“شش، هفت ساله بودم که فکر کردم چرا عروسکم فقط باید یک دست لباس داشته باشد؟! مادرم هر روز ظهرها استراحت مىكرد. یک بار تصميم گرفتم به سراغ جعبهى نخ و سوزن و تکه پارچههايش بروم! از آن به بعد هر روز ظهر آرام مینشستم روی تخت و با تکه پارچهها بازی میکردم.
به مرور توانستم چیزهایی بدوزم. مادرم چشمش را که باز میکرد عروسکم را با یک دامن، جلیقه و یا يك کیف جدید میدید! در تمام مدتی که روی تخت نشسته بودم و میبریدم و میدوختم سعی میکردم ساکت باشم، حتی یک بار دستم را با قیچی بریدم ولی صدایم در نیامد! چون می دانستم قیچی برایم ممنوع میشود. چیزهایی که میدوختم مایهی تعجب خانواده میشد.
از این ماجرا هفده هجده سالی گذشت، گرافیک خوانده بودم و تصویرگری را دوست داشتم، با تکنیکهای مختلف سر و کله میزدم و تجربه میکردم. یک روز یاد شش سالگیام افتادم و تکه پارچههای مادر. رفتم سر وقتشان؛ سعی کردم یکی از کاراکترهایم را بسازم. وقتی شروع کردم به کار، انگار دوباره شش ساله شدم! نه طراحی میدانستم و نه رنگها را میشناختم؛ تمام آن چه به طور آکادمیک آموخته بودم فراموشم شد و دوباره مثل کودکی ولی این بار با دریافت خودم از رنگ و نقش و طرح، مشغول تجربه شدم.
خطها نخ شده بودند، دکمهها، نقطه و پارچهها سطح. خیلی زود شیفتهی پالت جدیدم شدم. هر آن چه میدوختم عکاسی میکردم تا به طور مستقل و به شکل یک حجم، معنا داشته باشد و این چیزی بود که من را راضی میکرد. هنوز هم موقع انجام یک کار جدید سعی میکنم چیزهای جدیدی تجربه و کشف کنم.”
آن چه خوانديد گفتههاى تصويرگر جوان ايرانى “هاله مؤدبيان” دربارهى كودكى و تصويرسازىهايش بود. هاله مؤدبیان متولد ١٣٦٣، لیسانس گرافیک را از دانشگاه الزهرا گرفته و
عضو انجمن تصویرگران کتاب کودک است.
سابقهی همکاری با مجلات سروش، پوپک و سنجاقک و … دارد. همان طور كه خوانديد علاقهى هاله به دوخت و دوز، تكنيك جالب آثارش را شكل داده كه ريشهى آن به دوران شيرين كودكىاش برمىگردد.
در ادامه تعدادى از تصویرسازىهای آیکونیک هاله را برای سایت “یکی بود چیلدرن” و طراحى عروسك او براى مراسم رونمایی آلبوم موسیقی کودکان (اتوبوس قرمزِ گروه بمرانى) خواهید دید. پروژهى “یکی بود چیلدرن” به سفارش یک موسسهی آموزش هنربراى كودكان (موسیقی و قصه گویی) در نیویورک کار شده است.