این مطلب برای اولین بار در وبسایت طراحی تِیپولتر منتشر شده است و ما در «روزرنگ» تصمیم گرفتیم آن را با شما به اشتراک بگذاریم. علت انتخاب این مطلب استفاده از یک فونت اسلامی ارزشمند، یعنی خط کوفی، در طراحی یک فونت لاتین است. این ترکیب خلاقانه، که توسط کینان دی لونکر انجام شده، نه تنها پیوند هنری بین فرهنگهای مختلف را نشان میدهد، بلکه قدرت و زیبایی نهفته در خطوط اسلامی را در طراحیهای مدرن به نمایش میگذارد.
در این مطلب، دی لونکر به داستان شکلگیری این فونت میپردازد؛ از چالشهایی که در مسیر تلفیق دو فرهنگ نوشتاری متفاوت با آن روبرو بوده، تا تلاش برای حفظ اصالت خط کوفی و ایجاد یک فونت لاتین مدرن و خوانا. او همچنین به روند فنی و هنری طراحی اشاره میکند، از الهامگیری تا پیادهسازی نهایی. این تجربه خلاقانه نشان میدهد که چگونه میتوان از میراث فرهنگی به عنوان پایهای برای نوآوریهای جدید در طراحی استفاده کرد.
Calcula به عنوان آخرین تمرین در کلاس طراحی قلمهای فارغالتحصیلی من در برنامهی کارشناسی ارشد طراحی گرافیک در کالج هنر مریلند (MICA) آغاز شد. در نخستین ترم و نخستین هفتهام در ایالات متحده بود که با استاد Tal Leming آشنا شدم. از آنجایی که یک طرفدار قلم هستم، با Leming که به تازگی قلم عظیم Balto را راهاندازی کرده و وبسایت جدیدی برای کارخانهاش ایجاد کرده بود، آشنا بودم، اما هرگز قلمی برای خود طراحی نکرده بودم و این کلاس به معنای واقعی زندگیام را تغییر داد.
پس از آموزشهای اولیه و هفتهها کشیدن انواع اتودها، به تمرین نهایی رسیدیم که یک دستور کار ساده داشت: یک حوزهی تایپوگرافی مورد علاقه پیدا کنید و آن را بررسی کنید تا یک قلم جدید ایجاد کنید. در آن زمان، به سنتهای باستانی خوشنویسی عربی، به ویژه در سبک کوفی هندسی، علاقهمند بودم که به عنوان حوزهی کاوش خود انتخاب کردم.
هنر اسلامی عمدتاً غیرنمادین و خوشنویسی است. کوفی قدیمیترین شکل خوشنویسی از میان خطهای عربی است که به حدود قرن هفتم برمیگردد و به نام منشا آن، منطقهی کوفه در عراق کنونی نامگذاری شده است. واریانت هندسی آن بعداً توسعه یافته و در کاشیکاریهای معماری که به آن بناعی (به معنای تکنیک سازنده) نیز میگویند، استفاده شده است. رابطهی دقیق بین فضای منفی و مثبت به این سبک پیچیدگیای شبیه به هزارتو میدهد که مرزهای خوانایی را به چالش میکشد.
کیفیت بصری گیرا و خیرهکنندهی کوفی توسط جهان غرب در آنچه که به عنوان “کوفی کاذب” شناخته میشود، تقلید شد. این موضوع در اروپا در قرون وسطی و رنسانس، به ویژه در تصاویری از مردم سرزمین مقدس محبوب شد. نمونهای معاصر از این موضوع، جلد آلبوم متی کلارون، نقاش سوررئالیست، برای آلبوم LIVE-EVIL مایلز دیویس است.
آثاری از امین بارین.
