«اگر من پیش از دیدن این مجموعه میدانستم که کتاب ویترین چنین کیفیتی را خواهد داشت و معرف این همه جلد کتاب زیبا از دورانهای مختلف طراحی جلد کتاب در ایران است، قطعا زمان بیشتری به نوشتن مقدمهی کتاب ویترین اختصاص میدادم.»
–بخشی از یادداشت استیون هلر، طراح آمریکایی، منتقد و نویسندهی تخصصی در زمینه ی دیزاین پس از مشاهدهی کتاب ویترین
تاریخ طراحی جلد کتاب در ایران به سالهای بسیار دور وجلدهای درخشانی باز میگردد که به دست استادکاران جلدساز و صحاف خلق شدهاند، آثار نابی که امروز به عنوان بخشی از فرهنگ تصویری تاریخی به آن میبالیم. طراحی جلدها و کتابها در دورههای مختلف تاریخ کتابسازی ایران خود گواهی میدهند که در بیشتر مواقع ارتباط نزدیک و محکمی بین نویسندگان، شاعران، تصویر سازان و جلد سازان ایرانی وجود داشته و نوعی از کار گروهی منطقی باعث خلق کتابهایی با جلدهای به معنای واقعی نفیس شده است. بعدها، این ارتباط نزدیک در سالهای پس از انقلاب به خصوص در دورهای که به نام «دورهی اصلاحات» معروف است نیز به وضوح دیده شد. سالهای میانی دههی هفتاد که رونق اقتصادی در ایران و ورود ابزار دیجیتال، همزمان شد با ارتباط منطقی میان ناشران، مدیران فرهنگی و طراحان گرافیک. در روزگاری که مقوله کتاب چه از نظر کمیت و چه از منظر کیفیت اوقات خوشی را میگذراند.
طراحان ایرانی که همواره با محدودیت نمایش پوستر در خیابانها چه از لحاظ فضای نمایش و چه ازجنبهی سانسور تصاویر مواجه بودهاند، با هوش و ذکاوت فراوان بر طراحی جلد کتابها متمرکز شدند و تلاش کردند که هر آن چه در چنته دارند بر جلد کتابها پیاده کنند.
طراحی جلد کتاب در ایران داستانهای تلخ و شیرینی دارد. این شاخه از طراحی گرافیک به قدری مورد توجه طراحان گرافیک در ایران بوده که گاه بدون اغراق برخی از آن ها حتی در قبال دریافت دستمزدهای ناچیز حاضرند جلد کتاب طراحی کنند. طراحی گرافیک بخش های بسیار گوناگونی دارد اما همان طور که طراحان گرافیک در سراسر دنیا بیشتر علاقهمندند که به عنوان طراح پوستر شناخته شوند در ایران نیز انگار طراح جلد کتاب بودن نوعی برتری و هویت برای یک طراح به حساب میآید تا جاییکه حتی اگر یک طراح موفق مثلا به شکل تخصصی بر طراحی بسته بندی محصولات غذایی مشغول به کار است ترجیح میدهد که برای نمایشگاهها و دوسالانههای گرافیک، طرح پوستر و یا جلد کتابی را بفرستد که شاید پیش از آن حتی منتشر هم نشده است!
این مسآله از آن جا ناشی میشود که ما هیچگاه بستر مناسبی برای نمایش سایر شاخههای گرافیک فراهم نکردهایم و همواره بهایی بیشتر به برخی از تولیدات گرافیک در بینال ها و مسابقات دادهایم. حتی با نیم نگاهی به طراحان بینالمللی که برای ارایهی آثارشان به ایران دعوت شدهاند نیز در مییابیم که برای مثال هیچگاه از یک طراح متخصص در طراحی کتاب و یا در زمینهی طراحی تبلیغات دعوت نشده است. این روند شاید طبیعی هم بوده چرا که هیچ رسانهای را بهتر از پوستر نمیتوان یافت که به راحتی و زیبایی قابلیت نمایش در گالریها را داشته باشد و بی شک سایر محصولات گرافیک نیاز به فضاها و امکانات تخصصیتر برای نمایش دارند.
جای خوشحالیاست که طراحی جلد کتاب نسبت به سایر بستگانش در دنیای گرافیک وضعیت بهتری داشته اما قرار گرفتن آن در زیر سایهی قدرتمند پوستر و بی مهری به آن را نمیتوان نادیده گرفت.
