ادوارد مونک
ادوارد مونک

هنرمندان دیوانه: اپیزود دوم؛ ادوارد مونک

در دومین اپیزود هنرمندان دیوانه از ادوارد مونک گفتیم. از نقاش و شاعری که به قول خودش دیوانگی، بیماری و مرگ مثل فرشته‌های سیاهی مراقب گهواره‌اش بودند.

در این اپیزود داستان زندگی و دیوانگی‌های او را خواهید شنید و مسائلی که تابلوهایش را به جایگاه امروزی رسانده، تابلوهای ادوارد مونک جزو گران‌ترین آثار هنری به حساب می‌آیند.

تمام رنج‌هایی که ممکن است یک‌بار یا به فاصله زمانی زیاد برای کسی پیش بیاید را ادوارد مونک، زمانی که سن کمی داشت تجربه کرد. تجربه‌هایی ملال اور که می‌توانست قوی‌ترین انسان‌ها را هم  از پا در بیاورد.

تولد ادوارد مونک

ادوارد مونک در سال ۱۸۶۳ در نروژ متولد شد. ادوارد فرزند دوم از یک خانواده ۵ نفره بود. بیماری سل در خانواده آنها ارثی بود و او در سن 5 سالگی مادرش را بر اثر این بیماری از دست داد. آثار مرگ مادر همیشه زندگی او را تحت تاثیر قرار داد. بعد از آن خواهرش هم بر اثر سل درگذشت و این درحالیست که مونک فقط 14 سال داشت.

بیماری روانی خواهر کوچیکترش هم ضربه‌ی دیگری بر روح خسته و غمگین او بود. مونک بسیار تحت تاثیر مریضی خواهرش قرار گرفت و تلاش زیادی برای بهبود وضعیت او کرد، ولی جز یاس چیزی نصیبش نمی‌شد. آثار حال و روحیه مونک را می‌توانیم در تابلو کودک بیمار به خوبی مشاهده کنیم.

کودک-بیمار--ادوارد-مونک
کودک-بیمار–ادوارد-مونک

اما پدر مونک مردی عصبی و مذهبی افراطی بود، و همه‌ی اتفاقات پیش آمده را مجازات خدا می‌دانست و فرزندانش را به خواندن دعا مجبور می‌کرد. و این سخت‌گیری‌ها فضای خانه را متشنج‌تر از همیشه می‌کرد. تصور مونک از پدرش را می‌توانیم در این تابلو ببینیم.

شب--ادوارد-مونک

سایه پنجره روی زمین راببینید که شبیه صلیب کشیده شده و پدر زیر این سایه آرام نشسته و به خیابان می نگرد.

اما شرایط وقتی که مونک هنر را کشف کرد متفاوت شد. هنر برای اولین بار وقتی که او 13 ساله اش بود، توسط عمه اش وارد زندگی او شد.  ادوارد وقتی که قلم دست گرفت متوجه شد این تنها راهی است که می‌تواند با آن خودش را از این شرایط نجات دهد.

او آنقدر درگیر نقاشی شد که یک‌سال بعد از تحصیل در رشته مهندسی انصراف داده و نقاشی را به صورت حرفه‌ای در مدرسه سلطنتی هنر و نقاشی اسلو ادامه داد.

از آنجایی که مونک شاعر هم بود، بیشتر روی کشف کردن حال و هوای درونش اصرار داشته، چون برای مسائلی که با نقاشی قابل بیان نیست شعر بهترین انتخاب است.

شعر--ادوارد-مونک

او در نمایشگاه‌هایی که شرکت می کرد با هانس یگر نویسنده پوچ‌گرای نروژی آشنا شد. او که در راه رسیدن به آزادی خودکشی کرد، تاثیر بسزایی در مونک داشته و باعث شد وی به درک عمیق‌تری از احساسش برسد. دوستی با یگر باعث شد تا مونک افکارش را بارها مرور کرده تا به سبک جدیدی از هنر برسد. او برای رسیدن به این سبک چیزی بیشتر از 10 سال تلاش کرد.

سبک ادوارد مونک

سبک ادوارد مونک اکسپرسیونیسم بود. ادوارد به کمک این سبک می توانست رنج و احساسات خودش را کمی التیام ببخشد. این نقاشی‌ها مورد توجه افراد زیادی قرار نمی‌گرفت، اما او نا امید نشد و بیشتر تلاش کرد. او قلم را با حرکات چرخان، رنگ‌های متنوع و کنتراست واضح روی بوم می‌کشید تا بتواند حسش را همانطور که هست منتقل کند.

او در هر تابلو برای نشان دادن ترس، عصبانیت و احساسات دیگر هاله‌ای را میان انسان‌ها کشیده، تا با این روش بین افرادی که کنار هم هستند مرز مشخص کند.

مرگ-در-اتاق-بیمار--ادوارد-مونک
مرگ-در-اتاق-بیمار–ادوارد-مونک

دوستانش معتقدند که نقاشی‌های مونک کامل نیست و او میخواهد مخاطب را وادار کند که  ادامه نقاشی را در ذهن و داستان زندگی خودش جستجو کند.

