پروژه‌ی هویت بصری استودیو متافور

پروژه‌ى طراحی هویت بصری استودیو متافور “METAPHOR” بنا به گفته‌ى طراح آن، با تأثیر از ادبیات شاعران ایرانی شكل گرفته است. یافتن ويژگى‌هاى معاصر در اشعار اين بزرگان، از دغدغه‌های على عسلى، طراح اين پروژه بوده که با تأسیس این استودیو، تلاش نموده شکل واقعى به آن ببخشد.
احمدعلى عسلى متولد ١٣٦٧، فوق ليسانس طراحى گرافيك از دانشگاه هنر تهران دارد و چندين سال است كه به صورت حرفه اى مشغول كار مى باشد. او در مورد مراحل شكل‌گيرى اين پروژه مى‌گويد: «استودیو متافور زمانی که آغاز به فعالیت کرد يك استعاره بود؛ هم استوديو و هم نامش(چون من در خانه‌ام کار می‌کردم) بنابراين در سال ٩١ براى معرفى استوديو پروژه‌ای را تحت عنوان “استودیو: مکان” (Studio:Location) طراحی و اجرا کردم. من با یک میز سفید و لپ تاپ ـ که به صورتی تمثيلى تنها ملزومات انجام کار هستند ـ به بیابان‌های اطراف شیراز رفتم و تصور کردم که فضای ذهنی من همین بیابان است. می‌خواستم به خودم و دیگران یادآوری کنم که شايد امکانات، بهانه‌ی انجام کارِ دیزاین است و اصل چیز دیگری‌ است. دکل برق فشار قوى، استعاره‌اى برای طراحى لوگوى استودیو بود و بیانگر دیدگاه من نسبت به محیط اطراف.

SIGN-1YEARSOLD SKETCHY-METAPHORSIAKH-scene SYAKHMETAPHOR01

دوسال بعد، قلمى طراحی کردم که با یک هدف کلی نسبت به فرم طراحی شد: فرا زبانی! شبیه هیچ زبانی نبودن به لحاظ فرمی و در عین حال خوانده شدن، بسیار مشکل بود و این قلم، تلاشی است در جهت برآورده ساختن این خواسته.
هندسه‌ی قلم فارسى از روی هندسه‌ی قلم OCR برداشته شده که قلمی است Mono-Space؛ یعنی تمام حروف آن به لحاظ اندازه یک فضای مشخص و یکسان را اشغال کرده‌اند. چسبیدن حروف لاتین به هم با استفاده از خط اتصال، چسبیدن نقطه‌هاى حروف فارسی بر روی سطح حروف، تکرار فرم یک حرف سر جای خودش و استفاده از حروف معکوس شده‌ی لاتین به عنوان یک یا بخشی از یک حرف فارسی، ترفندهایی است که فارسی را از فارسی دور کند و انگلسیی را از انگلیسی و شبیه عبری و یا حروف شرق دور نيز به نظر برسد.

metaphor-font-etudes01 metaphor-typographies-21 metaphor-typographies-22

metaphor-typographies-17metaphor-typographies-18fb-cover-metaphor-2nd-anniversary hunting-metaphor logo-test2

براى طراحى كارت ویزیت به ايده‌اى نیاز داشتم که ضمن ارتباط موضوعی صحیح با دكل، نماینده‌ی خوبی برای متافور باشد. فکر کردن به دکل برق و انرژی، باطری را به ذهنم متبادر کرد.
برای اين كار، روكش تعداد زيادى باطری را كنده و برچسب‌های “استوديو متافور” را روی آن‌ها چسباندیم. به‌جز اطلاعاتى نظیر تلفن و ایمیل، قطعه شعرى از مولانا: “چون اصل چشمه باقی است / فرعش همیشه ساقی است” و یک جمله ى انگليسى: “DESIGN THAT WORKS” ( به معناى سالم بودن باطرى ها) اضافه شد.
در واقع اين ايده، اشاره اى ست به اين كه هر سفارش، مقداری از نیروی طراح را برای «روشن کردنِ» کار از او می‌گیرد!

triplea-3dscene2  tripleA-Photoshoot

IMG_3762  IMG_3763  SCN_0007  SCN_0008  SCN_0009

 

  1. کلا کارهای ایرانی تعریف و حرف توش زباده و نتیجه کم و کارهای غربی تعریف کمه و نتیجه عالی. و خوبیه این سایت اینه که هردو رو کنارهم میزاره که ببینیم کجا وایسادیم. یه مشکلی که تو بیشتر کارای بچه‌های ما هست اینه که پرزنته و ارائشون ضعیفه و همینطوری از کامپیوترشون در میارن شوت میکنن این وسط!

