مدیریت زمان

چرا باید به جای مدیریت زمان، انرژی‌مان را مدیریت کنیم؟

مدتی پیش با دوستی صحبت می‌کردم که تحت فشار کاری زیادی قرار دارد و نمی‌تواند از چرخه روزهای ۶ صبح تا ۶ بعدازظهر که به طور مداوم پشت میز است خلاص شود، گویی این وضعیت برای همیشه ادامه دارد. او از من خواست تا نکاتی برای مدیریت زمان به او بگویم. باید اعتراف کنم که این سوال مرا غافلگیر کرد. هیچ‌گاه خودم را فردی با مهارت‌های عالی در مدیریت زمان ندانسته‌ام، چون اغلب از سیستم‌های سخت‌گیرانه بهره‌وری دوری می‌کنم و باور دارم (چه درست باشد و چه نادرست) که این سیستم‌ها خلاقیت را محدود می‌کنند.

پس فکر کردم چرا این دوستم فکر کرده که من ممکن است چیزی برای ارائه داشته باشم. او به کارهایی که تولید می‌کنم و تنوع حوزه‌هایی که در آنها فعالیت می‌کنم اشاره کرد؛ از جمله روایت‌گری و استراتژی ارتباطات، مربی‌گری رهبری، کار در زندان‌ها با ایناگرام و تئاتر.

تا زمانی که از هم جدا شدیم، متوجه نشدم که پاسخ من به این سوال در واقع خیلی ساده است: من به مدیریت زمان فکر نمی‌کنم، به مدیریت انرژی فکر می‌کنم. جایی در طول مسیر یاد گرفتم که زمان یک کار، نسبت به انرژی آن فرعی است. به عقیده من، شما می‌توانید شش ساعت روی یک کار انرژی‌زا کار کنید و احساس تازگی و نشاط کنید و آماده باشید برای کار بعدی. یا می‌توانید سه ساعت روی یک کار خسته‌کننده و بی‌نتیجه وقت بگذارید و به طور کامل برای بقیه روز انرژی خود را از دست بدهید.

از منظر بهره‌وری، من طرفدار فهرست‌ها و خط زدن موارد از فهرست هستم. اما بلوغ به من آموخته است که رضایت از خط زدن موارد به دست نمی‌آید، بلکه از عمدیت در انتخاب چیزهایی که در فهرست قرار می‌دهیم می‌آید. اگر همه چیزهایی که در فهرست است انرژی‌بر باشد، احساس‌مان از انجام آنها چگونه خواهد بود؟

معلم ایناگرام، راس هادسون، اخیراً چیزی گفت که درک من از این مفهوم را متحول کرد. او در مورد انرژی ناامیدی صحبت کرد، اما این مفهوم می‌تواند به هر احساس منفی پیش‌فرض دیگری نیز تعمیم داده شود. او گفت که ناامیدی یک احساس اعتیادآور است چون باعث می‌شود که ما آدرنالین ترشح کنیم و تحت استرس قرار بگیریم. من از احساس ناامیدی خوشم نمی‌آید، اما اگر صادق باشم، اگر از آنچه که در حال وقوع است آگاه نباشم، ممکن است به آن دچار شوم. دیدن این به عنوان یک واکنش اعتیادآور روشنگر است. مهم‌تر از همه، هادسون گفت: «نیروی زندگی در ناامیدی به دام می‌افتد.» بنابراین، انرژی زیادی که من صرف ناامیدی می‌کنم، انرژی نیروی زندگی را به دام می‌اندازد که می‌توانست به سوی فعالیت‌های مفیدتر، مولدتر و خلاقانه‌تر هدایت شود.

بیشتر بخوانید:از روزمرگی خسته شده‌اید؟ این روش می‌تواند تحولی قدرتمند ایجاد کند

با یادآوری مشکل دوستم، همچنین وضعیت بسیاری از مشتریان که در یک چرخه بی‌پایان قرار دارند، یک هم‌گرایی جالب از هورمون‌های اعتیادآور مانند آدرنالین وجود دارد که توسط فرهنگ «هَسل» (دوره‌های سخت‌کاری) شدت می‌یابد، اگر نه تقویت می‌شود. و مدیریت زمان اغلب به عنوان پادزهر استرس و کمبود انرژی در فرهنگ «هَسل» تبلیغ می‌شود. من معتقدم که بیش از حد تمرکز بر مدیریت زمان، فرهنگ «هَسل» را حفظ و دائمی می‌کند.

من دوست دارم دنیایی را ببینم که در آن کمتر بر سعی در فشردن هر قطره از زمان‌هایمان تمرکز کنیم و بیشتر بر انرژی‌ای که در طول روز خلق می‌کنیم، استفاده می‌کنیم و حفظ می‌کنیم. چگونه می‌توانیم این کار را انجام دهیم؟ این از آگاهی، تشخیص و انتخاب‌ها آغاز می‌شود.

آگاهی

انرژی همگی یکسان نیست. انواع مختلفی از انرژی وجود دارد. یک نوع آن پرشتاب و رانده شده است، در حالی که نوع دیگر آزاد، آزادانه و حیاتی است. دومی پایدار است و می‌تواند از هر فعالیتی که دقیقاً در نقطه شیرین شخص قرار دارد به دست آید و پس از آن احساس قدرت و وسعت بیشتری ایجاد کند. مربی‌گری برای من چنین کاری انجام می‌دهد.

تشخیص

باید بدانید کدام یک از فعالیت‌هایتان چه نوع انرژی‌ای خلق می‌کند و به دنبال آن‌ها باشید که شما را گسترش دهند. همچنین باید بدانید کدام فعالیت‌ها انرژی را صرفاً کاهش می‌دهند. سازماندهی یک کمد یا تهیه یک بودجه باعث می‌شود چشمانم تار شود، اما برای دیگران این فعالیت‌ها بسیار رضایت‌بخش و تجدیدکننده هستند. شاید حذف همه آنها ممکن نباشد، اما مدیریت زمان راه‌حل کارهایی نیست که انرژی می‌کاهند.

انتخاب‌ها و فداکاری‌ها

انتخاب‌ها اجتناب‌ناپذیر هستند. نمی‌توانیم همه کارها را انجام دهیم. اما اگر آگاه و شفاف در مورد آنچه که بله می‌گوییم و آنچه که نه می‌گوییم بر اساس نتیجه انرژی‌سازی یا تخلیه انرژی، باشیم، حداقل شانس بیشتری برای خلق انرژی و رضایت داریم.

و اگر وارد آن احساسات منفی و انرژی‌بر شدیم، چه باید بکنیم؟ هادسون توصیه می‌کند که «حضور» آنها را تجربه کنیم (حضور را به فعل فعال تبدیل کنیم). حضور به معنای متوجه شدن از نظر عاطفی، تنفس به آن، دیدن آن، اذعان به آن و ادامه دادن به نفس کشیدن در آن است.

اگر من ناامید شوم، هدف من این است که آن را شناسایی کرده، نام‌گذاری کنم و در آن نفس بکشم. اگر این کار را نکنم، در مسیر تخلیه انرژی قرار می‌گیرم. هادسون حضور را به سوخت راکت تشبیه می‌کند که اعضای بدن را با انرژی و نور پر می‌کند و شما را از داستان آنچه در حال وقوع است خارج کرده و به انرژی آن وارد می‌کند. این انرژی به شما قدرت می‌دهد تا کار بعدی را درست انجام دهید.

منبع: Fastcodesgin