هوش مصنوعی موسیقی را به شکلی بیسابقه زیر و رو کرده است. همین حالا که مشغول نوشتن این مطلب هستم، دارم به ملودیهای وهمانگیز و دهههفتادی گروه The Velvet Sundown گوش میدهم و باید اعتراف کنم که واقعاً خوباند. گیتارنوازی دقیق است، هارمونیها عالیاند و یک حس نوستالژیک دردناک در آنها هست که من را یاد عصرهای تنبل یکشنبه با Crosby, Stills & Nash میاندازد.
فقط یک مشکل کوچک وجود دارد: هیچکدام از اینها واقعی نیست.
The Velvet Sundown که در عرض چند هفته بیش از یک میلیون استریم در اسپاتیفای داشت، اخیراً مشخص شد که کاملاً توسط هوش مصنوعی ساخته شدهاند—نه فقط موسیقی، بلکه عکسهای تبلیغاتی، داستان پسزمینه، و حتی شخصیت مرموزشان که «جایی بین انسان و ماشین» تعریف شده. آنها حتی از فونتهای رترو برای القای حس نوستالژی استفاده کردهاند. اما همهچیز مصنوعی است—و صادقانه بگویم، حسابی من را ترسانده.
اختلال بزرگ، قسمت دوم
بیپرده بگوییم: این یک اختلال بزرگ در صنعت موسیقی است. و برای کسانی همسنوسال من، شاید خیلی هم ناآشنا نباشد.
اواخر دهه ۹۰ میلادی، سرویس اینترنتی جسوری به نام Napster صنعت موسیقی را زیر و رو کرد. ناگهان نوجوانان بیپول میتوانستند کل آلبومها را سریعتر از آنکه بتوان نام “دادخواست لارس اولریش” را تلفظ کرد، دانلود کنند. فروشگاههای موسیقی تعطیل شدند، فروش آلبومها سقوط کرد و غولهای موسیقی که روی سیدیهای ۱۵ پوندی ثروت انباشته بودند، برای بقا دستوپا میزدند.
سالها طول کشید، اما صنعت موسیقی بالاخره خود را تطبیق داد—عمدتاً با پذیرفتن استریم و تمرکز بر تورهای زنده. اما حالا، درست وقتی اوضاع کمی آرام شده، هوش مصنوعی آمده تا همهچیز را دوباره بههم بریزد.
اما این بار فقط نحوهی مصرف موسیقی در خطر نیست—بلکه خودِ نیاز به موسیقیدان انسانی زیر سوال رفته است.

این الگو را قبلاً دیدهایم
من قبلاً این سناریو را دیدهام، و آخرش برای انسانها خوشایند نبود. یادتان هست اینترنت قرار بود اطلاعات را دموکراتیک کند و فرصتهای بیپایانی برای طراحان گرافیک ایجاد کند؟
در ابتدا همینطور بود. ناگهان همه به وبسایت، بنرهای دیجیتال و محتوای تبلیغاتی آنلاین نیاز داشتند. طراحان چاپی بهسرعت به یادگیری HTML پرداختند و Photoshop به ماشین چاپ جدید تبدیل شد.
اما کمکم، با رشد اینترنت، تقاضا برای طراحی سنتی کاهش یافت. چرا باید طراح استخدام کرد وقتی قالبهای آماده وجود دارد؟ چرا باید هزینهی یک لوگوی حرفهای را داد وقتی میتوان یکی را آنلاین ساخت؟ همان تکنولوژی که فرصت آفرید، شروع به بلعیدن آن کرد.
بیشتر بخوانید: متأسفم دوستان! اما هوش مصنوعی فقط یک ابزار نیست
حالا در سال ۲۰۲۵، هوش مصنوعی آماده است تا کاری را که اینترنت شروع کرد، تمام کند. چه نیازی به طراحی سایت هست وقتی چتباتهای هوش مصنوعی اساساً جای وبسایت را گرفتهاند؟ چرا تصویرگر استخدام کنیم وقتی یک AI میتواند تصویری در سبک دلخواه ما از دل یک متن ساده بیرون بکشد؟
صنعت خلاقیت اکنون در آستانهی «لحظهی نپستر» خودش قرار دارد. اما این بار، تهدید فقط مربوط به مدل توزیع نیست—بلکه خود ارزش خلاقیت انسانی را نشانه گرفته است.