    1. همکار و یا دوست عزیز، ضمن تشکر از اظهار نظرتان، خواهش دارم پست انتهای همین صفحه را که کلی نوشته ام مطالعه بفرمایید.
      راجع به نظراتتان:
      منظورتان از غرب دقیقن کجاست؟اروپا یا آمریکا؟ نظام حرفه ای و پارادایم ایشان نسبت به دیزاین با یکدیگر متفاوت است… اگر امروز مشاهده می کنید که پای کارهایشان ۲ خط توضیح هست و نه بیشتر نشان از تنها یک چیز است! غالب گفتنی ها را قبلن بسیاری از نویسندگان و منتقدان همان جامعه بصورت سلسله وار و تاریخی نوشته اند.همه چیز مشخص است. با دو خط توضیح تنها به همان نکته ی اصلی اشاره می شود. اگر هم کسی خط شکنی بکند مشخص است که از کجا خط را شکانده و چطور. در ایران چنین چیزی ابدن وجود ندارد چرا که ما مدت کوتاهی است که از فرهنگ شفاهی به فرهنگ مکتوب متمایل شده ایم. به نظر بنده اتفاقن باید آنقدر خودمان را به حرف زدن راجع به کارمان عادت بدهیم تا به قولن سوتی های آن مشخص شود. خود کار به مرور به فراخور سعی و استعداد طراح تغییر می کند و مسیر کمالش را می پیماید. اما اگر از خشت اول که همان تفکر دیزاین هست این بنا کج بره تا انتها کج است هرچند «خوشکل»! به نظر بنده بزرگترین ضعف گرافیک ما عدم التفات به مبانی نظری صحیح است. در بسیاری زمینه ها این مبانی را ما نداریم و باید آنرا تدوین کنیم…
      با فرض اینکه نظر شما در مورد کارها صادق است آیا کلی انگاشتن یک جامعه و تحت یک اظهار نظر و بدون استناد سهل انگارانه نیست؟ پژوهش محوری یعنی برای حرفی که می زنیم سند موثق داشته باشیم اگر دم دستمان نیست آن را بیابیم و حتا ایجاد کنیم و بعد به انتقاد بپردازیم.
      در رابطه با نحوه ی ارایه، سایت روزرنگ تصمیم گیرنده است. تنها ترتیب مطالب (ونه حتا نحوه ی نگارش آن ها) و غالب تصاویر برعهده ی بنده بوده است. به نظر شما پرزنت قوی چه کیفیاتی دارد؟ در این زمینه به من کمک کنید.

      1. اولا از اینکه باحوصله برای همه کامنت ها کامنت نویسی کردید جای تقدیر داره و حرکت جالبیه. دوم اینکه منظور از غرب هم آمریکا و هم اروپاست و علتی که برای خلاصه نویسی گفتید درست ما تنها یکی از دلایله که درباره آثار فاخر و نسبتا بی نقص صدق می کنه . تجربه بنده میگه کارهای تجربی که هنوز به پختگی وکمال نرسیدن در مرحله گفتمان همیشه جلوتر حرکت میکنن. البته تلاش شما قابل تقدیره و شما نیز ادعایی نکرده اید. من همیشه تو کارهای خودم محتاطم که به اندازه موفقیت کار از اثر دفاع کنم و اونو پرزنته کنم، چون احساس میکنم به این شکل کار در ذهن مخاطب لوث نخواهد شد چون تعریف و توصیف باعث توقع خواهد شد. راجع به پرزنت که فکر میکنم اکثر بچه های ایرانی مشکل دارن فقط کافیه به پروفایل های بیهنس و یا نمونه های خوبی که تو بخش هویت بصری تو این سایت هست یه نگاهی بندازیم . شیوه ارایه یه هویت بصری که ظاهر ساده ممکنه باشه به قدر متنوع و از زوایاپ مختلف کار شده که مخاطب رو به وجد میاره. تو مجموعه شما یه لوگوی تروتمیز همراه با مکان‌های استفاده شده اون ندیدیم. پس مخاطب از کجا بفهمه این کار چقدر قابلیت داره؟ و کجا چه جور استفاده میشه. حتی اون باطری کارت هاتون میشد جالب تر نشون داده بشه و کنار سربرگ و اقلا دیگه گذاشته بشه که واقعا اون مفهوم خانواده هویت بصری رو اعلام کنه.

