« پروژه ای به نام ” دنیـا خانـه ی مـن ” به سفارش انتشارات علمی فرهنگی برای کودکان در سال گذشته طراحی شد که این مجموعه شامل داستان های اصیل از کشورهای مختلفی مانند: شیلی، فلسطین، آرژانتین، افغانستان و… بود. داستانی که من تصویرگری آن را برعهده گرفتم، داستان “سه بانوی دریاچه” نام دارد. افسانهایی است در جنوب کشور شیلی به نویسندگی مانوئل پِنیا مونیوس و ترجمه مریم مصلی.
طراحی و اجرای تصویرسازیهای این کتاب طی 3ماه و با ترکیب تکنیکهای آبرنگ و مدادرنگی انجام شد. در این پروژه سعی کردم علاوه بر نزدیکی طراحی کاراکترها و فضاسازی متن با استفاده از عناصر بومی کشور شیلی و به طور کلی امریکای لاتین، امضای خودم را نیز در طراحی آنها اعمال کنم که به نظر خودم موفق بودهام؛ سپس برای دست یافتن به ترکیببندیهای مناسب، شروع به طراحی استوری بوردهایی کردم تا به ترکیببندیهایی مناسب از داستان برسم.
برای رسیدن به عناصر بومی در ابتدا شروع به مطالعه تصویری و تاریخی کردم و مجموعهای آرشیوی از تمامی المان های کاربردی را جمع آوری کردم؛ برای مثال در مورد پوشش گیاهی آن مناطق و همچنین حیوانات ، پوشش و بافتهای سنتی و لباس های مردم شیلی رنگ بندی آنان که غالبا رنگ های گرم است. بعد از مطالعه و بررسی ، شروع به طراحی کاراکترهای اصلی کردم؛ بعد از کاراکترها و فضای کلی داستان، استوری بوردی از تمامی فریم ها تهیه کردم. به نظرم پایبندی به متن و بعد از آن تلاش برای رعایت سلیقه مخاطب از مهم ترین هاست ضمن اینکه به بالا بردن سطح سواد بصری مخاطب هم فکر می کنم.
بعد از مشورت وتایید پیش طرح ها با مدیرهنری فریمها را اجرا کردم.فرهنگ شیلی دارای تنوع و تاریخ عمیقی است. لباس سنتی رایج مردان شیلی chamanto نام دارد که شبیه شنل و بافته شده از ابریشم و پشم است. معمولا در طراحی آن از روبانهای قرمز و گلدوزیهای زیبا با طرحهای گیاه و حیوانات ملی این کشور استفاده می شود.
اغلب این لباس های زیبا و به رنگ روشن را که با روبان های رنگارنگ و گلدوزی های زیبا مزین شده، در جشن ها و پایکوبیها و مراسمهای ملی می پوشند. ایده استفاده از لباس های سنتی در تصویرسازی هایم کمک شایانی به نزدیک شدن به فرهنگ شیلی کرد.
داستان ” سه بانوی دریاچه” روایتی ست عاشقانه و افسانهایی است خیال انگیز از سالها پیش، وقتی اسپانیاییها به جنوب شیلی رسیدند، در کرانه رود بیو بیو، هیزمشکنی به نام پاسکوآل زندگی میکرد. این نیکمرد در جنگل با کشت زمین و بریدن چوب برای ساختن مبلمان زندگی میکرد. روزی پاسکوآل یک دستگاه بافندگی برای سه دخترش ساخت: فلور دِ اُرو (گل طلایی)، آگوآ آسول (آب آبی) و نِبلینا (مِه)…
دهقانها تعریف میکنند که هر سال، برای شب سن خوآن، تا دریاچه پایین میروند و در ساحل سه دختر سفید دریاچه را میبینند که لباس میشویند و آواز میخوانند مثل وقتی بهار میرسید و گلهای سرخ جنگل باز میشدند.»
سمانه صلواتی، متولد همدان و دارای مدرک کارشناسی ارشد نقاشی از دانشگاه هنر و معماری تهران است.