بحران اصالت
ماجرای Velvet Sundown سوالهای ناراحتکنندهای دربارهی اصالت و انتخاب مصرفکننده ایجاد میکند که در همهی رشتههای خلاقانه صدق میکند. مثلاً وقتی دارم موسیقی استریم میکنم، حق دارم بدانم توسط انسان ساخته شده یا الگوریتم؟
صنعت موسیقی ظاهراً اینطور فکر میکند، چون درخواستها برای برچسبگذاری اجباری آثار AI در پلتفرمهای استریم در حال افزایش است. اما اگر موسیقی تولیدشده با هوش مصنوعی از نظر احساسی ما را تحت تأثیر قرار دهد و از ساختههای انسانی قابلتشخیص نباشد، آیا منبع اهمیت دارد؟ آیا ما واقعاً به «اصالت انسانی» علاقه داریم یا فقط چون همیشه همینطور بوده، به آن چسبیدهایم؟
شباهت موسیقی و طراحی خیرهکننده است. هر دو بر پایه خلاقیت انسانی، ارتباط احساسی و مهارتهای سالها تمرین ساخته شدهاند. هر دو حالا با سیستمهایی مواجهاند که میتوانند با دقت وحشتآوری خروجیشان را تقلید کنند. و هر دو دارند میفهمند که شاید مصرفکنندگان دیگر مثل گذشته به لمس انسانی اهمیت ندهند.
آژانسهای طراحی همین حالا هم AI را وارد روند کاریشان کردهاند؛ ابتدا بهعنوان دستیار، اما بهتدریج بهعنوان خالق اصلی. طراح تازهکاری که قبلاً ساعتها صرف انتخاب پالت رنگ میکرد، حالا میتواند در چند دقیقه دهها گزینه بسازد. طراح میانردهای که تصویرسازی اختصاصی انجام میداد، اکنون شاهد است که AI مشابه همان اثر را از یک جمله ساده تولید میکند.
در این میان، واکنش صنعت موسیقی به هوش مصنوعی بیشتر شبیه تلاش برای نگه داشتن موج دریا با یک قاشق چایخوری است. درخواست برای قانونگذاری، شفافسازی و دفاع از خلاقیت انسانی قابل تحسین است، اما احتمالاً بینتیجه. تکنولوژی به احساسات ما کاری ندارد و مصرفکنندگان بارها نشان دادهاند که راحتی و هزینهی کمتر را به اصول اخلاقی ترجیح میدهند.
آیا همهاش یک حقه است؟
درحالیکه دارم این مطلب را مینویسم، باز هم به آلبوم Velvet Sundown گوش میدهم و باید بگویم واقعاً از آن لذت میبرم. در واقع، حسم میگوید شاید همهی این داستان «هوش مصنوعی بودن» یک ترفند تبلیغاتی زیرکانه باشد و در واقع این گروه کاملاً واقعی باشد. اگر چنین باشد، واقعاً باید به آنها آفرین گفت.
اما حتی اگر اینطور هم باشد، چیزی تغییر نمیکند. ما از قبل میدانیم که AI میتواند موسیقی خوبی بسازد. و از آنجا که بیشتر مردم فقط دنبال یک موسیقی پسزمینهی آرام و بیدردسر هستند، AI کاملاً مناسب این نقش است—بدون هزینه، دردسر یا نیاز به انسان.
همانطور که صنعت ضبط موسیقی در نهایت مجبور شد با استریم کنار بیاید، بهنظر میرسد صنایع خلاق نیز باید یاد بگیرند چگونه با هوش مصنوعی همزیستی داشته باشند. سوال این نیست که آیا AI این حوزهها را دگرگون خواهد کرد یا نه—بلکه این است که چقدر سریع و تا چه حد کامل این اتفاق خواهد افتاد.
The Velvet Sundown شاید یک میلیون نفر را فریب داده باشد، اما چیزی به ما نشان داد که ترسناکتر از دانستن دیجیتالی بودن یک هنرمند است: آیندهای که در آن، خلاقیت انسانی تبدیل به گزینهای اختیاری میشود.
نوشتهی تام می