من با کوفی از طریق کارهای خوشنویس و طراح کتاب پرکار ترکیهای، امین بارین، آشنا شدم؛ یک خوشنویس سنتی که با خط لاتین سبک کوفی را بررسی کرده و مونوگرامها و قطعات بصری جذابی ایجاد کرده است که این سبک را برای افرادی غیر-native مانند من به راحتی قابل دسترس میسازد. او کیفیت هزارتو مانند کوفی را حفظ کرده و اشکال ذاتی حروف لاتین را به گونهای تجرید میکند که تعادل بصری بین فضای منفی و مثبت را به دست آورد. این موضوع برای من بسیار جالب بود و به این فکر کردم که آیا میتوان این را در یک قلم به دست آورد. به گفتهی اریک ون بلوکلند، تفاوت بین حروفنگاری و طراحی قلم این است که حروفنگاری به طراحی حروف برای تناسب با یک ترکیب خاص مربوط میشود، در حالی که طراحی قلم به طراحی یک سیستم مربوط میشود که هر ترکیب از حروف باید با هم کار کند. من احساس میکردم که رویکرد سیستمی برای استفاده از اشکال تکراری در سبک کوفی آن را به طراحی قلم نزدیکتر میکند، اما آزادی برای پیچاندن یک حرف به گونهای که در بین حروف قبلی و بعدی جا بگیرد، البته، یک تکنیک حروفنگاری بود.
وقتی Tal به ما FF Beowolf را نشان داد، فونت به شدت تحریف شدهای که ون بلوکلند در اواخر دهه 1980 با جاست ون روسوم طراحی کرده بود، این برای من یک درک جدید بود. هرگز تصور نمیکردم که چنین امکاناتی وجود داشته باشد و یا اینکه ممکن است ارتباطی نزدیک بین طراحی قلم و برنامهنویسی پایتون وجود داشته باشد. FF Beowolf اصلی یک فونت کاملاً تصادفی بود که خطوط آن به صورت زنده تغییر میکرد، به این معنی که هیچ دو نسخهای از حرف هرگز یکسان نخواهد بود. این درک بنیادی من از طراحی قلم به عنوان کار با اشکال تکراری را مختل کرد. با خواندن بیشتر دربارهی این قلم، الهام گرفتم که احتمال یک قلم که به اندازهی حروفنگاری آزاد به نظر میرسید، قلمی الهامگرفته از و پایبند به قوانین کوفی هندسی را بررسی کنم.
من به سرعت کلمهی “PLATELET” را درون یک شبکه 5×5 حروفنگاری کرده و آن را به عنوان یک مفهوم برای تمرین نهایی به Tal نشان دادم و ایدههایم را برای قلم توضیح دادم. سپس Tal به من نشان داد که ویژگیهای OpenType میتوانند بیشتر از فقط لیگاتورها و کسرهای زیبا باشند و یک حوزهی کامل برای آزمایش را باز کند. او قلمهایی مانند Swiss Interlock (کریستین شوارتز برای Photolettering)، Studio Lettering و Ed Interlock (کن باربر و تال لمینگ برای House Industries)، Liza Pro (باس یاکوبز، آکیلم هلملینگ و سمی کورتماکی برای Underware)، Irma، Julien و Delvard Gradient (پیتر بیلاک، بیلاک و لمینگ، و نیکولا دیوره و کارستن لوکه به ترتیب، برای Typotheque) را به من نشان داد. پس از ایجاد ویژگیهای OpenType برای برخی از این قلمها، Tal پیشنهاد داد: اگر من یک سیستم مناسب برای چگونگی کار این قلم الهامگرفته از کوفی ابداع کنم، او آن را برای من برنامهنویسی خواهد کرد. این برای من یک آرزوی محقق شده بود.
سیستم
قلمهای شگفتانگیزی که Tal به من نشان دادند، برای اجرا چالشبرانگیز بودند، زیرا طراحی عادی، فاصلهگذاری، کرنینگ و غیره تنها بخشی از فرآیند بودند. اگرچه این قلمها از نظر کارایی متنی یا “عملکردی” بهترین نیستند، اما کاربران خود را به چالش میکشند و دعوت به کنکاش بیشتر میکنند. ما آنها را مطالعه کردیم تا راهی برای دستیابی به آنچه که میخواستیم با Calcula انجام دهیم، یعنی ایجاد یک فضای عرض ثابت و یکسان بین شکلهای حروف، پیدا کنیم. هر حرف نیاز داشت که به حروف قبلی و بعدی سازگار شود تا بتواند بر روی یا زیر خود جا بگیرد.
