هنر در المپیک؛ زمانی که مدال‌ها به هنرمندان اهدا می‌شدند!

درست در زمانی که پاریس برای میزبانی المپیک 2024 آماده می‌شود، داستان فراموش‌شده‌ای از هنر و ورزش در این شهر دوباره زنده می‌شود. زمانی که نه‌تنها قدرت و سرعت، بلکه خلاقیت و زیبایی نیز در میدان المپیک ستایش می‌شد.

درست 100 سال پیش، در سال 1924، المپیک پاریس شاهد اوج هنر در این بازی‌ها بود. مجسمه برنزی «دیسکو بول» اثر کاستاس دیمیتریادیس، هنرمند یونانی، مدال طلای آن دوره را از آن خود کرد. این اثر هنری نمادی از «کمال انسانی» بود. درآن زمان این مجسمه برای چند هفته در کاخ بزرگ به نمایش گذاشته‌شد و مورد تحسین تماشاگران قرار گرفت.

اما این شکوه و جلال دیری نپایید. «دیسکو بول» و مسابقات هنری المپیک که زمانی در کنار رقابت‌های ورزشی می‌درخشیدند، به تدریج به حاشیه رانده و به فراموشی سپرده شدند.

هنر در المپیک : دیسکو بول
یک کارت پستال با یک کپی اولیه از پرتابگر دیسک در مقابل استادیوم پاناتنایک در آتن، جایی که مجسمه برای نزدیک به یک قرن ایستاده‌است.

پنج‌گانه‌ای که از بین رفت

در سال‌های اولیه المپیک مدرن، بین سال‌های 1912 تا 1954، شاهد برگزاری مسابقاتی در پنج رشته هنری بودیم. رشته‌های نقاشی، مجسمه‌سازی، معماری، موسیقی و ادبیات. پیر دو کوبرتن، بنیان‌گذار این بازی‌ها، این رشته‌ها را «پنج‌گانه موزه‌ها» نامید. او معتقد بود که هنر و ورزش دو روی یک سکه‌اند و هر دو باید در المپیک جایگاه داشته باشند.

میوز (Muse) در این جمله به الهه‌های یونانی اشاره دارد. در اساطیر یونان، میوزها تجسم هنرها و علوم مختلف بودند. هر یک از میوزها به یک رشته هنری خاص مانند شعر، موسیقی، تاریخ، رقص یا تئاتر مرتبط بودند.

بنابراین، پنج گانه میوزها به طور مجازی به یک رقابت پنج قسمتی متمرکز بر رشته‌های هنری مختلف اشاره دارد. هرکدام از این رشته‌ها به نام الهه‌های یونانی مرتبط با هر رشته نام‌گذاری شده‌بود.

هزاران هنرمند از سراسر جهان در این مسابقات شرکت می‌کردند و آثار خود را به نمایش می‌گذاشتند. بیش از 150 مدال به برندگان این رشته‌ها اهدا می‌شد، درست مانند مدال‌هایی که به قهرمانان ورزشی تعلق می‌گرفت. المپیک 1932 لس آنجلس با استقبال بی‌نظیری روبرو شد و نمایشگاه آثار هنری این دوره، بیش از 400 هزار بازدیدکننده داشت.

اما با گذشت زمان، پنج‌گانه میوزها به دلیل چالش‌هایی از جمله تعریف هنر، معیارهای داوری و ماهیت آماتورانه ورزشکاران المپیک، رو به افول گذاشت. سرانجام در سال 1954، مسابقات هنری به‌طورکامل از برنامه المپیک حذف‌شد.

میراثی که باید احیا شود

امروزه، در حالیکه پاریس بار دیگر میزبان المپیک است، جای خالی هنر در این رویداد بزرگ ورزشی به وضوح احساس می‌شود. نیکولتا تزانی، مورخ هنر یونانی که در مورد دیمیتریادیس و پنج‌گانه میوزها تحقیق کرده، معتقد است که «روح پیر دو کوبرتن» در المپیک امروزی کمرنگ شده‌است.

داستان مدال‌ها و مجسمه‌های فراموش‌شده المپیک، یادآور اهمیت تعادل بین ذهن و جسم، خلاقیت و قدرت است. شاید وقت آن رسیده که المپیک بار دیگر به ریشه‌های خود بازگردد و به هنر نقشی درخشان در این رقابت‌ها بدهد. احیای «پنج‌گانه میوزها» می‌تواند گامی در جهت تحقق این هدف و ادای احترام به میراث غنی فرهنگی المپیک باشد.

سرنوشت نامعلوم آثار هنری المپیک

در حالیکه مدال‌های هنری المپیک دیگر درخشش گذشته را ندارند، اما میراث آن‌ها همچنان در گوشه و کنار جهان زنده مانده‌است. برخی از این آثار در موزه‌ها یا پارک‌های عمومی به نمایش گذاشته می‌شوند، برخی در مجموعه‌های خصوصی نگهداری می‌شوند و برخی دیگر در گذر زمان به دست فراموشی سپرده شده‌اند.

در موزه المپیک در لوزان سوئیس، گنجینه‌ای از یادبودهای المپیک، از جمله تجهیزات ورزشی، لباس‌ها، مدال‌ها، اسناد و مشعل‌ها، به طور امن نگهداری می‌شود. در میان این مجموعه، دو نقاشی رنگارنگ از ژان ژاکوبی، تصویرگر اهل لوکزامبورگ، که در سال 1924 مدال طلای المپیک را از آن خود کردند، به چشم می‌خورد. این نقاشی‌ها که فوتبال و راگبی را به تصویر می‌کشند، تنها بازمانده از یک مجموعه سه‌تایی هستند که موضوع سوم آن، شروع یک مسابقه دو، سرنوشتی نامعلوم دارد.

در حالی‌که بازدیدکنندگان موزه می‌توانند در مورد تاریخ المپیک و افتخارات ورزشی آن بیاموزند، هیچ اشاره‌ای به میراث هنری غنی این مسابقات وجود ندارد. گویی این حقیقت که زمانی هنر نیز در کنار ورزش در المپیک جایگاهی والا داشت، به دست فراموشی سپرده شده‌است.

با این‌حال، در فضای بیرونی موزه، با چشم‌اندازی به دریاچه ژنو، می‌توان مجسمه‌ای از پرتاب‌کننده دیسک اثر دیمیتریادیس را یافت. این مجسمه که در اواخر قرن بیستم از اثر اصلی در نیویورک کپی‌برداری شده، یادآور شکوه و جلال هنر در المپیک‌های گذشته است.

پلاکی که در کنار مجسمه نصب شده، به جای روشن‌کردن تاریخچه اثر، بیشتر بر ابهامات می‌افزاید: «اصل این اثر در بخش مجسمه‌سازی مسابقات هنری که در جریان بازی‌های المپیک 1924 پاریس برگزار شد، برنده جایزه اول شد.»

این پلاک، به مانند بسیاری از آثار هنری المپیک باقی‌مانده، حکایتی از گذشته‌ای پرافتخار دارد که در گذر زمان به حاشیه رانده شده‌است. سرنوشت نامعلوم بسیاری از آثار هنری المپیک، یادآور ضرورت حفظ و پاسداشت این میراث فرهنگی ارزشمند است.

هنر المپیک، با وجود غیبت در بازی‌های امروزی، نمادی از تعالی روح انسان در کنار قدرت جسم اوست. احیای این سنت دیرینه و ادغام مجدد هنر در المپیک، می‌تواند گامی در جهت تکمیل رسالت اصلی این مسابقات باشد. رسالت پرورش انسان‌هایی کامل و توسعه‌یافته در ابعاد ذهنی و جسمی.

چشم‌انداز کوبرتن برای المپیک؛ جایی برای هنر و ورزش

پیر دو کوبرتن، بنیان‌گذار بازی‌های المپیک مدرن، در سال 1863 در پاریس در خانواده‌ای اشرافی متولدشد و در هنر و ادبیات کلاسیک تحصیل‌کرد. او با الهام از بازی‌های یونان باستان، رویای المپیک مدرن را در سر پروراند و در سال 1896 در آتن آن را به واقعیت تبدیل کرد.

هنر در المپیک : پیر دو کوبرتن
پیر دو کوبرتن (سمت چپ، با کلاه و کت و شلوار تیره) در المپیک 1924 پاریس

کوبرتن مانند یونانیان باستان، معتقدبود که المپیک باید هم به پرورش جسم و هم به پرورش ذهن بپردازد. اما احیای مجدد المپیک به تنهایی چالشی بزرگ بود. به میل کوبرتن، سه دوره اول المپیک فقط شامل رشته‌های ورزشی بود.

او در سخنانی گفت: «بازی‌های المپیک بدون هاله مسابقات هنری، تنها مسابقات جهانی هستند.»

در سال 1906، کوبرتن ده‌ها هنرمند و شخصیت برجسته هنری را به کمدی فرانسز در پاریس دعوت‌کرد. او پیشنهاد برگزاری مسابقاتی در رشته‌های معماری، مجسمه‌سازی، نقاشی، موسیقی و ادبیات را داد. این مسابقات هر چهار سال یکبار برای آثار منتشرنشده‌ای که مستقیماً از ایده ورزش الهام گرفته‌اند، برگزار می‌شد.

او بر این باور بود که ورزش و هنر باید در کنار یکدیگر قرار بگیرند.

کوبرتن گفت: «نسل آینده شاهد ظهور کارگران ذهنی خواهدبود که در عین حال ورزشکار نیز هستند. مگر در حال حاضر برخی از آنها در میان شمشیربازان نیستند؟»

در پایان این نشست، توافقی حاصل شد. همچنین هنر به عنوان بخشی از المپیک رسمیت یافت و از سال 1912 مدال‌هایی به برندگان اهدامی‌شد.

کوبرتن که نگران کمبود آثار ارسالی بود، خود وارد رقابت ادبیات شد. او با نام مستعار «ژرژ هورود و مارتین اشباخ» (نام‌هایی برگرفته از روستاهای فرانسوی) یک «قصیده پرشور به ورزش» ارائه کرد.

در اتفاقی که می‌توانست به اولین رسوایی بزرگ کمیته بین‌المللی المپیک تبدیل شود، هورود و اشباخ مدال طلا را از آن خود کردند (اگر کسی قبل از مرگ کوبرتن در 25 سال بعد متوجه می‌شد). هیچ اثر دیگری، از جمله اثر گابریل دانونزیو، شاعر و رمان‌نویس ایتالیایی، شایسته نقره یا برنز تلقی نشد. (یک ایتالیایی مشهور دیگر که برنده نشد مجسمه‌ساز رمبرانت بوگاتی از خانواده معروف بوگاتی بود.)

المپیک بعدی که برای سال 1916 در برلین برنامه‌ریزی شده‌بود، به دلیل جنگ لغو شد. بازی‌های آنتورپ 1920 در پی ویرانی اروپا، به صورت یک رویداد ناقص برگزارشد.

کریستوفر یانگ، استاد دانشگاه کمبریج و یکی از مدیران نمایشگاهی در موزه فیتزویلیام در مورد المپیک 1924، گفت: «این مهم‌ترین مسابقه هنری است. این آخرین سال ریاست پیر دو کوبرتن به عنوان رئیس المپیک است، لحظه‌ای از تغییر تکنولوژی و صحنه هنری پاریس بسیار پرجنب‌وجوش است.»

مسابقات هنری المپیک در نهایت جایگاه و زمان خود را در پاریس 1924 پیدا کرده‌بودند.

مسابقات واترپلو در بازی های المپیک 1924 پاریس. کوبرتن اعلام کرد: «محروم از هاله مسابقات هنری، بازی‌های المپیک فقط مسابقات جهانی هستند».

۱۹۲۴ و شنا در لیفی؛ داستانی از دو مدال و دو سرنوشت

در حالی که اثر «سه‌گانه» اثر ژان ژاکوبی، نقاش اهل لوکزامبورگ، که مدال طلای المپیک ۱۹۲۴ را از آن خود کرد، غالباً در انبار موزه خاک می‌خورد، نقاشی دیگری که مدال نقره را به دست آورد، جایگاهی برجسته در یکی از موزه‌های مهم اروپا پیدا کرده‌است.

این اثر «شنا در لیفی» نام دارد و توسط جک باتلر ییتس، نقاش ایرلندی، خلق شده‌است. این نقاشی در حال حاضر در اتاق ۱۴ گالری ملی ایرلند در دوبلین به نمایش گذاشته می‌شود. جایگاه دوم این اثر در مقایسه با «سه‌گانه» ژاکوبی، همواره مایه سردرگمی منتقدان هنری بوده است. این اثر داوری ناهموار مسابقات هنری المپیک را به وضوح نشان می‌دهد.

هنر در المپیک: شنای لیفی
«شنای لیفی» اثر مهم هنرمند ایرلندی جک باتلر ییتس، در المپیک 1924 پاریس به مدال نقره دست یافت. این خانه دائمی در گالری ملی ایرلند در دوبلین دارد.

ژاکوبی، حداقل در خارج از لوکزامبورگ، چندان شناخته شده نیست. تنها افتخار او، نامگذاری یک ورزشگاه کوچک در کشورش و همچنین عنوان “تنها فردی که دو مدال طلای المپیک را در رشته هنر به دست آورده” است.

در مقابل، ییتس به عنوان مشهورترین هنرمند ایرلند شناخته می‌شود. برندان رونی، سرپرست ارشد گالری ملی ایرلند، در این باره می‌گوید: “او در اینجا یک شخصیت بزرگ است.” این موزه ده‌ها اثر از ییتس، از جمله مدال نقره ۱۹۲۴ او را در اختیار دارد.

ییتس در سال ۱۹۲۳، درست در سالی که برادر شاعرش، ویلیام باتلر ییتس، جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد و همزمان با استقلال ایرلند، “شنا در لیفی” را خلق کرد. این نقاشی صحنه‌ای مدرن از یک مسابقه شنا در رودخانه لیفی، در قلب دوبلین را به تصویر می‌کشد. این مسابقه تا به امروز نیز به عنوان یکی از رویدادهای محبوب تابستانی در دوبلین شناخته می‌شود.

رونی در مورد این اثر می‌گوید: “این نقاشی تصویری خوش‌بینانه از ملتی است که پس از سال‌ها سختی، به آینده‌ای روشن امیدوار است.”

پلاکارد توضیحات این اثر در گالری، به “گرایش روزافزون ییتس به اکسپرسیونیسم” در این نقاشی اشاره می‌کند. و به طور گسترده‌ای بر این باور است که ییتس و همسرش در میان جمعیت حاضر در نقاشی به تصویر کشیده شده‌اند. برندن رونی، سرپرست گالری ملی ایرلند در این باره می‌گوید: “مهارت ییتس در به تصویر کشیدن لحظات گذرا در میان جمعیت، با جزئیات دقیق و ظریف، مثال‌زدنی است.”

“شنا در لیفی” پس از خلق، در لندن، بروکسل و همچنین در نمایشگاه جهانی نیویورک در سال‌های ۱۹۳۹ و ۱۹۴۰ به نمایش گذاشته شد. رونی می‌گوید که ییتس قربانی بی‌عدالتی هنری شده است، چرا که نقاشی او در مقایسه با اثر کلاسیک و متعارف ژاکوبی، مدرن و چالش‌برانگیزتر بود و شاید به همین دلیل نتوانست جایگاه اول را به دست آورد.

این داستان، سرنوشت دو اثر هنری را به تصویر می‌کشد که در یک رویداد ورزشی خلق شده‌اند، اما مسیرهایی کاملاً متفاوت را در دنیای هنر پیموده‌اند. “سه‌گانه” ژاکوبی، با وجود کسب مدال طلا، به حاشیه رانده شده، در حالی که “شنا در لیفی” ییتس، با وجود کسب مدال نقره، جایگاهی درخشان در دنیای هنر پیدا کرده است. این تضاد، حکایتی از سلیقه‌ها، داوری‌ها و فراز و نشیب‌های دنیای هنر است.

المپیک و هنر: گرایشی به سمت کلاسیک‌گرایی و بازگشت ییتس به پاریس

در حالی که المپیک 1924 پاریس نقطه اوج مسابقات هنری این رویداد ورزشی بود، آثار ارسالی به طور کلی به سمت آثار کلاسیک و ایده آل گرایش داشتند. مجسمه برنده مدال طلای “پرتاب کننده دیسک” که بعداً در نیویورک نصب شد، نمونه بارز این امر است.