  2. اوووووه چقدر توضيحاتش زياد بود!!!انقدر كه حرف زدن اگه وقتشون رو ميزاشتن رو پروژه بهتر نبود؟البته بنظرم كار جالبى شده اما جا داشت كه بهترم بشه
    مرسى از روزرنگ من با رضا موافقم ما ميتونيم مقايسه كنيم با كاراى خوب خارجى اصلا هرچى كار بهتره تعريف و تمجيد و نوشابه بازكردن طراحش هم كمتره و برعكس!!!

    1. از شما برای ابراز نظرتان سپاسگزارم.
      راجع به توضیحات نظرم را در پاسخ به آقای رضا داده ام.
      اینرا اضافه کنم که تعریف و تمجید و نوشابه، با بیان دیزاین بریف هر بخش از پروژه تفاوت فاحشی دارد! مسئولانه و با وسواس نظرتان را مکتوب کنید. در نظر بگیرید که اگر نیت انتقاد و یا کمک به بهبود روند کاری کسی را دارید، آن فرد زمان زیادی را صرف تولید اثرش کرده، در بوته ی نقد شما نیز برای وی زمان بگذارید !
      شما تنها کسی هستید که تا به اینجا، نامتان را کامل نوشته اید. بسیار خوشایند بود برای بنده.
      متشکرم

  3. تلاش ایشون برای زدن حرف جدید واقعاً قابل تقدیره اما نتیجه موفق آمیز نیست.
    به نظرم برای طراحان جوان (که خودم هم یکی از اونها هستم!) اون قدر که خود تلاش برای ارائه حرف نو مهمه، نتیجه مهم نیست.
    به نظرم بهتره با این رویکرد این پروژه بررسی بشه

    1. از شما برای ابراز نظرتان سپاسگزارم.
      پیشنهاد خوبی است. غالبن دوستان راجع به قلم مطالبی را نوشته اند. ای کاش راجع به کانسپت و سمت و سوی کارها هم صحبت می شد.

  4. به نظرم ایرانیزه کردن صرف تجربه غربی ها بیش از حد مرسوم شده..اونچه که دیدم صرفا یه کانسپت ملهم از پروژه فرنگیه نه حاصل تولید یه لابراتوار طراحی..فردی و شخصی هم به سادگی میشه این تجربیات رو آزمود.

    1. کاملا موافقم. البته فی نفسه این خوبه به شرطی که الهام گرفته بشه و نتیجه خوبی داشته باشه. چون تبدیل و کانورت کردن اون فضا به فضای ایرانی کار سختیه و نیاز به هوش و تلاشه. متاسفانه نبودن قانون کپی رایت در ایران طراحان ایرانی رو به یک تنبلی خاصی گرفتار کرده که گریزی از اون نیست.

      1. دقيقا. توليد با كيفيت يك محصول بصري نيازمند تشكيل ساختار روحي و ذهني مبتني بر مهارت فيزيكي و دانش كافيه. روز رنگ براي تبادل همين تجربيات فضاي خوبي شده.قطعا قصد و نيت تخريب بايد جاش رو به تشويق و تذكر براي توليد سالم بده كه به لطف روز رنگ و جسارت مشاركت نسل جوان محقق ميشه.

        1. ضمن تشکر از ابراز نظر تان .خواهشمندم پست انتهایی را که کلی نوشته ام مطالعه کنید. آقای رضا در پست اول نوشته اید: ایرانیزه کردن صرف تجربه غربی ها. تجربه ی غربی ها مقصود تان کدام تجربه است؟ کدام پروژه ی فرنگی ؟ مستند بنویسید و با وسواس! تا بنده متوجه کُنهِ مطلب بشوم.
          آقای حسن: لطفن بفرمایید کپی رایت کجای این پروژه نقض شده و مقصودتان از تنبلی! چیست! ؟
          آقای رضا: «تولید با کیفیت یک محصول بصری نیازمند تشکیل ساختار روحی و ذهنی مبتنی بر مهارت فیزیکی و دانش کافیه» این جمله رفرنس بیرونی داره یا نظر شماست؟ البته بنده متوجه معنی این تعریف شما نشدم.

  5. من نمیدونم خود کلمه استعاره (هرچند کلمه عربیه) چه مشکلی داره که باید از متافور استفاده کرد؟ هروقت جواب گرفتیم کارامون هم اصیل می شه. می شه گرافیک ایرانی استعاره نه دیزاین متافوری.

