در مقاله قبل مروری کوتاه بر مفهوم «تجربه کاربری» یا همان UX داشتیم. دیزاین در دنیای دیجیتال امروز بسیار پیچیدهتر از دوران طراحی پوستر و مجلات کاغذی است. در شرایط کنونی طراحان باید درک عمیقی از ابعاد مختلف و متعدد دیزاین داشته باشند. «تجربه کاربری» در حقیقت طراحی تمام مواردی است که یک مخاطب در برخورد با یک برند، محصول و یا سرویس، تجربه میکند. از این رو طراحان از شروع تا پایان پروژه خود همواره این سوالات را از خود میپرسند: چه کسی؟ چه چیزی؟ چه هنگام؟ کجا؟ چرا و چگونه؟
اگر به عنوان یک طراح گرافیک میخواهید وارد این عرصه بشوید، مطالعه نکات ذیل به شما کمک میکند بدانید دقیقا وارد چه دنیایی خواهید شد.
1- خودتان را متخصص ندانید!
بهترین طراحان تجربه کاربری آنهایی هستند که بدانند جواب سوالهایشان را از قبل نمیدانند! حقیقت این است که هر پروژه با دیگری کاملا متفاوت است، چون هم مخاطبان متفاوت هستند و هم صورت مسالهها. ذهن خود را برای پروژههای جدید کاملا آزاد کنید. مهم نیست پاسخ سوالها را بدانید؛ مهم این است که بدانید چه سوالاتی را باید مطرح کنید و پاسخهای شما به آنها چگونه میتواند تعیین کننده باشد. در اینجا مرحله پژوهش آغاز میشود. سرنخ پروژه را بگیرید و با دانستن اینکه چه اطلاعاتی لازم دارید، برای یافتن آنها برنامهریزی کنید. با این روش میتوانید به راهحلهای بزرگی برسید که برای دیگران قانع کننده باشد.
نکته: تکنیکهای اصولی و ساده زیادی برای پژوهش وجود دارند که میتوانید با فراگرفتن آنها با درکی بهتر از پس حل صورت مساله ها بربیایید.
2- بر روی خروجی تمرکز کنید
در حالی که نمونههای بسیار خوبی از طراحی تعاملی خلاق برای الگو گرفتن وجود دارند، طراح تجربه کاربری بیشتر درگیر این است که آیا مخاطب میتواند به سادگی به هدفش برسد یا نه. این به این معنی است که یک محصول پیش از اینکه یک اثر هنری باشد، باید کاربردپذیر(Usable) و مؤثر باشد. بسیار مهم است که بدانیم کاربر کیست و چه کاری میخواهد انجام بدهد؟ در واقع اغلب یک محصول یا سرویس زمانی کارآمدتر است که با روشهای متداول و آشنای مخاطب همگونتر باشد. به طور مثال مخاطبان امروزی با روشهای تعاملی فیسبوک و گوگل بیشتر مأنوس هستند؛ پس در صورت مشابه سازی آنها، میتوانید پیشاپیش موفقیت خود در ارتباط با مخاطب را تضمین کنید. البته این به آن معنی نیست که شما نمیتوانید اثر انگشت خود را در طرح به جا بگذارید، بلکه با درک صحیح از آنچه مخاطب با آن سازگارتر است میتوان سریعتر و راحتتر ارتباط برقرار کرد.
نکته: سعی کنید تعدادی کاربرنما (Persona) برای شناسایی کاربرانتان بسازید و سناریوهایی را برای شناسایی و تأیید اعتبار دستاوردهای مد نظر خود در ارتباط با آنها بنویسید.
3- طرح خود را اسکیس کنید
طراحان گرافیک بهطور طبیعی بیشتر از اینکه متوجه کاربردپذیری باشند، بر روی خروجی بصری و ترکیببندی هنری محصول تمرکز میکنند. لذت دیزاین یک طرح زیبا و منحصر به فرد شما را از این واقعیت غافل میکند که: مردم به سراغ سایت، اپلیکیشن یا سرویس مورد نظر شما نمیآیند که یک طراحی زیبا ببینند، آنها در حقیقت به دنبال محتوای دلخواه خود هستند.
یک کارگردان حرفهای به جای اینکه سر صحنه دکوپاژ کند، پیش از تصویربرداری از استوری برد برای پلان بندی فیلم خود استفاده میکند تا تصویری واضح از روند ساخت و پرداخت اثر خود داشته باشد. یک دیزاینر حرفهای هم پیش از طراحی نهایی با استفاده از وایرفریم (بهویژه نوع دستی آن)، ساز و کار روابط بین اجزای محصول را مشخص کرده و به ساختاری منطقی و کاربرپسند نزدیک میشود.
یک وایرفریم آزمایشی قابل کلیک میتواند به وضوح سناریوی شما را تعریف کند. فراموش نکنید وایرفریم صرفا برای تست ساختار ارائه محتواست و نباید بیش از اندازه وقت و انرژی صرف آن کنید.
نکته: نرمافزارهای خوبی مانند Keynote، Omnigraffle، Balsamiq و Axure میتوانند در ساخت وایرفریم به شما کمک کنند.
4- محتوی را دیزاین کنید
برای رسیدن به یک دیزاین عالی، مهمتر از فرم، رنگ یا تایپوگرافی، توجه به محتوای عرضه شده است. درنهایت هدف مخاطبان از بازدید یک سایت یا اپلیکیشن، طرحهای زیبای فلت آن نیست، آنها به دنبال محتوی هستند – از موسیقی و فیلم گرفته تا پیشبینی وضع هوا، اخبار و …
برای کاربرپسند شدن باید بتوانید کاری کنید که مخاطب به سادگی بتواند محتوای عرضه شده را پیدا کرده و نحوه تعامل با آن را درک کند. بهطور مثال منوهای یک سایت یا اپلیکیشن باید از منطق ساختاری و واژههای قابل فهم برخوردار باشند. برخی واژگان چندین معنی دارند، پس باید وقت بیشتری برای طراحی و انتخاب واژه صرف کنید.
نکته: هنگام طراحی یک منو میتوانید کل موضوعات موجود را بر روی کارتهایی مجزا بنویسید و از دوستانتان بخواهید که آنها را برای شما طبقهبندی کنند. این روش به شما کمک میکند با نحوهی طبقهبندی مخاطبان بیشتر آشنا شوید.
5- از زمینهی تخصصی خود شروع کنید
همانطور که میدانید «تجربه کاربری» دارای زمینههای مختلفی است، مانند پژوهش، طراحی بصری یا معماری اطلاعات. بسیاری از افراد یکی از این رشتهها را انتخاب کرده و در آن تخصص پیدا میکنند (البته اگر فکر میکنید در همه این رشتهها متخصص هستید، با اسطوره شدن یک قدم فاصله دارید!). بهترین راه این است که ابتدا از زمینه تخصصی خود شروع کرده و به تناسب موقعیت، کم کم وارد زمینههای دیگر شده و دانش خود را ارتقا دهید، چون امروزه، روز به روز کارفرمایان توقع بیشتری از طراحان پیدا میکنند.
باید گفت در بین تمام این زمینهها، طراحی گرافیک بهترین راه برای موفقیت در «UX» است. دنیای جذاب و هیجان انگیز «طراحی تجربه کاربری»، پر است از فرصتهای متنوع برای رشد و خلاقیت شغلی شما.
تجربیات خود را در زمینهی «طراحی تجربه کاربری» با ما در میان بگذارید.