بازطراحی

لطفا دست از بازطراحی همه چیز برداریم!

بازطراحی های پی‌درپی، درست مانند این است که هم‌خانه‌ای داشته باشید که به‌طور مداوم جای وسایل خانه را عوض می‌کند و همیشه شما را در جستجوی چیزی که نیاز دارید، سردرگم نگه می‌دارد.

بازطراحی اخیر برند جگوار نمونه‌ای از این تغییرات است که توجه زیادی را به خود جلب کرد. بااین‌حال، هنوز مشخص نیست چرا این طراحی‌های زاویه‌دار و رنگ‌بندی‌هایی که یادآور تبلیغات آیپاد در سال ۲۰۰۸ هستند، با برنامه این شرکت برای تبدیل‌شدن به یک برند تمام‌الکتریکی تا سال ۲۰۲۵ همخوانی دارد. موضوعی که از این کمپین بیشتر در ذهن باقی می‌ماند، تلاش این برند برای تلفظ خاص نام خود (Jag-You-Are) است که ظاهراً هنوز در ایالات متحده موفق نشده است.

هر سال، تعداد زیادی از برندهای بزرگ و کوچک، هویت بصری خود را بازطراحی می‌کنند. این تغییرات نه الزاماً خوب هستند و نه بد؛ فقط متفاوت‌اند. اما پرسش اینجاست: آیا این تفاوت‌ها واقعاً به بهترشدن تجربه کاربری یا ارتباط برند کمک می‌کنند؟

تغییرات کوچک با تأثیرات بزرگ

برای بسیاری از ما، تغییرات کوچک در طراحی و تجربه کاربری می‌تواند به‌اندازه تغییرات بزرگ و اساسی تأثیرگذار باشد. مثلاً، جایگزینی تخته‌های آنالوگ قدیمی ایستگاه قطار فیلادلفیا با نمایشگرهای دیجیتال بی‌صدا، تغییر بزرگی بود که حس نوستالژی بسیاری را از بین برد.

از طرفی، حذف ابزارهایی مانند «گوگل ریدر» یا تغییرات جزئی در رابط کاربری شبکه‌های اجتماعی مثل اینستاگرام و توییتر، می‌تواند به‌ظاهر ناچیز باشد، اما کاربران را از تجربه ساده و قابل‌اعتماد قبلی دور می‌کند. حتی شرکت‌هایی مانند اپل با تغییرات مداوم در استانداردهای سخت‌افزاری، این سردرگمی را دوچندان کرده‌اند.

آیا تغییر همیشه ضروری است؟

طراحی اصولی باید نیازها و خواسته‌های کاربران را در اولویت قرار دهد. بااین‌حال، به نظر می‌رسد بسیاری از بازطراحی‌ها بیشتر از آنکه به بهبود تجربه کاربران کمک کنند، تنها بهانه‌ای برای ایجاد تغییر باشند.

هدف از طراحی نباید تنها تغییر برای تغییر باشد. بلکه طراحی باید راه‌حل‌های مؤثری برای مشکلات موجود ارائه دهد و تجربه‌ای ساده‌تر، کارآمدتر و لذت‌بخش‌تر خلق کند. اما وقتی به تغییرات سال‌های اخیر نگاه می‌کنیم، کمتر نمونه‌ای را می‌توان یافت که به‌راستی این اهداف را برآورده کرده باشد.

پایان یک چرخه بی‌پایان؟

اگرچه تغییرات و بازطراحی‌ها بخش طبیعی از پیشرفت هر برند و محصولی هستند، اما گاهی اوقات توقف و تمرکز بر تثبیت هویت فعلی می‌تواند مفیدتر از تغییر مداوم باشد. شاید زمان آن رسیده که به‌جای تغییرات بی‌وقفه، بر بهبود واقعی تمرکز کنیم.

بسیار عالی! در ادامه، متن را گسترش می‌دهیم تا هم به موضوع عمق بیشتری ببخشیم و هم به رویکردی متعادل‌تر در نقد بازطراحی‌های بی‌وقفه برسیم:

طراحی برای تغییر یا تغییر برای طراحی؟

در دنیای طراحی، تغییر همیشه به‌عنوان نمادی از پیشرفت شناخته شده است. از لوگوها گرفته تا رابط‌های کاربری، برندها و طراحان معمولاً به دنبال ایجاد تغییراتی هستند که مخاطبان را تحت تأثیر قرار دهند. اما در این مسیر، اغلب این سؤال نادیده گرفته می‌شود که آیا این تغییرات واقعاً ضروری هستند یا صرفاً بخشی از یک چرخه بی‌پایان طراحی مجدد؟

یکی از چالش‌های اساسی در بازطراحی‌ها، از بین بردن حس آشنایی کاربران است. مثلاً، وقتی شبکه‌ای اجتماعی مانند اینستاگرام مکان دکمه‌های خود را تغییر می‌دهد، کاربران ناچارند زمان و انرژی بیشتری را صرف پیدا کردن این ابزارها کنند. این تغییرات ممکن است به چشم مدیران پروژه یا طراحان کوچک و پیش‌پاافتاده به نظر برسند، اما برای کاربرانی که با آن محصول زندگی می‌کنند، می‌تواند تجربه‌ای گیج‌کننده و حتی ناامیدکننده باشد.

جذابیت بازطراحی‌ها از نگاه برندها

از نگاه برندها، بازطراحی فرصتی برای نمایش هویتی تازه و جلب توجه دوباره مخاطبان است. برای مثال، برندهایی مانند پپسی و نوکیا با تغییرات در هویت بصری خود تلاش می‌کنند که حس مدرن بودن و پویایی را القا کنند. اما این تغییرات زمانی موفق خواهند بود که بتوانند یک هدف روشن و قابل درک را دنبال کنند.

یکی از اشتباهات رایج در این فرآیند، غفلت از نیازهای واقعی کاربران است. بازطراحی‌هایی که تنها برای همگامی با روندهای روز انجام می‌شوند، اغلب نمی‌توانند تأثیر ماندگاری داشته باشند و حتی ممکن است به هویت برند آسیب برسانند.

تغییرات دیجیتال: فرصتی برای بهتر شدن یا مزاحمتی همیشگی؟

در فضای دیجیتال، تغییرات مداوم به یکی از ویژگی‌های اصلی طراحی تبدیل شده است. از اپلیکیشن‌های موبایل گرفته تا رابط‌های کاربری وب‌سایت‌ها، تقریباً هیچ محصولی نیست که از این تغییرات در امان بماند. اما این تغییرات همیشه در راستای بهبود تجربه کاربری نیستند.

به‌عنوان مثال، حذف «گوگل ریدر» که یکی از محبوب‌ترین ابزارهای مدیریت خبر بود، بسیاری از کاربران را ناامید کرد. همین‌طور، تغییرات کوچک اما مکرر در عملکرد و طراحی اپلیکیشن‌هایی مانند توییتر و اینستاگرام، کاربران را به چالش می‌کشد و گاهی اوقات باعث نارضایتی آنها می‌شود.

آیا ایستادن در برابر تغییر ممکن است؟

اگرچه پذیرش تغییر یکی از جنبه‌های اجتناب‌ناپذیر زندگی است، اما می‌توان این سؤال را مطرح کرد که آیا همه تغییرات واقعاً ضروری هستند؟ بسیاری از کاربران به دنبال ثبات و آشنایی هستند و تغییرات بی‌وقفه می‌تواند این حس را از آنها بگیرد.

شاید بهترین راهکار، ایجاد تعادلی میان نوآوری و حفظ اصول اولیه باشد. برندها و طراحان می‌توانند با دقت بیشتری به نیازهای کاربران توجه کنند و به‌جای تغییرات بی‌هدف، روی بهبودهایی تمرکز کنند که واقعاً به ارزش محصولاتشان اضافه می‌کند.

منبع: +