یک دنیا حرف در فاصله سیاه و سفید

« اواخر سال 94 صفحه اندیشه با همکاری سایت ترجمان و با هدف ایجاد انگیزه برای مطالعه ای جدی در زمانی کوتاه در میان مطالب متنوع هفته نامه ” همشهری جوان” راه اندازی شد.مدیر هنری نشریه از ابتدا به دنبال تصویرگری بود که بتواند کمی لایه های فلسفی مطالب را واکاوی کند .ازآنجایی که من هم به مباحث فلسفی و هم تصویرگری برای بزرگسالان علاقه مندم اعلام آمادگی کردم، خوشبختانه پذیرفته شد واین طرح ها حاصل حدود یک سال همکاری است.

صفحه اندیشه در واقع به صورت دو صفحه روبروی هم در مجله تعریف شده بود و وظیفه من طراحی یک تصویر اصلی و یک ریز نقش یا تصویر کوچک فرعی برای حفظ ارتباط دو صفحه بود. کار برای مطبوعات به طور عادی هم دارای سرعت بالایی است اما در این مورد برخی اوقات سرعت و فشار کار به طور غیر طبیعی افزایش میافت. متن در آخرین زمان ممکن به دستم می رسید در حالی که روز بعد صفحه آرایی مجله انجام می شد. در چنین شرایطی حفظ کیفیت کار دشوار بود اما من سعی داشتم که دست خط و سطح معنایی مطلوبی را حفظ کنم.

این متن ها بیشتر پیشنهادهایی بودند برای بررسی وضعیت انسان معاصر و واکاوی آنچه به آن خو گرفته ایم .در واقع نوشته هایی نبودند که روایت داستانی داشته باشند و یا نویسندگان آنها قصد پرداختن به فانتزی و تصویرگری ذهنی را داشته باشند، از این رو یافتن تصویر مناسب برایشان دشوار می نمود. روش تصویرگری من بر تحقیق اولیه استوار است. یعنی در درجه اول روشن شدن جوانب متن برای خودم. گاهی در حین این تحقیق است که ایده ای به ذهن متبادر می شود .در صفحه ی اندیشه تلاشم بر این بود که تصویر علاوه بر اینکه بیانگر متن است، بتواند چیزی بر آن بیافزاید و خود به تنهایی قابلیت خوانش مستقل از متن را نیز دارا باشد. در این مسیر از تمام دانش تصویری خود استفاده کردم. تنوع متن ها باعث می شد تمام صورت های تاریخ هنر که برایم جذاب بودند را به کار بگیرم. همیشه شیوه هنرمندانی مثل براد هالند برایم غبطه برانگیز بوده و وسعت و اهمیتی که تصویرگری مطبوعات به آن شکل در جامعه غرب دارد.

از آنجا که علاقه ای به رویکرد تزیینی و فرمالیستی در تصویرسازی ندارم انجام این مجموعه کارها برایم فرصت مغتنمی بود. تصور می کنم جهت گیری کارتونیستی در آثارم بیشتر مشهود است تا نگاه تصویرگرانه، و طنزی خفیف به فراخور متن در آنها قابل شناسایی است.
سالها پیش کار با قلم فلزی را آغاز کردم و آنچنان جذب این ابزار شدم که کم کم به نوعی هاشور زدن رسیدم. وقتی به عنوان یک ناظر به کارهایم نگاه می کنم می بینم که میل دارم با طراحی مجسمه سازی کنم. یعنی آنقدر هاشور می زنم تا پیکره ای مجسمه وار را از کاغذ بیرون بکشم اما در نهایت کار من پیش طرح یک مجسمه نیست بلکه تصویری است که چشم را بین حالت دو بعدی کاغذ و سه بعدی واقعیت قرار می دهد. البته در مورد این کارها با حفظ همان ویژگی ها از روان نویس استفاده کرده ام.