    1. به نظرم جواب خودتون رو داديد! متافور، استعاره و غيره همه غير فارسيه! اين يك تلاشه براى كندن از چيزهايى كه اصل نيست و ما به اونا چسبيديم! اين آقاى عسلى رو من متوجه فكر و كاراش ميشم…بنظرم هوشمندانه مسير متفاوتى رو پيش گرفته…

      1. آقایان مصطفا و صادق از ابراز نظرتان سپاسگزارم!
        آقای مصطفا: توضیح آقای صادق با نظر من هم سازگاره. بعلاوه اینکه این استودیو مشتری هایی از کشورهای غیر فارسی زبان هم داره. چیزی که در انتخاب یکی از اسم های استعاره یا متافور و غیره برای من مهم بوده، مفهوم استعاره است. اینکه همه بدانند منظور این بابا استعاره است.خود لغات هم گونه ای از استعاره اند . تنها معنا اصالت دارد و فرم بیان آن اصلن می تواند چنین چیزی باشد: تیاds۴dلب

  6. خسته نباشن ولی کار نهایی ضعف های خیلی زیادی داره – مثلا استفاده از حرف -R- و برگردانش برای حرف -و- خیلی ابتدایی و دمه دست ترین حالت ممکنه.
    برای رسیدن به یک فرم خوب هنوز خیلی نیاز به اتودکردن داره

    1. بنده هم موافقم که کار روی هر فونتی کار یک روز و یک ماه نیست و بسیار زمان بر است. چیزی که بیشتر مد نظرم بوده شوآفِ کانسپت طراحی آن است. با نیت نزدیک ساختن فرم حروف زبان های اصلی دنیا نظیر لاتین عبری عربی/فارسی و شرق دور شما هزار انتخاب خواهید داشت. کار بر روی چنین کانسپتی شاید چند سال زمان ببرد… به هر حال ازینکه نقطه نظرتان را بیان کردید از شما ممنونم.

  7. من نمیفهمم، یعنی چی؟!!! ی فونت اصلا خوانایی نداره ؟!!! باتری کارت ویزیت ؟!!! یعنی طرف باتری میزاره تو کیفش یا رو میزش؟!! گفتن خاص باشید اما نه تا این حد. شعر مولانا اون وسط از همه چی خاص تر بود.
    :: فرا زبانی! شبیه هیچ زبانی نبودن به لحاظ فرمی و در عین حال خوانده شدن، بسیار مشکل بود و این قلم، تلاشی است در جهت برآورده ساختن این خواسته. :: کلا این قلم فرا زمینی شده …

    1. دوست عزیز، از اینکه نظرتان را هرچند عجولانه مرقوم کرده اید از شما سپاسگزارم. راجع به خوانایی و یا رد کردن قلم به نظرم هنوز زود است که قضاوت کنیم… معتقدم که در آینده ی نزدیک ناگزیریم از بسیاری تنبلی هایی که به خودمان داده ایم فاصله بگیریم…
      راجع به باطری ها.
      نظیر بسیاری از استودیوهای کوچک و شخصی دیگر در دنیا، استودیو متافور مخاطب خاص دارد. یعنی مثل فلان کمپانی یا آ‌ژانس تبلیغاتی با دایره ی وسیعی از سفارش دهنده مواجه نیست به همین علت به خودش اجازه می دهد با نحوه ی ارتباط و بازاریابی خاص خودش آن جامعه ی هدفش را نشانه برود .هرکس که بخواهد از جاده ی اصلی به مقصد نرسد و راه خاکی در پیش بگیرد همانقدر که ممکن است هلاک شود ممکن است خود تبدیل به مسیری جدید شود. پس بر پایه ی تجربه و آزمایش حرکت می کند.. از تولید این باطری ها دوسالی است که می گذرد، حدود کمتر از ۲۰۰ عدد از ۵۰۰ باطری که در ابتدا تولید شدند تابحال به افرادی تحویل شده. باید بگویم که در این مورد با فیدبک فوق العاده ای مواجه شدم و به نظرم به هدف نهایی یک کارت تجاری که نفوذ و ایجاد تاثیر مثبت در ذهن جامعه ی هدف است رسیدم.
      یکی از مشتریان که در فرانسه زندگی می کند به خاطر رطوبت هوای زیاد محل اقامتش این باطری را در یخچالش نگهداری می کند!! می گوید اینرا روزی به بهای بالایی خواهم فروخت!!!
      استودیوهای خلاق با تعداد کارمند بسیار معدود، همانقدر که ممکن است پروژه های چند صد میلیونی به پستشان نخورد همانقدر هم آزاد هستند برای ارایه ی هر فکر و خلاقیتی! چیزی که مسلم است به عقیده ی من این گونه آثار را نمی توان تنها با دیدن در یک گالری قضاوت کرد و باید بازخورد آن را در جامعه ی هدف بررسی کرد.
      از شما متشکرم!:-)