او در سفرهایش به کشور‌های مختلف و حضور در نمایشگاه‌های متعدد تحت تاثیر آثار برخی از هنرمندان مثل ونگوگ و گوگن قرار گرفت. امروز بسیاری از آثار مونک را با ونگوگ مقایسه می‌کنند. مونک در همین سالها کار چاپ را شروع کرد و از پیشگامان چاپ در نروژ شد.

جیغ--ادوارد-مونک
جیغ–ادوارد-مونک

تابلوی جیغ چهره‌ی نگران کننده از درد و رنج انسان مدرن است. مونک انسان را بدون نگاه جنسیتی به تصویر کشید تا بتواند صدای تنهایی و نا امیدی نسل ما باشد. او در این نقاشی از طیف گسترده رنگ‌ها استفاده کرده تا بتواند یک دیدگاه بسیار وسیع از اظطراب روح انسان را نشان دهد.

مونک در مورد این نقاشی می‌گوید: «یک روز عصر در مسیری قدم میزدم که در یک طرفم شهر بود و زیر پایم رودخانه. خسته بودم و بیمار ، ایستادم و به آن سوی رود نگاه کردم .خورشید غروب می کرد، ابرها به رنگ سرخ همچون خون در آمده بودند، احساس کردم جیغی از دل این طبیعت گذشت. به نظرم آمد از این جیغ آبستن شدم. این تصویر را کشیدم.ابرها را به رنگ خون واقعی کشیدم رنگ ها در این اثر جیغ میکشند.»

یه جایی از گوشه این تابلو خود مونک با مداد نوشته که فقط و فقط یک دیوانه می‌تواند این نقاشی را کشیده باشد. علت نوشتن این جمله می‌تواند به این دلیل باشد که بعد از به نمایش درآمدن نقاشی مردم حرف و حدیث‌های زیادی درباره وضعیت روانی مونک زدند که این اتفاقات باعث ناراحتی او شد.

آخرین قیمت گذاری که روی این تابلو شده مربوط می‌شود به 2 می سال ۲۰۱۲ که با قیمت ۱۲۰ میلیون دلار در حراجی ساتبیز فروخته شد. در آن سال عنوان گران‌ترین اثر هنری جهان هم به همین تابلو اختصاص پیدا کرد.

مونک علاقه زیادی هم به سینما داشت، تا جایی که در سال 1927 در پاریس یک دوربین فیلمبرداری خرید و چهار فیلم کوتاه با موضوع‌های صحنه‌های خیابانی، ترافیک، مناظر، دوستان و خودش ساخت.

البته این فیلم‌ها کاملا غیر حرفه‌ای هستند ولی می‌شود از آنها نوع نگاه کردن مونک به دنیای اطراف را فهمید.

کتیبه‌ی زندگی

کتیبه زندگی در واقع نمایش هرج و مرج ها، تنهایی، رنج کشیدن و دوست داشتن در  زندگی خود ادوارد مونک است. این مجموعه 3 عنوان کلی دارد :

  • بذر عشق
  • اضطراب
  • مرگ

بذر عشق

بذر عشق از روابط عاشقانه مونک می‌گوید. در طرح‌های اول دختری را می‌بینیم با ظاهر فریبنده که در یک فضای طبیعی ایستاده. در تابلوهای دیگر با استفاده از رنگ‌های قرمز و سفید همان دختر، تبدیل به دختری وسوسه گر شده است. این تابلو‌ها با حال و هوای متفاوت ادامه پیدا میکنند تا حال مونک رو در فراز و نشیب‌های عشق نشان دهند.

بذر-عشق--ادوارد-مونک

بذر-عشق-ادواردمونک

بذر عشق رو با تابلوی درد عشق تمام می‌کند که به خون آشام معروف است.

خون-آشام--ادوارد-مونک

اضطراب

بخش اضطراب پر از رنگ‌های متضاد، آسمان‌های دلهره آور و چهره‌هایی است که به مخاطب خیره شدند. او در این تابلوها می‌خواهد ما را به چالش بکشد، تابلو جیغ در همین دسته است.

غروب-در-خیابان-کارل---ادوارد-مونک

مرگ

مرگ قسمت جدانشدنی زندگی مونک است که بر اکثر آثار و افکار او سایه انداخته است. مونک در بعضی از نقاشی هایش خراش‌هایی را اضافه کرده که برای منتقل کردن عمق احساسش بکار رفته است.

بستری شدن ادوارد مونک در بیمارستان روانی

مونک به مدت 8 ماه در بیمارستان های روانی بستری شد و بعد از آن تغییرات چشم گیری در زندگی اش ایجاد شد. سبک نقاشی‌های او بعد از این دوران متحول شد و تابلوهای تاریک و غمگین جایشان را به تابلوهای با رنگ آمییزی روشن و امیدوار کننده داد.

خودنگاره--ادوارد-مونک

او سالهای اخر زندگی‌اش را در انزوای کامل بود. در سال ۱۹۴۴ در سن ۸۰ سالگی از دنیا رفت، در حالیکه با هیچکس در ارتباط نبود و از پشت درهای خانه را به روی خودش قفل کرده بود.

مرگ--ادوارد-مونک

برای شنیدن داستان کامل از زندگی و دیوانگی های ادوارد مونک می‌توانید اپیزود دوم هنرمندان دیوانه را بشنوید. در این اپیزود خواهیم گفت که ادوارد مونک نه فقط نقاش، بلکه راوی لحظاتی بود که از زندگی درک می‌کرد.