اجرای نهایی کار سه ساعت یا بیشتر طول می کشد و شرح دادن چگونگی اش دشوار است. گاهی فقط آنچه به تجربه کسب کرده ای را به کار می بندی و گاه در لحظه به تجربه جدیدی دست پیدا می کنی. کار با این شیوه را ،از این نظر که اصلاح پذیر نیست، بسیار می پسندم. شهامتی که به مرور برای تیره کردن سطوح به دست می آوری و پذیرفتن این خطر که کل طراحی را در لحظه ای از دست بدهی این تکنیک را برایم جذاب می کند. در نهایت همکاری با همشهری جوان با توقف فعالیت این صفحه بدون توضیح خاصی پایان یافت. با علم به تمام کاستی ها تصور می کنم تجربه ای متفاوت در عرصه تصویرگری برای مطبوعات را به انجام رسانده ام و اینکه فکر می کنم همچنان سیاه و سفید برای من کافی است و یک دنیا حرف را می شود در فاصله این دو رنگ بیان کرد. شاید دیدن این طرح ها در قالب یک مجموعه فرصت تازه ای باشد تا نظر مخاطبانم را بیشتر بدانم.»

” سمائه شریفی” متولد 1359 کارشناسی ارشد تصویرسازی از دانشگاه هنر است. او برنده چندین جایزه معتبر تصویرگری از جشنواره های ایرانی است و علاوه بر تصویرسازی به
تدریس طراحی و تصویرگری در دانشگاه هم می پردازد. با پست امروز روزرنگ همراه باشید.

  1. خیلی عالی بود… من کلی لذت بردم… امیدوارم در جای دیگری چنین صفحه ای دوباره باز شود تا کارهای بیشتری را شاهد باشیم….
    سپاس از شما…

  2. تبریک خانم شریفی گرامی . کارها همه عالی بود ، دست شما درد نکند . انشاءالله شاهد موفقیت روزافزونتان باشیم . درود .
    بیوک ملکی

  3. تبريك خانم شريفي عزيز من هميشه و مدام مخاطب كارهاي شما هستم و لذت مي برم از ديدن قدرت دست و ذهنتان در خلق آثار اينچنين دلنشين

  4. کارها واقعا خوب بودند. هم به لحاظ تکنیکی و هم به لحاظ مفهومی و هم به لحاظ همخوانی فرم و محتوا. تبریک و دست مریزاد 🙂

  5. سلامت و سرزنده باشيد خانم شريفى
    از ديدن مجموعه ى كار لذت بردم.
    من بعضى از كارها رو در همشهرى جوان ديده بودم.
    چه حيف كه فعاليت اين صفحه متوقف شد

  6. یک دنیا حرف در فاصله سیاه و سفید/ سمائه شریفی
    که یک دنیا حرف (تشکر بایت کارهای شکیل شما نیاز است) حتی کم هست این حرفا برای زحمات شما…چون یک طراح تاثیر گذار هستین…آرزوی موفقیت دارم براتون
    با احترام و ادب خدمت شما خانم شریفی

    بهنام نصرو الله زاده

  7. همه چیز عالی بود و فوق العاده … آنجا که همه چیز من را در این سرزمین نگه میدارد همه چیز خوب است و زیبا …. اما همین که نگاهت می رود به بیرون از این مرزها دلم می گیرد…. در تمام تصویرهایی که می بینم به دنبال استحکام و اصالت ایرانی هستم وقتی حروف و خطوط و حتی احساسی خارخ از سرزمینم ایران در طرح ها ظاهر می شود همه چیز خراب می شود……… با این همه، عالی بود سمائه جان و پیروز باشی بانوی خوش قلم ایران

    1. سلام بر شما دوست گرامی.ممنون از دقت نظر جنابعالی .بنده هم بسیار سخت گیرانه در جستجوی نگاه ایرانی هستم و در کتابهایم تقریبا به این هدف نزدیک شده ام اما همان طور که عرض کردم این متنها همگی از زبان خارجی به فارسی ترجمه شده بودند و من در این مورد خاص سعی داشتم به لحن جهانی تری به تصویر گری بپردازم با این وجود عناصر شرقی هم در این کارها قابل شناسایی است.
      باز هم سپاسگزار از توجه شما.

