مطلب پیشرو نوشتاریست درباره اهمیت ساختارشناسی حروف و نشانه توسط مسعودنجابتی، طراح گرافیک معاصر که به صورت اختصاصی در اختیار روزرنگ قرار گرفته است:
در طراحی نشانه نوشته آنچه از اهمیّت بیشتری برخوردار است ریخت شناسی حروف و بررسی تناسب این ریخت با معناست. بی تردید هرنوع نگارشی با قیافه ای همراه است که این چهره، همان بیان تصویریِ مقصود و منظور کلام است. آن هنگام که حروف بر صفحه نمایان می شوند، بیانی تصویری می یابند و به تصویر تبدیل می گردند که این ویژگی علاوه بر خوانایی، امتیاز دیگری است برای نشانه نوشته. به عبارتی یک نشانه نوشته هم خوانده می شود و هم دیده می شود؛ به اعتبار استفاده از نمادهای الفبایی، خواناست و بر حسب برخورداری از ریخت و فرمی خاص، یک تصویر است. نوشتار به اشکال و صُوَر مختلفی تجلّی می یابد. هر نشانه نوشته ای استوار بر ریخت حروف است، از این رو ریخت شناسی حروف یکی از مهمترین نکات در طراحی و تحلیل نشانه های نوشتاری محسوب می گردد.
طراح گرافیک همواره ادراک خود را از مقصود و منظور نوشته بیان می کند و بر اساس این دریافت پاره ای از شکل ها را بر می گزیند و متناسب با محتوا تغییر می دهد. به عبارتی این طراح است که در کالبد کلمه روح تازه ای می دمد و به آن تَشَخُّص می بخشد، اما هر شخصیّتی باید برای مخاطب معنا پیدا کند، یعنی طراح ناگزیر است که مرز ادراک مخاطب را سرحدِّ تخیل خود در طراحی حروف بداند. باید گونه ای احساس و درک مشترک میان دوسویه ی طراح ـ مخاطب وجود داشته باشد؛ این درک مشترک که از سیمای حروف و شاکله ی کلمات، حاصل می شود تعریف ساده ای از درک تصویر مبتنی بر منطق ساختاری است.
با این توصیف مأموریت اصلی طراح نشانه این است که به واژه ها شکل و تَشَخُّص بخشد؛ هرچند، این شکل بخشی در گونه های دیگر نوشتار و در خوشنویسی هم اتفاق افتاده است ولی آنچه یک اثر گرافیکی را از خوشنویسی و دست نوشته ها متمایز می سازد، همانا رابطه ی ارگانیک و منطقی فرم و محتواست. به معنای دقیق تر، شکل پذیری حروف در اقلام خوشنویسی بر اساس هندسه ای دقیق و از پیش تعیین شده و کاملاً زیبا و تکامل یافته اتفاق می افتد، از این رو خوشنویس هنگام نگارش، دیگر چندان تحت تأثیرِ معانی و مقصود کلام واقع نمی گردد و ریخت حروف که در چارچوب قواعد سنتی محبوس شده اند مجالی نمی یابند تا با اثر پذیری از معنا و مفهوم تغییر شکل یابند. بدین صورت، خوب و بد، درست و غلط، زشت و زیبا و دیگر تضادهای معنایی در منطق خوشنویسی تفاوتی نداشته و یکسان و زیبا نوشته می شوند و تنها راهی که برای خوشنویسی در برقراری حدّاقل ارتباط مؤثِّر بین فرم و محتوا باقی می ماند توسّل به تنوّع اقلام خوشنویسی، متناسب با جان کلام است. نگارش کتیبه ای مساجد با خطوط رعنا و پر صلابت ثلث و انواع کوفی تزئینی و هندسی و کتابت دیوان شعرا با قلمی مبتنی بر دور نستعلیق و پیچ و تاب های غزل گونه شکسته نستعلیق و دیگر کاربردها با همین منطق ساختاری صورت می پذیرد. ظهور تام و تمام و آشکار این ارتباط در فضای گرافیک شکل می گیرد و شکل پذیری حروف در این فضا مبتنی بر کاربرد و تناسب فرم با محتوا تعریف می شود نه صرفا رعایت قواعد زیبایی نویسی حروف از این رو بسیار اتفاق می افتد که طراح گرافیک بر اساس این منطق متوسّل به روش هایی می شود که در منطق خوشنویسی اصلاً جایگاهی ندارد و یا نادرست قلمداد می شود.
استفاده از ابزارهای مختلف و تنوّع در هنگام نگارش و بررسی تغییرات در مفردات و ترکیب حروف در فضای گرافیک، به هیچ عنوان به نیّت تَفنُن و سرگرمی و صرفاً ناشی از حسّ تنوّع طلبی نبوده و نباید باشد. تمامی این تجربیات، ماحَصَل این تفکر است که اساساً « شکل استوار بر معناست». اگر هیچ گونه مناسبت و قرابتی میان «معنا» و «شکل» وجود نمی داشت، دیگر هرگز با یک اثر گرافیکی روبه رو نمی شدیم. بلکه شکلی پیش روی خود داشتیم که صرفاً دارای ماهیتی زبانی بود و منش اصلی آن چیدن کنار هم نشانه هایی است که هیچ گونه مناسبت صوری و دیداری با آن چه می خواهیم بیان کنیم، ندارد و به هیچ وجه تجلّی معنا نیست و از موضوع جداست.
آن چه بعضاً طراح گرافیک را وادار به تجربه های ناآزموده و تازه در شکل پذیری حروف می کند همین منطق ریخت شناسی حروف است. در این قلمرو تا حدودی می توان قاعده ها و ضابطه هایی یافت که شرح دقیقی از حالات و تنوّع فرم هنگام طراحی حروف را به دست می دهد، اینکه:
ـ چگونه نوشته هیجان می گیرد؟ و با چه ترفندی آرام جلوه می کند؟
ـ چطور می توان نوشته را جدّی و با ابهت نمایش داد؟ و یا بالعکس فضای صمیمی را در طراحی با حروف تجربه کرد؟
ـ چه مواقعی باید از روابط و ضابطه های دقیق هندسی پیروی نمود؟ و در مواجهه با چه موضوعاتی فی البداهگی را می توان تجربه کرد؟
ـ و در نهایت چگونه می توان ریخت کلمات را متأثر از محتوا و حالات مستتر در معانی الفاظ ترسیم کرد؟
و نکته های بسیاری، از این دست باید مورد توجه دقیق قرار بگیرند. کاربرد بجا و هنرمندانه ی این قواعد به شناخت درستی از فرم، درک صحیحی از انتزاع، مطالعه ی دقیق اقلام خوشنویسی، آشنایی با فرم های نگارشی تمدن های بشری و درک تصویر وابسته اند.
مسعود نجابتی