استاد محمد بهرامی در سال ۱۳۰۵ در گیلان به دنیا آمد. پدرش، ابوطلب بهرامی، اهل تفرش بود. او به دلیل دوره هایی که در روسیه گذرانده بود، در گیلان به عنوان یک کارمند با رتبه عالی در دولت استخدام شد. محمد بهرامی در این منطقه زیبا در شمال ایران به دنیا آمد و در آنجا بزرگ شد. وقتی او پنج ساله بود، پدرش او را به یک مدرسه در نزدیکی منطقه “نصفی” فرستاد تا تحصیلات ابتدایی خود را شروع کند.
دوران کودکی محمد بهرامی
وقتی محمد هفت ساله بود، با خانواده به تهران نقل مکان کرد. او از همان ایام کودکی شروع به نقاشی کرد و با اشتیاق و علاقهای عمیق به این هنر پیشرفت کرد. یکی از اولین خاطرات نقاشی او مربوط به زمانی است که با پدرش به یک باغی در نزدیکی خانهشان رفتند. این خانه یکی از محلهای سکونت طبیبی بود.
در آنجا، زمانی که مادر طبیب در حال آشپزی بود، محمد به یک چراغ نفتی آبی رنگ که برای پخت و پز استفاده میشد، توجه کرد. او آن را با جزئیات دقیق نقاشی کرد. این استعداد نقاشی نشانهای از استعداد بزرگی بود که پدرش نیز آن را تشخیص داد. از آن پس، پدر تصمیم گرفت محمد را در هنر نقاشی حمایت کند. این شد که پدر محمد نام او را در مدرسه ناصرخسرو در تهران برای ادامه تحصیل نوشت.

دوران تحصیل
حال محمد به حالی دیگر رسیده است. او در حال حاضر در کلاس چهارم ابتدایی قرار دارد و ده ساله شده است. در دبستان ناصرخسرو درس می خواند. یک روز، معلم نقاشی به نام «ابوالقاسم حالت» یک گلدان را روی میز کلاس قرار میدهد و از دانشآموزان میخواهد آن را نقاشی کنند. بعد از مدتی و بررسی نقاشیها، استاد محمد کار او را به دست میگیرد. او در حالی که نقاشی محمد را به دانشآموزان دیگر نشان میدهد، اظهار میکند: “این بچه نقاش خواهد شد”. ابوالقاسم حالت همچنین یک هنرمند معروف تئاتر بوده است.
محمد از تابستان همان سال توسط پدرش به صنایع مستظرفه منتقل میشود. این سازمان به تازگی به دستور رضاشاه برای توسعه هنر در کشور تأسیس شده بود. صنایع مستظرفه تحت اداره استادانی همچون استاد علی کریمی قرار داشت. محمد در آنجا با شور و شوق کار می کرد. اما یکی از شاگردان به نام کمال الملک دارای عکسی از منظرهای است که مشغول ساخت آن در دبند است. بهرامی تصمیم میگیرد این اثر را به صورت آبرنگ تکمیل کند و به او میگوید که این اولین اثرش در صنایع مستظرفه است.
در پایان تابستان، وقتی پدرش درباره حال و احوال فرزندش میپرسد، استادان به او میگویند: “فرزندت در اینجا فقط کاغذ و رنگ حرام کرده”. بعد از مدتی، محمد تصمیم میگیرد در کنار تحصیلاتش به هنر علاقهمند شود. در زمانهای بیکاری و بعد از مدرسه، او به کارهای هنری میپرداخت. برای مثال، بادبادکهای کاغذی میساخت و آنها را با نقاشیهای زیبا تزئین میکرد. همچنین، میز و صندلی کوچکی ساخته و آنها را تزئین میکرد و به همکلاسیهایش میفروخت.
شروع کار طراحی جلد استاد بهرامی
وقتی چهارده ساله میشود، پدرش او را به استاد تقوی میبرد. استاد تقوی یک نقاشیدان معروف بود که دکان عقیق فروشی ناصرالدین شاه را اداره میکرد. در آنجا، محمد به بازسازی و یادگیری آثار هنری میپرداخت و در ترمیم نقاشیها مهارت داشت. او با ترمیم و بازسازی نقاشیهای خانواده تیموریان، استعداد خود را به استاد تقوی ثابت کرد. در طول دوران تحصیل، محمد کتابهای همکلاسیهایش را با هنر تذهیب زینتدار میکرد. او کتابهای درسی را به صورت زیبا و خلاقانه تزئین میکرد.
وقتی به دبیرستان ایرانشهر میرود، جنگ جهانی دوم آغاز میشود و این دوران کمبودها را به یاد میآورد. به علت علاقه زیادی به ورزش، به باشگاه ورزشی جدید “نیرو و راستی” میپیوندد. این باشگاه را منوچهر مهران تأسیس شده است. به دلیل شهرتش در زمینه نقاشی، آقای مهران از او میخواهد یک طرح برای جلد مجله ورزشیشان طراحی کند.
دراین باره، محمد بهرامی میگوید که برای این مجله طرحی ارائه کرده و کلمات “نیرو و راستی” را در آن قرار داده است. به این ترتیب، وی در عالم هنر به عنوان یک طراح جلد کتاب، در تاریخ هنر و گرافیک ایران شناخته میشود. او همراه با آقای مهران به یک چاپخانه میرود. آقای احمد شهیدی (رئیس اطلاعات ماهانه) به وی درخواست میکند که یک طرح برای کتاب “انتقام” که در حال چاپ است، طراحی کند.
مقداری کاغذ در اختیار محمد قرار میگیرد و وی با ابزار محدود یک طرح جدید برای کتاب ایجاد میکند. بهرامی میپذیرد تا در زمانهای پس از مدرسه در بخش طراحی و گرافیک روزنامه اطلاعات کار کند. این زمان به عنوان آغازی برای خودش به شمار میآید تا هنر نقاشی را به بهترین شکل ممکن به اجرا درآورد و به نمایش بگذارد.