  8. خانم شریفی بسیار خوشحالم که شاهد کارهای بسیار خوب و عالی شما در اینجا هستم. بنده به عنوان صفحه آرا، تجربه همکاری با طراح بزرگواری همچون شما رو در کارهای *رایحه* داشتم و سعادتی بود تا در یک تیم کاری حرفه ای همکاری داشته باشیم. با آرزوی موفقیت روزافزون

  9. چقدر سمائه دنیای تورو دوست دارم و تو چقدر بمن مهربانی !! … چون در یک تابلوی تو بیاد خاطره ای افتادم زیبا که پدرم برای من که در سن پنج سالگی و برادر کوچکم که سه سالش بود یعنی قصه امیر ارسلان رومی و ملکه فرخ لقا رو می گفت و بیاد دارم که در همین کتاب که بصورت ورقهای بزرگ بود شکلهای زیبایی هم به چشم می آمد که همان موقع خطوطدنیای مرا شاد می کرد .. در مورد کار تو هرچه بگم کم گفتم سمائه جان .. اما بنظرم هر تصویر از مفاهیم خاص خودش پیروی می کنه درست مثل مجسمه آزادی در نیویورک و یا مجسمه فردوسی در طوس که یک مفهوم دارد و وقتی خوب به آنها نگاه می کنیم متوجه معنای اصیل هر کدام از آنها می شویم … یعنی مجسمه آزادی برای بیان آزادی ست یا بقولی سمبل ورود به جهانی کاملا متفاوت و مجسمه فردوسی که مبین ذهن مردانه خالق کتاب شاهنامه است …
    سمائه جان این بخش کوچک که در گیومه نوشته ام مخصوص توو در تقدیر از تو ست که :
    « از صبری که در هاشور زدن داری می فهمم که خیلی در امر طراحی زحمت کشیدی و در بعضی از کارهای تو که دو بعدی هستند اشاره های بجایی به سمبلها می کنی اما همین سمبلها بوسیله قلم توانای تو یکجوری راویان زندگی اصیل اطراف ما می شوند .. یک مدلی تنوع سبک در گرافیک که خاص خودت هست داری که قبل از اندیشیدن می تونه شکل اندیشه رو ترسیم کنه .. »
    ….
    در وحله اول بنظرم می یاد که بعضی طرحها می روند که فلسفی باشند اما اشاره به فلسفه خاصی نمی کنند و این یعنی شاهکار هنری که سمائه با قدرت قلم خودش خلق کرده .. بعضی طرحها سیاسی اجتماعی هستند اما نیروی روشنی که در عمق کار می درخشه بخوبی نشان می دهد که سمائه به گروه خاص سیاسی وابسته نیست .. هنرمند در نگاههایی که در صورت پرسناژهایش خلق می کند ( چشمها ) مرا به این حقیقت نزدیک می کند که او بدرستی پی برده است که هنر سیاسی ممکنه برای مدت کوتاهی ذهن مردم رو تغییر بده ولی سبکی که سمائه خودش کشف کرده بطور حتم می تونه دنیا رو متحول کنه ..
    در پایان می نویسم از اینکه سمائه عزیزم دارای ذهن سورئالیست است یا نه هنوز برای من مشخص نیست اما در مجموعه کارهای او با شاهکارهای سورئالیست و حتی پست سورئالیست روبرو می شویم که بی نظیر است ..
    گاهی رئال جادویی او مواج می شود و بقولی همه چیز متفاوت شده قله هایی پدید می آید .. در این میان بخشندگی حس سمائه در بین دسته ای دیگر از آثار او شعبده زیبای دیگری خلق می کند که تمام بینندگان را در برابر افسون خودش شیدا می کند.. یعنی قدرت مانور قلم فلزی که جوهر را به هر شکلی منحنی می کند براحتی می تواند حکایتهای رمانتیک را از رویاهای او به شیوه ای کاملا رایگان به زندگی ما ببخشد …

  10. استاد شریفی عزیز و نازنین واقعا لذت بردم از دیدن این تصاویر شاهکار. و خوشحالم و افتخار میکنم شاگرد شما هستم. ❤️❤️

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *