کار تصویرگری کتاب کودک، کار حساس و در عین حال پرهیجانیست. شما باید در عین اینکه منظور کتاب را به زبان ساده بیان می کنید، بتوانید به خوبی با مخاطبتان ارتباط بگیرید. تصاویر در کتاب در ذهن کودک حرکت میکنند و او را وارد چالش قابلتوجهی میکند که تنها در دنیای کودکان که باشی میتوانی آن را به خوبی درک کنی. زمانی که تصویرگر با نوشتهها همذات پنداری کند، به راحتی میتواند طرحی کار کند که خروجی آن مخاطبش را به خواندن ادامه کتاب مشتاق کند. چالشها و زیباییهای کار کودک را از زبان تصویرگر کتاب/نمایشنامه گرگ می آد می بردت! می شنویم. در ادامه این پروژه با روزرنگ همراه باشید.
«کتاب گرگ می آد میبردت، از مجموعه نمایشنامههای کودک امروز است. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، این کتاب را با همین عنوان چاپ میکند. متن این نمایشنامه را مدیرهنری مجموعه کانون خانم مانلی منوچهری برای من ارسال کرد، از من خواست تا متن را بخوانم و نظرم را در مورد آن اعلام کنم. در همان خوانش ابتدایی با شخصیت پردازی های این نمایشنامه بسیار ارتباط برقرار کردم. به تعبیری، پیوند عاطفی اولیه با متن شکل گرفت. به ایشان گفتم آمادگی این که برای کاراکترها، اتود بزنم را دارم.»
«بارها و بارها دیالوگهای نمایشنامه را خواندم. هر بار به لایههای پنهان شخصیتپردازی و جنبههای عاطفی و هویتی شخصیتهای داستان نزدیک میشدم. نویسنده با زبان ساده و روایتگرانه اتفاقات داستان را به نثر درآورده بود. خوشبختانه اتودهای اولیه برای شخصیتهای اصلی از سوی نویسنده نمایشنامه، آقای شهرام کرمی نیز مورد پسند قرارگرفت و در ادامه کار به شکل بهتری پیشرفت.»
شخصیت پردازی در تصویرگری کتاب کودک
«ما در این کتاب با شخصیتهای حیوانی روبرو هستیم. این شخصیت ها در نگاه اول ساده به نظر می رسند. ولی هر کدام پیچیدگیهای خاص و بامزه خود را دارند. یک بچه گرگ عاشق گوسفندی شده است و دوست دارد از جامعه خشن گرگها فاصله بگیرد. او میخواهد کارهای متفاوتی انجام دهد، موسیقی گوش دهد، کتاب بخواند، آواز بخواند، لباسهای تروتمیز بپوشد و تلویزیون تماشا کند و…»
«شخصیت بعدی لولک است، که مزرعهدار او را با وسایل اضافی و دورریختنی ساخته است. او نمی داند هویتاش چیست یا از کجا آمده است و به کجا تعلق دارد. او مدام در حال تلاش برای برقراری ارتباط با دنیای خارج از مزرعه است. این ویژگیها برای طراحی کاراکتر و تصویرسازی بسیار الهام بخش و مفید بود.»
انتخاب جزئیات با توجه به سفارش و محدودیتهای آن
«تصمیم بر این بود که تصاویر به شکل فریم کامل با فضاسازی خلق نشوند و به اصطلاح لکهای در صفحات کتاب دیزاین شوند. همچنین قرار شده بود کتاب، دورنگ چاپ شود. ما رنگ نارنجی را انتخاب کردیم. این رنگ بر روی کاغذ کرافت یا کاهی که توسط ناشر انتخاب شده بود، کنتراست ایجاد می کرد. این رنگ میتوانست جاهایی به کمک تصاویر و به شکل پس زمینه آید. انتخاب رنگ دوم ( نارنجی) از سوی مدیرهنری بسیار راه گشا و متناسب با تصاویر سیاه و سفید و کاغذ کرافت بود.»
«با توجه به حجم متن نمایشنامه که نسبت به کتابهای تصویری بیشتر است و دیالوگها پشت هم میآیند و شخصیتها در حالات و موقعیتهای متفاوتی قرار میگیرند، بهتر دیدم تا برای این پروژه، کاراکتر محور پیش بروم. شخصیتها را بعد از نهایی و تاییدشدن در فرم ها و حالتهای مختلف ترسیم کردم. در کنار آن استوری برد نیز طراحی شد تا در دیزاین و چیدمان صفحه آرایی کمک کند. تکنیک کار ، ترکیب اکولین و مداد و ایجاد بافت بر روی رنگ است.»
ویژگی شخصیتها و ریزه کاریهای تصویرگری
«طراحی شخصیتها برای من لذتبخشترین قسمت کتاب بود. سعی من بر این بود که برای این کار به سادهسازی برسم. در عین حال به گونهای باشد که آن شخصیت برای بچهها باورپذیر باشد. ضمنا شخصیتها بر اساس متن و شبیه صحنه تئاتر، مدام در حال رفتوآمد هستند. شخصیت اصلی که بچه گرگ عاشق پیشه است هر بار موقعیتهای دراماتیک یا بامزهای خلق می کند. دیگری یک سگ نگهبان است که اصلا حرف نمیزند و با سوتزدن و نگاه کردن منظورش را میرساند. من در حین طراحی کاراکترها دائما آنها را بر روی صحنه نمایش تصور میکردم.»
«تمام رنگی نبودن یا اصطلاحا 4 رنگ نبودن چاپ این مجموعه کتاب، یکی از چالشهایی است که با آن روبرو بودم. چون کتاب کاملا شخصیتمحور بود و باید شخصیتهای مختلف و متفاوت خلق میشد، میبایست برای مخاطب کودک و نوجوان خسته کننده نباشد و جذابیت داشته باشد. بچهها همیشه در حال کشف و شهود جزییات هستند. حال که شما در استفاده از پالت رنگ محدودیت دارید، میبایست به جنبههای دیگر در شخصیتپردازی، خلق کاراکتر، تکنیک و اجرای آن، توجه و تاکید کنید. این کار باید آنقدر حرفهای انجام شود تا متن نسبتا زیاد نمایشنامه بر تصویر غلبه نکند.»
تجربه تصویرگری نمایشنامه
«کار بر روی نمایشنامه کودک و نوجوان، تجربه شیرینی به شخصه برای من بود. من همیشه به تئاتر و ادبیات نمایشی بسیار علاقه داشتم. از کودکی نمایشهای شنیداری که بر روی کاست موجود بود مثل “شاپرک خانم، کوتی و موتی” اثر بیژن مفید، “حسن و خانم حنا”، “شازده کوچولو”، “علیمردان خان” و… را بارها گوش کردهام و غرق در روایت و دیالوگهای شخصیتها بودم.»