  8. ای کاش روی فاصله ها و روابط ها بیشتر کار میشد دندونه های حرف س استودیو هیچکدومش برابر نیست و یا نقطه ف باعث شده یک زائده نامناسب ایجاد کنه

    1. راجع به حرف سین با شما موافقم. حقیقت مطلب این است که این قلم هنوز بسیار جای کار دارد و به همین سبب از ارایه ی کامل آن هم خودداری کرده ام. منظورم از ارایه ی فعلی آن بیشتر بیان کانسپتی است که در جهت دیدگاهم به هویت متافور آن را طراحی کرده ام. برای پرزنت فونت هنوز زود بود…:-)

  9. با سلام و ضمن تشکر از مدیریت سایت روزرنگ و فعالیت هوشمندانه و حیاتی شان در زمینه ی گرافیک و ایجاد فضای گفتمان.
    پیش از هرچیز عرض کنم که در این نوشتار روی صحبتم کلی است و خودم را نیز شامل می شود. این عرایض را یکبار زیر همه ی نظرات می نویسم تا از تکرار همه یا بخشی از آن در پاسخ هایم به دوستان پرهیز کرده باشم.
    از همه ی دوستانی که اظهار نظر کردند کمال سپاس را دارم و به خوبی می دانم که موقعیت های ازین دست، برای فردی مثل من که کمتر تریبون داشته، چقدر با اهمیت است. معتقدم که در این وانفسای امروز به خصوص در حیطه ی گرافیک،فضای گفتگوی سالم و سازنده را خودمان باید ایجاد کنیم و علمی و سنجیده سخن گفتن را که هیچ گاه با ما کار نکرده اند و آموزشی دراین رابطه ندیده و یا کمتر دیده ایم، هرچه سریع تر با صبر و حوصله و نیک خواهی تمرین کنیم و این نقیصه را برطرف کنیم که تازه بتوانیم برسیم سر اصل مطلب. روی صحبتم با خودم نیز هست.
    در باره ی مسايلی که مطرح کرده اید وظیفه ی خودم و همکاران دیگری که پیش از بنده معرفی شدند، می دانم که با جدیت به آن ها پاسخ دهیم. در واقع اظهار نظر کنیم. به عقیده ی من هیچ انگاره ای قطعی نیست، گفت و گو امکان تبادل نظرات را فراهم می آورد و این خودش دانشگاهی ست. البته اگر قوانین آن را رعایت کنیم. این فضا را گذشتگان ما نداشتند و بنظرم کلیت جامعه ی آنروز با سرعت کمتری به نسبت پتانسیل امروز حرکت می کرده است.به هر حال،
    بلاشک کار بنده نیز همچون کار هرکسی خالی از ایراد نیست چه بسا که هرکدام به زعم خود، به پاره ای از آن ها اشاره کرده اید.این را هم اضافه کنم چنانکه همگی مطلعید گفتمان استاد و شاگردی دیر زمانی ست که از جامعه های علمی در جهان نظیر دانشگاه ها از میان رفته و بار پیشرفت را پژوهش (اغلب هم به صورت تیمی) می کشد. ضعفی که در ما غالبن وجود دارد، بجز اطلاعات ناقص و همه ی چیزهای دیگر که بارها شنیده ایم، گفتار و اظهار نظر پژوهش محور یا حداقل علمی است.
    یک پیشنهاد هم برای دوستان عزیزم دارم، چه شما بنویسید هاشم و چه بنویسید هاشم حکیمی و چه بنویسید پسته ی خندان، آب از آب تکان نمی خورد این جا دنیای مجازی است و شما می توانید هرکسی باشید. اما یک نکته وجود دارد و آن این که رفتار حرفه ای ایجاب می کند که اگر وارد بحثی در حیطه های تخصصی می شویم با هویت واقعی مان و صادقانه به آن ورود کنیم. این اساس گفت و گو و تبادل است. مثل اینکه تلفن شخصی را که می شناسیم شماره گیری کنیم و بدون معرفی خودمان، پیام مهمی به او بدهیم. ممکن است گیرنده ی پیام بسیار هم به آن نیازمند باشد اما این کار ما موجب بی اعتباری پیام می شود. به علاوه وقتی هویتمان آشکار و مطابق با واقعیت است، ناخودآگاه مسئولانه تر و سنجیده تر وارد گفت و گو می شویم.
    امیدوارم از حرف های بنده ی کوچک، که یک نفری است از هزاران تای دیگر، خرده نگرفته باشید.
    نیتم تنهاکمک به ایجاد آن فضایی است که همگی سخت محتاج آن هستیم.
    سر فرصت پای تک تک نظراتتان، نظر و یا جوابم را خواهم نوشت.
    از همگی بسیار متشکرم وقت گذاشتید و مهم انگاشتید.
    و از روزرنگ نیز که جایش بسیار خالی بود.