در طی سالهایی که بر روی طراحی جلد کتاب متمرکز بودم و یا در دانشگاه تدریس داشتم، شاهد این بودم که متاسفانه هیچ منبع تخصصی در ارتباط با طراحی جلد کتاب برای علاقمندان و دانشجویان طراحی گرافیک وجود ندارد. خیلی از مواقع پیش میآمد که ایمیلی دریافت میکردم مبنی بر درخواست دانشجویی جهت معرفی منبع در زمینهی طراحی جلد کتاب و یا طراحان مطرح این حرفه برای تحقیق، پایاننامه و… و همواره هیچ جوابی برای آنها نداشتم. تا اینکه با دوست و همکارم «مجید کاشانی» که خود نیز در زمینهی طراحی جلد کتاب سالها با ناشران مختلف تجربهی همکاری داشت و دغدغهی تحقیق در این زمینه را در نیز در سر میپروراند، تصمیم گرفتیم که آستین بالا زده و پروژهای را در این زمینه شروع کنیم.
سال ۱۳۹۲ پروژه را با هدف یک نمایشگاه کوچک و کاتالوگ آثار آغاز کردیم. در ادامه هر چه جلوتر رفتیم بار نبود منبع در این زمینه بر دوشمان سنگینتر میشد و احساس کردیم نمی توانیم به برگزاری یک نمایشگاه مختصر از چند طراح مطرح بسنده کنیم و مسوولیتی بزرگتر را بر عهده داریم. به کمک تیمی که رفته رفته بزرگتر شد، در طول تحقیقمان نام حدود ۳۰۰ طراح گرافیک معاصر که در کارنامهشان طرح جلدی پیدا بود را با نمونه کارهایشان جمعآوری کردیم. اما فقط عدهای از آنها بودند که به شکل تخصصیتر و با تمرکز بیشتر به طور مستمر روی جلد کتاب کار کرده بودند. در نهایت تصمیم گرفتیم که از این میان ۱۰۰ طراح گرافیک را به این پروژه دعوت کنیم و آثارشان را پس از انتخاب توسط یک تیم تخصصی نمایش دهیم.
آیدین آغداشلو، محمد رضا ریاضی، ابراهیم حقیقی و بیژن صیفوری عهده دار نوشتن مقدمههای تخصصی برای این کتاب که نامش را «ویترین» گذاشته بودیم شدند. در طی این مقدمهها تاریخ جلدسازی و طراحی جلد کتاب از دوران باستان تا معاصر توسط نویسندگان با ذکر جزئیات و تصاویر تشریح شد. «استیون هلر» (طراح و منتقد آمریکایی) و «حسن کیاییان» (مدیر نشر چشمه) نیز دو مطلب کوتاه دربارهی اهمیت جلد کتاب از منظر یک منتقد خارجی و یک ناشر داخلی برایمان نوشتند و سرانجام «ویترین» با حمایت «انتشارات میردشتی» و «هنرنو» منتشر شد.
پروژهی ویترین پس از دو سال تلاش در تاریخ ۲۹خرداد ۱۳۹۳ با نمایش بیش از ۵۰۰ طراحی جلد کتاب از طراحان نسلهای مختلف در خانهی هنرمندان تهران برگزار شد و موفق شد حداقل بخشی از خلا نبود منبع دربارهی تاریخ طراحی جلد کتاب در ایران را جبران کند. در کنار کتاب، طراحیِ خاص نمایشگاه، برگزاری نشست تخصصی (با حضور طراحان و ناشران) و استقبال چشمگیری که از پروژه صورت پذیرفت، باعث شد ویترین یکی از پروژههایی باشد که از انجام آن همیشه به خود میبالم.
در سال ۲۰۱۴ که در ترکیب تیم داوران دوسالانهی بینال پوستر مکزیک حضور داشتم، دو نسخه از این کتاب را یکی برای خانم «الیزابت رسنیک» (استاد مطرح دانشگاه بوستون) و نسخهای دیگر برای استیون هلر به همراه بردم. تمامی طراحان گرافیک و میهمانان دوسالانه، مسیر شهر «مورلیا» تا «مکزیکو سیتی» را با دو اتوبوس طی میکردند. به وضوح به یاد دارم زمانی که به مورلیا رسیدیم بسیاری از طراحان گرافیک که همسفر الیزابت در اتوبوس دیگر بودند و کتاب ویترین را دست به دست چرخانده و مشاهده کرده بودند به من تبریک گفتند. هیجان و نظرات آنها دربارهی کتاب ویترین بسیار جالب و شنیدنی بود. اینکه تا کنون این همه جلد کتاب متفاوت را یکجا ندیده بودند. این که پیش از آن فقط پوسترهای ایرانی را میشناختند و دربارهی جلدکتابهای ایرانی چیزی نشنیده بودند و نمیدانستند که مقولهی طراحی جلد کتاب در ایران اینقدر خاص و جدی است. ازآنجا که کتاب دوزبانه بود، برخی از آنها توانسته بودند بخشهایی از تاریخ طراحی کتاب در ایران را مطالعه کنند.
بسیاری از طراحان مطرحی که در آن رویداد حضور داشتند لینک اینترنتی خرید کتاب را از من خواستند و درست در همان لحظه بود که متوجه شدم که ما همچنان چه کاستیهای بزرگی در زمینه تبادلات فرهنگی داریم. از سفر که برگشتم طی تماسی با ناشر کتاب از او خواستم در صورت امکان شرایطی ایجاد کند تا طراحان خارجی بتوانند کتاب را به صورت آنلاین تهیه کنند. اما طبق معمول محدودیتهای تحریم و مبادلات با کشورهای دیگر؛ جواب درخواست من بود!
در نهایت با مجید کاشانی تصمیم گرفتیم کتاب را با هزینهی شخصی برای تعدادی از طراحانی که آن را خواسته بودند بفرستیم.
سال گذشته مجددا به دعوت «انجمن طراحان پوستر تایوان» به شهر تایپه دعوت شدم. به جز من دو طراح دیگر «تامیلی» طراح گرافیک از هنگ کنگ و «لو جینگرن» طراح مطرح کتاب از چین در آنجا برای سخنرانی حضور داشتند. طبق رسم دیرینهی طراحان گرافیک چند کتاب بین ما رد و بدل شد. صبح روز بعد، استاد «لو جینگرن» (که من نام دانشمند تخصصی کتاب را بر روی او گذاشتهام) بابت دریافت کتاب ویترین و آن همه اطلاعات دربارهی تاریخ جلدسازی در ایران، از من و مجید تشکر کرد و با فروتنی ابراز کرد که با اینکه چین نیز در این زمینه بسیار پیشتاز است، چقدر از دیدن جلدها و تصویرسازیها و تایپوگرافیهایی که روی آنها توسط طراحان ایرانی به زیبایی استفاده شده، لذت برده است.
سپس کتابی که محصولی مشترک از سه هنرمند، (خودش به عنوان طراح کتاب، یک عکاس و یک آرشیتکت بود) را به من هدیه داد.
کتابی که تقریبا دو برابر ویترین ضخامت داشت اما با وزن یک چهارم کتاب ما! گذشته از طراحی و ساخت بسیار زیبا و خلاقانه؛ وقتی کتاب را در دست گرفتم از سبکی آن حیرت زده شدم. لوجینگرن توضیح داد که دورهی کتابهایی با وزن سنگین در دنیای کتابسازی به سر رسیده و وزن کتاب ویترین یک اشکال عمده برای آن محسوب میشود.
با اینکه هیچ وقت دوست ندارم دربارهی کاستیها و ضعفهایی که در کشورم وجود دارد با طراحان خارجی صحبت کنم اما مجبور شدم حدود نیم ساعت دربارهی بلایی که تحریم بر سر ناشران ایرانی و وضعیت هنرمندان و طراحان گرافیک در آن سالها آورد توضیح دهم (سالهای رییس جمهوری که نیاز به بردن نامش نیست و همه اقشار فرهنگی به شکلی زخم خوردهی دورانش هستند) و استاد جینگرن با کمال آرامش و متانت پس از شنیدن قصهی تحریم، بابت همهی تلاشهایی که برای پروژهی ویترین داشتیم قدردانی کرد.
پس از سالها سرک کشیدن و سرزدن به نمایشگاهها، کتابفروشیها، کتابخانهها و مراکز فرهنگی/ هنری در سراسر دنیا و نیز یک سال تجربهی زندگی واقعی خارج از ایران، متوجه شدم که طراحان ایرانی با تمام محدودیتهایی که در طراحی جلد کتابها چه از لحاظ متریال، نوع چاپ و شیوههای ساخت و پیادهسازی ایدههایشان وجود دارد در این زمینه از طراحی گرافیک به معنی واقعی پیشتاز و خاص هستند.
پس به جرات میتوان گفت اگر حدود سالهای ۱۳۸۱-۱۳۸۲ یعنی همزمان با برپایی دوسالانهی پوستر تهران، گرافیک ایران با پوسترهایش مطرح شد و طراحان دنیا متوجه لحن ایرانی در جریان طراحی گرافیک جهان شدند، شاید اکنون زمان آن رسیده که این چهره از گرافیک ایران را نیز برای هنرمندان سایر کشورها به نمایش گذاشت. ای کاش متولیان فرهنگ و هنر در کشور ما متوجه این باشند که اختصاص ندادن بودجهی کافی به بخش فرهنگ و هنر چه بلایی بر سر اتفاقات فرهنگی میآورد. در حالیکه سخن گفتن از طریق هنر (حتی بدون دانستن زبان) تا چه حد کمهزینه، آسان و دلنشینتر خواهد بود. کاش متوجه شوند هموار کردن راههای ایجاد ارتباطات فرهنگی تا چه حد میتواند بر مطرح شدن چهرهی کشورمان به شکل مثبت تاثیر بگذارد و حداقل تا حدودی از سیاهنمایی رایج سیاسی شبکههای خبری دنیا بکاهد!