با مشاهدهی قلمهایی مانند Ed Interlock، Julien و Liza Pro، متوجه شدم که زیبایی این فونتها بخشی از عدم پیشبینی است که کدام حرف با کدام حرف دیگر درهمتنیده خواهد شد. اما در مورد Calcula، درهمتنیدگی فقط راهی برای دستیابی به رابطهی دقیق بین فضای منفی و مثبت بود. بنابراین ابتدا دو قانون برای طراحی این قلم تعریف کردم: درهمتنیدگی تنها زمانی اتفاق خواهد افتاد که به شدت لازم باشد (پیشبینیپذیر خواهد بود) و تمام حروف باید به یک شبکهی 5×5 پایبند باشند.
از آنجا که شبکه راهنمای تمام حروف بود، من تمام نمادها و نشانهها را درون شبکه جا دادم. آنها دارای شخصیت بصری بسیار خلاصه شده و در یکی از سه عرض موجود در قلم قرار میگرفتند و این باعث میشد که Calcula به یک قلم تقریباً عرض ثابت تبدیل شود.
من پنج حرف “مزاحم” (F، L، P، T، r) را شناسایی کردم که حروف دیگر باید خود را با آنها سازگار کنند. من یک سیستم ساده طراحی کردم که در آن هر حرف پنج نسخه داشت، هر کدام طراحی شده برای سازگاری با یکی از حروف مزاحم. این شامل تغییر طراحی حروف یا موقعیتهای آنها در شبکه میشد.
آزمایشات
در حالی که با حروف آزمایش میکردم، متوجه شدم که اشکال متفاوت آنها – در اکثر موارد – حروفی نیستند که ما انتظار داریم، که به شدت در طراحی موفقیتآمیز قلم مؤثر بود. برای مثال، F معمولی برای یک “حرف مزاحم” باید دارای دم و نشانهای باشد که حروف را به سمت خود جلب کند و برعکس، زیرا F در الگوها و به ویژه در واژههای که خود را با آنها جفت میکند، یک عنصر ثابت است. بسیاری از حروف در طول طراحی، بین حروف و فضای منفی به چالش کشیده میشدند، بهطوری که بقیه حروف از ابعاد مختلف استفاده میکردند و این چالش به این معنی بود که به طور کامل به مرکز حروف برگردیم.
زمانی که همهی طراحیها به پایان رسید، Tal و من برای برنامهنویسی به OpenType رفتیم و به یاد دارم که در چه مقطعی دکمهی “Compile” را فشار دادیم، استرس و هیجان با هم ترکیب شد. با ایجاد ویژگیهای OpenType، ما در واقع کنترل دقیقتری بر روابط هر حرف نسبت به بقیهی حروف پیدا کردیم. این قدم برای من در مقیاس جهانی یک جادهی جدید برای کاوش در طراحی قلم و خوشنویسی به حساب میآمد.
نتیجه
در انتها، با اینکه Calcula یک قلم نیست که در نظر اول مورد توجه قرار گیرد، اما به نظر من یکی از شگفتانگیزترین تجربیات من در زمینهی طراحی قلمها بود. به یاد دارم که در نهایت روزهای طراحی و برنامهنویسی به پایان رسیدند و احساس میکردم که معلمین و دانشجویان همه در حال جستجوی شکل جدیدی از طراحی بودند. به عنوان یک نتیجه، با موفقیت به سوی طراحی یک قلم پیشرفته و غیرمعمول دست پیدا کردم که اساساً سنتهای کوفی را به مدرنیته پیوند میدهد و این باعث شد تا ایدههای من از حروفنگاری و طراحی قلمها بهطور کلی تحول یابند.