    1. اقای عسلی از برخورد متمدنانه شما ممنونم. این طرز برخورد شایسته یه هنرمند دانشگاهی بود و اینکه اومدید پاسخ کامنت ها رو دادید نشان از احترام شما به مخاطب داره که تو فضای گرافیک ما گوهر نایابی محسوب میشه!
      البته با اون بخش صحبتتون که گفتید بهتره با اسم واقعی کامنت بدیم موافق نیستم. دوست عزیز بهتره این تصمیم رو به عهده افراد بذاریم و به «محتوای نظر» اهمیت بدیم نه « هویت نظردهنده».
      براتون آرزوی موفقیت دارم

  10. این کار صرفا یه تجربه است که هزاران هزار مثل این رو دانشجوهای دیگه دارن انجام میدن و اصلش هم داره تو خارج از کشور اتفاق میفته، و حالا نمیدونم روزرنگ غیر از سانسور نظرات آیا فیلتری هم داره که کارهایی که بیان جدید و حرفه دارن رو به نمایش بزاره یا نه؟

    1. ضمن سپاس از برخورد قابل تقدير ومحترمانه اقاى عسلى و توضيحاتشون،”هزاران هزار “واقعا خيلى اغراق آميزه و من فكر ميكنم اين سايت داره تلاش خوبى براى پوشش دادن كارهاى بچه هاى بااستعداد ميكنه و بامطرح كردن طراحان جوان و كمترشناخته شده-اما شايسته- قدمهاى خوبى داره برداشته ميشه.
      همونطور كه قبلا هم گفتم روزرنگ توقع و سليقه ما رو بالا برده و اگه ما بدون اطلاع از سختي و مشكلات احتمالى،فقط از دور نظرهاى سختگيرانه و پركنايه بديم واقعا لطفى نداره…
      اميدوارم نگاه منصفانه و معتدل رو در نظراتمون لحاظ كنيم.

  11. به نظرم کار خلاقی شده و توضیحات و اهداف و توضیحات اولیه خیلی از نقصان ها رو توجیه می کند.
    اما صرفا یک موضوع رو در نظر داشته باشین . سال هایی که در ایران تصویرگری (در تمامی اشکال) به دلایل مذهبی منع می شد و ما مشغول سر و کله زدن با فونت و ساختار حروف بودیم اروپا در حال رشد تصویرسازی و مصور متفاوت بود.
    از جایی که ما خواستیم مشغول تصویر بشیم، درگیر بکش بکش های سیاسی شدیم که فضای رشد در تمامی حرف هنری رو ازمون سلب کرد.
    در حقیقت گرافیک ما در حال تاتی هستش در حالی که غرب در حال دو مارتن هست.
    لطفا موقع نظر دادن منصفانه تر رفتار کنیم. طرح جناب عسلی قرار نیست از فردا در و دیوار مملکت رو بگیره. قراره نقشه راهی باشه تا هر کدوم از ما به تکاملش کمک کنیم.
    تکاملی که اسم رو از یاد می بره و به اعتلا و رشد یه صنف منجر میشه. نقد های کارشناسی تر به نظرم هم سازنده تر و هم برای تازه کاران اموزنده تره.

  12. چه ضرورتی داره حتمن از فونت انگلیسی،فارسیشم طراحی بشه؟؟؟
    چرا از فونتای ما(مثلن تیتر یا میترا)طراحای خارجی فونت لاتین طراحی نمیکنن؟؟؟

  13. به نظر من ” علی عسلی ” یه طراح جوان موفق هست که تونسته مسیر خودش رو پیدا کنه و کاری حرفه ای رو ارائه بده …

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *