دیگست …سواد اناتومی …بهتره از این مبحث خارج شیم چون اناتومی از دید شما کاملا سطحی و پیش پا افتادست …آقای زرین کلک و دوستانی که نام بردید پیش گام هستند احترامشون واجب اما اناتومی کارهاشون مبتدیانست (با یک نگاه ساده میبینید که در اکثر کار های ایشون زوایای صورت و بدن به شکل یکسان …این یعنی قدرت ریسک پایین)…اگر واقعا منتقدید نگاه آنالیزور تون کجاست ؟ پهاوانان که نام بردید یه کار جدید و کپی از سندباد(طراحی کاراکترها) با این تفاوت که شبیه ساختار کارهای غربی انیمیت شده !!!یعنی بی اصالت ترین کار ممکنه!!!! (برداشتن کاراکترها از کار های ژاپنی ولی انیمیت اون به سبک آمریکا)گرچه در نهایت دوستان با قدرت قلم کارشون رو یکدست در آوردند(و این خودش تحسین بر انگیزه)….
      دوما …اصلا متوجه نمیشم که شما چه اسراری دارید که هنرمند باید …یعنی باییید لهجه داشته باشه !!! چرا هنرمند باید خودش رو تویه یک ساختار یا یک چهار چوب به عنوان لهجه حبس کنه ؟چرا نباید سبک ها مختلف رو تجربه کنه و لذذذت ببره ؟…مگه ذات هنر چیزی جدای از آزادی بیان با هر تکنیکیه؟…چرا؟ از این شاخه به اون شاخه پریدن روصرف کنید …یعنی چی؟…
      سوم-کدام هندوانه ؟(از کار ها مشخصه قدرت ایشون)…اگر از نزدیک ایشون رو ندیدید لا اقل مصاحبه ایشون رو بخونید تا کمی بیشتر آشنا بشید با شخصیتشون …شما از کجا میدونید پشت همه این طراحی ها و کار ها چند سال تلاش پنهان ؟…از کجا میدونید این هنرمند چه مسیری رو رفته تا الان اینجا ایستاده ؟…همینجایی که شما فکر میکنید قلست و سعی دارید این قله رو بی ارزش جلوه بدید…چرا اگه به قول خودتون تعریف کردید ..با گفتن جملات بعدش که در نهایت میشه یکی مثه اونها سعی دارید خراب کنید همه چیو؟ یا جمله ای مثه اینکه 20 سال دیگه باید کار کنه ؟….با کمال احترام شما دست به قلم نیستید ..که اگر بودید مفهمیدید پشت همه این کارها یک مرد هست که کلییی زحمت کشیده و کلی میدونه…به گفته خودتون حوصله بحث ندارید اما میتونید بیاید اینجا و کلی تایپ کنید چرا واقعا …؟
      چرا با 27 سال تجربه به قول خودتون هنوز هم دوست دارید ناشناس باقی بمونید؟…به نظر شما 27 سال حیف نیست ؟:)
      …و در پایان تلاشتون رو بیشتر کنید تا شما هم از این قافله عقب نمونید …پیشنهاد میکنم تمرین کنید بیشتر و بیشتر تا کمتر حسرت بخورید…

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *