” امیلی هیوز” Emily Hughes، نویسنده و تصویرگر، دوران نوجوانی خود را در هاوایی گذراند و در حال حاضر در بریتانیا ساکن و مشغول کار است. کتابهای تصویری او به طور گسترده در جهان منتشر و شناخته شده اند. سال ۲۰۱۵ ، امیلی به عنوان نماینده بریتانیا در دوسالانه تصویرگری براتیسلاوا (BIB) حضور داشت. در پست امروز روزرنگ، او درباره خلق کتابی با عنوان ” وحشی” (Wild) صحبت میکند. این کتاب تصویری با تصاویر جسورانه یکی از اولین محصولات انتشارات Flying Eye Books در بریتانیا است که سال 2013به چاپ رسید. این کتاب تاکنون به زبانهای بسیاری از جمله اسپانیایی، فرانسوی و ایتالیایی منتشر شده است.
« “وحشی” داستان دختری وحشیخوست. در واقع، این کتاب درباره مردمانیست که بهسختی میتوانند انتظارات اجتماعی را برآورده کنند. این دختر بینام و نشان بدون خانه، خارج از شهر توسط اهالی جنگل بزرگ شده است. گاوهایی که با او حرف زده و جر و بحث میکنند، خرسهایی که به او یاد میدهند چگونه برای شامش ماهی بگیرد، و روباههایی که شکار میکنند، با او بازی میکنند و او را به قدرتمندتر شدن تشویق میکنند. این سبک زندگی به هیچ چیز دیگری نیاز ندارد. او میتواند با این خانواده درهمبرهم ارتباط برقرار کند، همزاد پنداری کند و آنها را درک کند؛ او زندگی شفاف و سادهای دارد.
اما روزی انسانها وارد جنگل شده و دخترک را با خود میبرند. آنها معتقد بودند انسان نباید بهتنهایی زندگی کند – او نمیتواند سازگار با درختان، کوهها و حیوانات در میان آنان زندگی کند – او نباید طبیعتی “وحشی” داشته باشد. بنابراین، دو انسان وظیفه هولناک “درمان” وی را آغاز میکنند. موهایش باید شانه بخورد، باید یاد بگیرد درست صحبت کند، بهدرستی از چنگال استفاده کند و از این دستورات اطاعت کند.

انتشارات طرح اولیه داستان را میخواست. تا جایی که در خاطر دارم، اگر میخواستم برای سال بعد کتابی منتشر کرده باشم باید حدوداً در عرض یک ماه طرح اولیه داستان را ارائه میدادم، بنابراین باید به سرعت داستانی طرح میکردم. در ابتدا قصد داشتم “وحشی” را در فضایی ویکتوریایی خلق کنم، چرا که بسیار سرکوبگر بود و به نظرم تضاد موجود در داستان بهتر در این فضا به نمایش گذاشته میشد. پس از این که با مدیر هنری ام، در این رابطه صحبت کردم، به این نتیجه رسیدیم که طرح داستان در اواسط قرن بیستم از این نظر که پیش بینی آن را دشوارتر میکند بهتر خواهد بود. فکر میکنم تصمیم سختی بود.

از یک کتابچه طراحی کوچک شروع کردم. معمولاً از یک کتابچه طراحی A5 استفاده میکنم و سعی میکنم در آن تصاویر کوچکی را خلق کنم که ایده مربوطه را در خود خلاصه کنند. از آن جایی که معمولاً در کنار هر خط داستان یک تصویر قرار میدهم، میبایست در این مرحله از ویرایش بسیار دقیق و بیباکانه عمل کنم. قرار دادن متنی بسیار کوتاه در کنار تصویری که باید برای بیان داستان در فضایی کوچک قرار بگیرد امری چالش بر انگیز است، اما این امر به من کمک میکند داستان را بهتر تعریف کنم. اگر نتوانم داستان را در این کتابچه طراحی بیان کنم، باید اصلاحاتی اعمال شود – که در “وحشی” از این دست اصلاحات بسیار بود!
طراحی شخصیت امری ضروریست و من زمان زیادی را صرف این کار میکنم تا در نهایت به طرحهایی جذاب و ملموس دست بیابم. من دختر وحشی را در صفحات بسیار زیادی طراحی کردهام تا به طرحی قابل درک دست بیابم.

از زمانی که باید طرحهای مشابه بکشم لذت میبرم؛ میتوانم حین انجام این کار به تلویزیون یا موسیقی گوش بدهم. برای طراحیهای “وحشی” از یک مداد اتد و در صورت نیاز سری نیم میلی متری B استفاده میکردم، هرچند این روش سودمند تقریباً توسط همه شناخته شده است. عادت بدی که دارم این است که هنگام کشیدن طرح نهایی مضطرب میشوم و گاهی با تصمیمی اشتباه کانون توجه تصویر را در آخر میکشم – نخست روی پیشزمینه متمرکز میشوم. فکر کنم به همین خاطر است که در طرحهای نهاییام گلهای زیادی وجود دارند.

در مورد رنگ ها، این کار را به صورت کاملاً دیجیتالی در فتوشاپ بر روی اسکنهای اولیه انجام میدهم. طراحی صحنههای خارجی برایم طبیعیتر و آسانتر بود؛ این فضاها مملو از رنگ سبز و قهوهای بودند (قهوهای رنگ مورد علاقه ام است. صحنههای داخلی دشوار بود. فضاهای خالی و لبههای سخت بسیاری وجود داشت. نمیدانستم باید از رنگهای پر زرق و برق مبلمان نیمه قرن بیستم استفاده کنم یا رنگهای ملایمتری که در خانه مادربزرگم پیدا میکردم. اندکی رنگ روشن زشت وجود دارد، اما بیشتر تصاویر تیره هستند.
این اولین کتابم بود اما پس از آن کتابهای زیادی تصورسازی کردهام. اگرچه طراحیهایم نسبت به آن زمان تغییرات زیادی کرده است، احساس میکنم خلق این کتاب بهخصوص، بیشترین تاثیر را روی من گذاشته است. کار کردن روی این کتاب باعث شده چشمهایم را باز کنم. سعی کنم به خودم بیاموزم، صبور باشم و با سختیها و آسانیها کنار بیایم.»



