« پروژه ما طراحی پیکتوگرامها (آیکونها) و حروف لاتین برای شرکت طراحی و ساخت دستگاههای هواساز صنعتی بود. در ایران نقش تصاویر گرافیکی و علائم اختصاری مانند: علائم هشداردهنده، آیکونهای رابطکاربری (interfaces)، فانکشنها و علائم راهنمای ارگونومیک، اینفوگرافیها و یا شاخصههای میزان مصرف انرژی در جهت بازیافت شدن مواد استفاده شده در محصولات و یا در سطوح تخصصیتر، “دیاگرامها” در هندبوکهای صنعتی مغفول و گمنام مانده است.
این موارد از نگاه صاحبان تولید مهندسان و حتی عموم مصرفکنندگان به عنوان ملزومات بیفایده تلقی میشود؛ چرا که ما در مقام مصرفکننده دانش و آگاهی بسیار کمی در این موارد داریم ؛ این داستانِ به رخ کشیدنِ ارزش پول کاغذی در “بیابانی بیداد و ستد” است.
در کشوری که سابقه کمی در حوزه صادرات محصول و خدمات برون مرزی و بینالمللی داشته است، توجه کردن به بسیاری از شاخصههای اولیه برای ورود به بازارهای جهانی در روند تولید هم نامفهوم خواهد بود.
ایران کشوری با مختصاتی بیابانی (به مفهوم کمبودهای زیرساختی) است که در آن ثبت سازمانی با انواع حقوق مالکیتی و همچنین استانداردهای ردهبندیشده در راستای گسترش آگاهی از دانش رو به رشد، به درستی تدوین نشده است چرا که ما این علوم را به درستی وارد نمیکنیم و این در حالی است که میل پیوستن به مسیر دانش روز در همه عرصهها داعیه همیشگی نیروهای خلاقش بوده است!
در ادامه بحث باید بگویم ما در کشور، در زمینه دانش تخصصی طراحی با زیرشاخههای تفکیک شده نیز کمبود داریم و طبعا عدم آگاهی عمومی در سطح جامعه درباره مفاهیم علائم اختصاری نیز معلول آن میشود؛ حال آن که گرافیک، زبان تصویر است، زبانی برای انتقال ساده معانی و مفاهیم با گستره جهانیتر و همه جاییتر.
برخلاف آنچه در کشور ما بومیسازی دانش گفته میشود، پروژه ما متمرکز بر نشانهای اختصاری خاصی بود که کمتر انسجام ساختارهای مورد توافق بینالمللی طراحی علائم را داشتهاند و این یعنی ما باید در ابتدای راهی که هنوز طی نشده گام برمیداشتیم.
در این پروژه تلاش کردیم نمایشی منحصر به فرد و طبقهبندیشده در طراحی مجموعهای از پیکتوگرام های لازم برای یک دستگاه را به انجام برسانیم؛ در واقع بومی سازی دانش در ایران به معنای (تا آنجا که بخشی از اختراعات داخلی نشان میدهد) دستیابی به دانش ساخت یا اسمبل محصولات از پیش ساخته شده کشورهای پیشرفته است!
از طرفی بخش کارکردگرا و خلاق طراحی گرافیک، آن طور که تا به امروز در ایران شناخته شده، بسیار محدود به دستاوردهای صرفا فرهنگی و تجاری چشم نواز بوده است به گونهای که گرافیک در حوزه صنعت و تجارت به عنوان کاری هنری و غیر اقتصادی یا فنی ذوقی و به دور از اصول قلمداد میشود.
طراحی این مجموعه پس از آشنایی با کلیت دستگاه و سکشنهای آن و تحقیق پیرامون علائم دیاگرامی موجود در نقشههای صنعتی نظیر علامت کویلهای آب گرم و سرد انجام شده است؛ از طرفی نشان لامپهای UV، متناسب با نحوه آرایش در این دستگاه طراحی شده و نشان دادن منبع نوری با طیف مشخص منظور نبوده است.
اتودهای دستی فراوان، اجراهای خطی(wireframe) و در نهایت اصلاحات لازم بر مبنای عوامل و عناصر متعدد بصری گرافیک (نسبت میان خطوط و سطوح و فواصل میانی و کنتراست ها و فضاهای منفی و …) از مراحل بعدی کار بوده است.
تمام پروسه دیزاین در نرم افزار CorelDRAW که یار قدیمی من است انجام شده و نسبتهای مشخصی از ضخامت خطوط و فضای مابین برای دو فضای مانیتور و چاپ قابل دسترسی هستند.
این پروژه ایفای نقش طراحی گرافیک در صنایع “در حال توسعه” را بازگو میکند. علائمی برای استفاده تکنسینها و دارندگان این دستگاه که البته علائمی آشنا به چشم عموم را نیز در خود دارد. این نشان ها چه آشنا و ملموس برای عموم و چه آنهایی که تخصصی تر هستند، در قالب ساختاری یک پارچه به لحاظ بصری طراحی شدهاند.
یکی از ساختارهای تعیین شده طراحی این خانواده، زوایای ایزومتریک و در نتیجه سطحبندیهای بصری سه بعدینما بوده است.»
پروژه مذکور توسط سجاد ربانی به عنوان مسئول برندینگ شرکت طنین هندسی بارثاوا انجام شده است.