هفتهی گذشته جدیدترین شماره نشریه نشان —که احتمالا اینجا نیازی به معرفی ندارد— نشان شمارهی سی و هفت، منتشر شد. اولین برخورد من با جلد این نشریه در اینستاگرام یکی از همکاران بود، و چهار کلمه چاپ شده زیر نشانه مجله درجا نظر مرا جلب کرد: ویژه زنان و دیزاین. کنجکاوی باعث شد بروم سراغ شرح عکس تا ببینم چه مقالاتی برای\در مورد گروهی که خودم هم جزوشان هستم در نظر گرفته شده. چیزی که با آن مواجه شدم لیستی از مقالات در مورد طراحان زن بود، مقالاتی تقریبا تماما به قلم مردان. دیدن این لیست طاقتفرسا بود، نه به سبب دیدن اسامی آقایان نگارنده، بلکه به خاطر قابل پیشبینی بودن دیدن همچین لیستی، و مشکل هم در همینجا نهفته است.
در کشوری با جمعیت تقریبی ۸۰ میلیون نفر، آیا پیدا کردن ۱۵ نویسنده زن یک امر غیرممکن است؟ حتی اگر پاسخ این سوال یک بله بلند باشد، (که صد البته چنین چیزی قابل پذیرش نیست) نشریه نشان به لیست بلند شخصیتهای بینالمللی که با آنها همکاری دارد میبالد. پس مطمئنا این نشریه میتوانست از مقالات ۱۵ زن متخصص در زمینه دیزاین در جهان، برای شمارهای که به زنان اختصاص ویژه داده شده، استفاده کند. البته میتوانم در اینجا بحث کنم که اختصاص یک شماره به زنان اساسا بیمورد است. همانطور که میریام اشنایر در کتابش فمینیسم: مکتوبات ضروری تاریخی می نویسد: «من تأسف میخورم که زنان به طور سیستماتیک با دریافت توجهات ناچیز مردان تحقیر میشوند، توجهاتی که مردان تصوری جوانمردانه از پرداخت آنها به جنس دیگر دارند، در حالی که در حقیقت، دارند با توهین برتری خودشان را میستایند».
به نظر میرسد که بعد از چاپ ۳۶ شماره از نشریه با موضوعاتی گسترده از «مشکلات استودیوهای طراحی» گرفته تا «طراحی و کارکرد»، بلاخره چاه خلاقیت خشک شده، و زنان و طراحی به عنوان یک تم برای مجله، مطرح شده. ولی آقایانی که در این پروسه تصمیمگیری سهیم هستید، از شما خواهش میکنم که دفعه بعد عمیقتر در این چاه بگردید، و با ایدهای که کمتر رنگ تفکیک دارد برگردید. قطعا هرگز کسی موضوع مردان و طراحی را پیشنهاد نمیکند، میکند؟ نه. چرا؟ چون خندهدار است. مردان از این تمایز بینیازند، لازم نیست خود را به عنوان عضوی از یک جنسیت معرفی کنند. در اینجا چون ممکن است کسی اشاره کند که ممکن است این ایده توسط یک زن مطرح شده باشد یا اینکه رای زنانی در اینکه این شماره نشریه به چه موضوعی اختصاص داده شود دخیل بوده باشد، یک جمله از کیت میلت، نویسنده فمینیست میآورم: «جالب است که بعضی از زنان از تبعیضی که بر علیهشان گذاشته میشود ناآگاهند. هیچ سند محکمتری برای تربیت کلینگر آنها وجود ندارد».
اما اجازه دهید در اینجا به توجه ویژهای که شاید با بهترین نیتها در این شماره نشریه به زنان شده است، تأملی بکنیم. در کشوری با همچین آمار بالایی از دانشجویان طراحیگرافیک زن که به ندرت موقعیتهایی مثل همتایان مرد خود به دست میآورند، شاید بتوان به این توجه ویژه به چشم قدرت دادن به این زنان نگاه کرد. ولی اینگونه نیست و نمیتواند باشد، چون اینجا مردان هستند که به جای زنان صحبت میکنند. اتفاقی نیست که من در اینجا از لفظ «به جای» استفاده میکنم و نه «در مورد» یا «با». از پانزده مقالهی این شماره، تنها ۴ مورد نوشته زنان هستند، و یک مورد مصاحبه. باقی هم اکثرا ستایشهای کسل کننده است که کمکی به هیچکس نمیکنند.
از حوصله این نوشته (و این نویسنده) خارج است که به منظور یافتن نمونههایی که چرایی بهتر بودن نگارش مقالات توسط زنان را ثابت میکنند، وارد جزئیات شود. اما در ادامه به چند مورد اشاره خواهد شد که به نظر بنده، میتوانست این شماره نشان را به جای یک اتفاق تأسفآور به هدیهای برای انگیزه دادن به زنان طراح تبدیل کند.
در سرمقاله این شماره اشاره میشود که: «انتخاب موضوع زنان و دیزاین در این شماره از نشان، با تمرکز بر آثار طراحان زن ایران و جهان و اهمیت حضور آنان در عرصهی دیزاین صورت گرفته است نه با نگاه تفکیک جنسیتی.» بنده عذرخواهی میکنم، ولی این جمله تنافض دارد و خودش را رد میکند. لحظهای که از یک جنسیت خاص اسم میبرید و یک تمایز قائل میشوید، تفکیک جنسیتی اتفاق افتاده است. اینکه در یک مقاله بنویسیم قصد این نیست در حالی که روی جلد مجله این تمایز تبلیغ میشود، چیزی جز یک کنایه نیست.
به دنبال سرمقاله مجموعه نوشتههایی داریم که در ستایش کارهای زنان طراح نوشته شده. در اولین مقاله از این مجموعه، نویسنده (آقای مجید کاشانی) یک پاراگراف کامل را به توضیح اینکه کارهای خانم پریسا تشکری به خاطر نگاه زنانهشان شایان ستایش است اختصاص دادهاند. این احتمالا ضعیفترین بخش نشان ۳۷ است. من از طرفداران کارهای خانم تشکری هستم. به پوسترهایشان که نگاه میکنم از شوخطبعی، هوش و ایدههای قوی (که بیشک انعکاس نگاه او از آینه رحمش نیستند)، لذت میبرم. مغز زنان دنیا را به رنگهای پاستلی نمیبیند، اشیا را با ظرافت بیشتر حس نمیکند و تایپوگرافی را تنظیم نمیکند تا آنرا نرمتر استنباط کند. گفتن اینکه یک نگاه زنانه کار کسی را خاص میکند فقط خندهدار است و من اگر جای ایشان بودم، از اینکه بیان شود که به جای هوش و استعدادم، جنسیتم نقشی در موفقیتم داشته، آزرده میشدم.
مقاله بعدی از این مجموعه، نوشته آقای علیرضا مصطفیزاده ابراهیمی است. اول از هرچیز باید بگویم که من برای ایشون احترام فراوان قائلم. در دانشگاه تهران استادم بودند و به من خیلی چیزها یاد دادند و من رو مرهون خودشون کردند. ایشون مقالات خواندنی و تفکربرانگیز زیادی برای نشریه نشان نوشتهاند، اما از نظر من این مقاله در دسته نوشتههای خوبشان قرار نمیگیرد. البته که من اختصاص دادن یک مقاله کامل به استعدادهای کمتر شناخته شده میترا شاهسوند را باملاحظه میبینم، باید بگم که نوشتهای که تنها رزومه یک طراح را بازگویی میکند و به ما میگوید که او فردی بااستعداد است به کسی کمکی نمیکند، و میتواند به شکلی خطرناک به مرز یک نوشته خستهکننده نزدیک شود. با شناختی که از استادم دارم، دوست داشتم که به جای این مقاله، گفتوگویی دوستانه میان او و میترا بخوانم، تا انعکاس صدای میترا را در این مقاله حس کنم، و بفهمم که چطور یک طراح زن ایرانی جوان توانسته با همچین شرکتهای شناخته شدهای کار کند. یا حتی بهتر، من میدانم که آقای مصطفیزاده به طراحان خانم جوان زیادی کمک کرده که در این عرصه کار پیدا کنند و یا ارتباطات مفید برای آنها ایجاد کرده. به نظرم اگر از یکی از این خانمها خواسته میشد که در این مورد یک نوشته کوتاه ارائه کنند، من توانست یک نمونه عالی برای آقایان دیگر که در موقعیتهای مشابه برای کمک کردن به شاگردان زن خود هستند اما به هر دلیلی از این کمک دریغ میکنند، باشد.