آغاز به کار آتلیه
استاد محمد بهرامی در سال ۱۳۲۵ آتلیه اول خود را در خیابان لالهزار، تهران تأسیس کرد. او سپس سازمان هنری بزرگ پارس را تأسیس کرد. محمد پس از آن، تشکیلات چاپ و هنرهای گرافیک مجهز گوتنبرگ را بوجود آورد.
از این رویداد، با کار مداوم و اشتیاق بیاندازهای که داشت، یک سبک و شیوه جدید در هنر نقاشی ملی ایران به وجود آمد. او توانست بسیاری از دانشآموزان خود را تربیت کند که هرکدام از آنها خود استادان مشهوری هستند. هنرمندان بسیاری نیز از آثار و نوآوریهای بهرامی الهام گرفتهاند.

دوران تحصیل دانشگاهی و استادی محمد بهرامی
در دهه ۳۰، استاد بهرامی تصمیم میگیرد مسیر تحصیلی خود را به صورت آکادمیک ادامه دهد. به همین منظور، وی وارد دانشگاه هنرهای زیبای تهران میشود و تا مقطع اخر رشته نقاشی و هنر را در آنجا به پایان میرساند. رشته گرافیک آکادمیک در ایران هنوز شناخته نشده بود، اما استاد بهرامی با توجه به خلاقیت و احساس هنری خود، پایههای طراحی گرافیک سیاه و سفید، طراحی روی جلد و طراحی لوگو را میگذارد.
در آن زمان، بهرامی سالها به عنوان اولین استاد گرافیک در تهران، بسیاری از آتلیهها را تأسیس کرده بود و هنرمندان زیادی در آتلیههای او تحصیلات هنری خود را طی میکردند. از جمله این هنرمندان میتوان به مرتضی ممیز، آیدین آغداشلو، علیاصغر معصومی، علی اکبر صادقی، پرویز کلانتری، محمد تجویدی، بیوک احمدی و باریس آسیریان اشاره کرد.

طراحی روی جلد و اعتلای چشمگیر آن بیش از هر کسی به استاد محمد بهرامی بدهکار است. از کارهای بیادماندنی او در زمینه طراحی روی جلد و برخی از نشریههای دوره ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ میتوان به روی جلد چند مجموعه شعر از شاعران معاصر مانند فروغ فروخزاد (کتاب “اسیر”) و نادر نادرپور (کتاب “چشمها و دستها”) اشاره کرد.
تأثیر استاد بهرامی بر هنر گرافیک ایران تنها به این موضوع محدود نمیشود که او یکی از بنیانگذاران گرافیک و به ویژه طراحی روی جلد در ایران است، بلکه باید نقش و سهم او در آموزش و تربیت شاگردان را نیز در نظر گرفت که از کارگاه وی آغاز کرده و در ادامه به استادی رسیدهاند.
در دهه ۴۰، محمد بهرامی با استفاده از خلاقیت، آرایش تازهای را برای شاهنامهٔ فردوسی به تصویر کشید. در واقع، او با طراحی مینیاتوری نوآورانه در این زمینه، شاهنامهٔ امیرکبیر را به تصویر کشید.
محمد بهرامی ٢۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ درگذشت.


