«آن چه در وهله اول به ذهن میرسد این است که پوستر یک نمایش جنبه تبلیغاتی دارد و چیزی نیست جز یک ورق اعلان رسمی برای اطلاع یافتن از زمان و مکان و عوامل یک نمایش؛ اما مدت هاست که مقوله پوسترهای تئاتر، به عنوان یک هنر مستقل کارکرد و ساختار هنری پیدا کرده و از جنبه تبلیغاتی و اقتصادی صرف فاصله گرفته است.
پوستر تئاتر، به عنوان هنری جدا از نمایش، ساختاری دراماتیک پیدا کرده و پا به پای خود متن در روایتگری و ایجاد اثر در مخاطب پیش آمده است. اگر بپذیریم که درام، رفتاری کنشمند بین دو کاراکتر است و اتفاق نمایشی برشی از یک رفتار کنشمند، میبینیم که پوستر این روزهای آثار نمایشی حتی از متن نیز در خلق این اتفاق جلو زدهاند.
این روایتگری تصویری در یک لحظه است که کارکرد و ساختار پوسترهای تئاتر را دستخوش تغییر کرده است. طراح در یک قاب و در فضایی محدود، باید تمام حرف نمایش، المانها و نمادهای متنی، صحنهای و کارگردانی پیدا و پنهان در اثر را بگنجاند و در عین حال به عنوان اثری مستقل از لحاظ زیبایی شناسی سبک خاص خود را داشته باشد. تمام اینها جدای از امضای شخصی خود طراح در اثر و رعایت جنبههای تبلیغاتی و اقتصادی و فرهنگی است.
طراحیهای پوستر، از جایی با شیوههای اجرایی نمایش همراه شدند. بین مکاتب و سبکهای هنری، چه در نمایش چه در هنرهای تجسمی، اشتراکاتی وجود دارد که در القای حس به مخاطب و اثر گذاری، کارکرد یکسانی دارند (نمادها و نشانههایی که در روایت تصویری یک داستان تاثیر میگذارند) درک این نمادها و نشانههای متنی و فرامتنی و اشتراکات، باعث فاصلهگذاری بین پوسترهای تئاتر و دیگر جنبههای گرافیک و طراحی پوستر شده است.
مثلا میبینیم که با شکسته نوشتن عنوان یک نمایش و ایجاد گسست در حروف، تمام آن چه که نویسنده در شخصیت پردازی و کارگردان در خلق فضای نمایش و طراح صحنه در صحنه نمایش می خواستند القا کنند، در همان راستا این حس القا شده است.
در پوستر نمایش «واگیر ندارد»، آن چه از اسم واگیر در ذهن متبادر می شود، بیماریست که این قضیه به خوبی در رنگ زرد و پژمرده برگهایی که شکل یک انسان را ساختهاندمشهود است؛ اما فعل منفی ندارد در جنس برگ کاملا مشهود است؛ برگ به نشانه لطافت و روح طبیعت، انسانی را ساخته که اتفاقا درحال تسری فکر و افکار خود، به صورت چند برگ پراکنده است.
چند برگ که در پشت سر این انسان پراکنده شده است انگار که در حال انتقال و تسری دادن فکر، حس و یا افکاریست که واگیر ندارد اما در عین حال ناخوش احوالی ای مسریست.
انتخاب برگ های پاییزی زرد و نارنجی در عین گرم بودن و القا حس اطمینان یک حال پژمردگی و بیماری دارد. تضادی که شاید بتوان گفت در عشق میتوان آن را جست. حال خوش بیمارگونه ای که واگیر ندارد اما مسریست…»
مسعود کاظمی پور، فارغ التحصیل کارشناسی گرافیک و ساکن تهران است.