میرسیم به تنها مصاحبه این شماره. قبول دارم که اضافه کردن بیش از یک مصاحبه به یک شماره از مجله میتواند تکراری و یا خالی از خلاقیت استنباط شود، اما خواندن صدای استرید استاورو آنقدر در میان موج نظرات آقایان به نفسی تازه میماند که خواننده مشتاق رويت مصاحبههای بیشتر با زنان میشود. البته این مصاحبه هم خالی از اشکال نیست، و گلایه من در اینجا هم مثل قبل است. دوست داشتم سوالاتی که از استرید میشد از جانب یک زن باشد، سوالهایی که جوابشان برای دانشجویان زن جوانی که به دنبال انگیزه هستند پرمنفعت میبود: آیا استرید در زمینه کاریاش به عنوان یک زن با مشکلی مواجه شده؟ چطور از پس این مشکلات برآمده؟ آیا مشتریان با او به شکلی متفاون نسبت به شرکای مردش برخورد میکنند؟ از سوالاتی نظیر اینها پرهیز شده، و در عوض، سوالاتی عمومی نظیر «چه چیزی باعث شد به دیزاین روی بیاورید» پرسیده شده.
به عنوان کسی که در درجه اول روی تایپوگرافی و تایپدیزاین متمرکز است، از مقالاتی که به این موضوع اختصاص داشتند ناامید شدم. البته من جایی که تقدیر شایسته است، تقدیر میکنم. مقاله پویا احمدی در مورد فعالیتهای کرول والر در تیدیسی خواندنی است، هرچند شخصا دوست داشتم که بیشتر روی شخص کرول تمرکز میشد تا شرح موسسه تیدیسی و فعالیتهای متنوعش. از زنانی انگیزهبخش مثل شلی گروندیلر و فیونا راس در این مقاله فقط در حد نام بردن یاد میشود، و بهنظرم این جای تأسف دارد. اضافه کردن یکی از مقالات فیونا راس در مورد چاپ حروف غیر لاتین میتوانست کیفیت این شماره را چندین درجه ارتقا دهد. حتی بهتر، یک مصاحبه با او در مورد درگیریاش با تولید تایپفیسهایی مثل میترا و ادوبیاربیک که تا امروز هم به طور گسترده در ایران استفاده میشوند، مطمئنا میتوانست برای خواننده ایرانی جالب باشد.
میتوانم مدتها از اینکه حتی اسمی از گروه الفابتس در این شماره آورده نشده گلایه کنم. گلایه نه فقط به این خاطر که الفابتس بزرگترین شبکه از طراحان، نویسندگان و استادان زن متمرکز بر روی تایپوگرافی است، بلکه به این خاطر که پروژه مشاوره رایگان یک به یکی که این گروه ارائه میدهد میتواند برای دانشجویان زن ایرانی کمک خیلی بزرگی باشد. مشابه این مورد، پروژه یس، اکول (بله، برابری) است که حتی خواندن یک پاراگراف در مورد تلاشش برای بستن شکاف جنسیتی در عرصه هنر و دیزاین این شماره از نشریه را خیلی خواندنیتر میکرد.
در اینجا بحثم را با تاکید مجدد بر این موضوع که در یک شماره ویژه زنان، مسلما باید به زنان اجازه نوشتن نظریاتشون بیشتر داده میشد، به پایان میرسانم. حتی اگر نشریه نشان از این بهانه استفاده کند که چهار زن برای این شماره نظراتشون را ارائه دادند، در جواب باید بگویم که این زنان اولین همکاریشان با نشریه نشان را در این شماره تجربه نکردهاند، و همین دست همکاری به سوی افراد جدید دراز نکردن، خود نمایشی بیذوق از رضایت مسئولین با وضعیت فعلی است. از آقایانی هم که در اینجا نامشان را بردم و نوشتنشان را نقد کردم خواهش دارم که به دیده یک خصومت شخصی به این نوشته من نگاه نکنند. من از آنها به عنوان طراح با احترام یاد میکنم و از کارهایشان درس میگیرم، قصد من از نوشتن این نقد تنها کمک به بهتر کردن وضعیت فعلی به سهم خودم است. در نهایت هم یک تشکر ویژه از استاد مشکی دارم، ایشون اولین کسی بودند که من گلایهام در ارتباط با این شماره پیششون مطرح شد، و خیلی از انتقادهای من استقبال کردند. همچین برخوردی در فضای انتقادناپذیر جامعه طراحی گرافیک ایران واقعا دلپذیر است. ممنون، آقای مشکی.
درباره نویسنده: سحر افشار فارغالتحصیل دانشگاه تهران در رشته ارتباط تصویری، دانشگاه ردینگ در رشته پژوهش در تایپوگرافی، و در حال حاضر دانشجوی مقطع دکتری در دانشگاه بیرمنگهام میباشد. او از اعضای گروههای مختلف، از جمله انجمن تاریخ چاپ و فرهنگ (cphc) است و در حال حاضر، وقتش را میان طراحی تایپفیسهای جدید و پژوهش بر چاپ زبان پنجابی با خطهای عربی و گورموکی تقسیم میکند.