مایلز اسگود، مدرس دانشگاه استنفورد که تحقیقات عمیقی در مورد مسابقات هنری المپیک انجام داده است، در این باره می‌گوید: “اگر در اوایل قرن بیستم عضو رسمی آوانگارد یا هر نوع جامعه مدرنیستی بودید، این مسابقات به شما کمکی نمی‌کرد. واقعاً جالب است که ببینید چه تعداد از این هنرمندان، حتی اگر فقط برای باختن در آنها، به این مسابقات جذب شدند.”

برخی از هنرمندانی که در این مسابقات آثاری ارائه کردند اما برنده نشدند عبارتند از: رابرت گریوز، شاعر و رمان‌نویس بریتانیایی در سال 1924، جورج گروس، نقاش دادائیست در سال 1928 و والتر گروپیوس، بنیانگذار مکتب معماری باوهاوس در سال 1932.

در مقابل، تعدادی از برندگان مدال طلا به چهره‌های شناخته‌شده‌ای در دنیای هنر تبدیل شدند، از جمله پل لاندوفسکی، مجسمه‌ساز فرانسوی و اسحاق اسرائیلز، نقاش هلندی. لورا نایت، یکی از برجسته‌ترین هنرمندان زن بریتانیا که در المپیک 1928 مدال نقره کسب کرد.

سال 1928 شاهد رونق چشمگیری در تعداد و کیفیت آثار ارسالی بود، روندی که تحت تأثیر موفقیت پاریس 1924 قرار داشت.

اسگود در مقاله‌ای که به مناسبت نمایشگاهی در موزه فیتزویلیام نوشته بود، به تأثیر “شنا در لیفی” ییتس در المپیک آینده اشاره می‌کند، جایی که برگزارکنندگان امیدوارند مسابقات شنا در آب‌های آزاد و بخشی از سه گانه را در رودخانه سن برگزار کنند.

او می‌نویسد: “شنا در لیفی در یک شهر جدید جان می‌گیرد. اگر مسابقات هنری المپیک – با قوانین، هیئت داوران و مدال‌هایشان – زمانی هنر را برای تقلید از ورزش متقاعد می‌کردند، اکنون زمان آن است که ورزش از هنر تقلید کند.”

“شنا در لیفی” به همراه مدال نقره ییتس به نمایشگاه فیتزویلیام که از 19 جولای تا 3 نوامبر 2024 برگزار می‌شود، قرض داده خواهد شد. موزه المپیک نیز دو اثر ژاکوبی را به نمایش خواهد گذاشت. تماشاگران می‌توانند این آثار را در کنار هم مقایسه کنند، همانطور که هیئت داوران در پاریس 100 سال پیش، زمانی که کوبرتن در مراسم اختتامیه 1924 بر نقش هنر تأکید کرد، آنها را قضاوت کردند.

کوبرتن گفت: “ما به چیزی فراتر از ورزش و قهرمانی نیاز داریم. ما خواهان حضور نبوغ ملی، همکاری موزه‌ها، مذهب زیبایی و تمام نمایش‌هایی هستیم که به نمادگرایی قوی تجسم یافته در گذشته توسط بازی‌های المپیک مربوط می‌شود و باید در دوران مدرن ما نیز همچنان نشان داده شود.”

این رویکرد تا چند دوره دیگر ادامه یافت، اما عمر مسابقات هنری المپیک دیری نپایید.

پایان یک دوره: افول و فراموشی مسابقات هنری المپیک

بخش ادبیات هنرهای المپیک به ندرت خود را متمایز می‌کرد، اما یک اثر ارسالی در سال 1932 به وضوح نشان‌دهنده ناامیدی از این رشته بود. این اثر توسط آوری براندیج، رئیس کمیته المپیک آمریکا، با عنوان “اهمیت ورزش آماتور” نوشته شده بود.

براندیج در این اثر می‌نویسد: “به نظر می‌رسد هنر، موسیقی، معماری و ادبیات در این عصر تجاری به طمع پول فاسد شده‌اند.” نوشته‌های او مورد تحسین قرار گرفت، اما مدالی دریافت نکرد.

با اتکا به رونق پاریس 1924، مسابقات هنری در آمستردام 1928 و لس آنجلس 1932 ادامه یافتند. اما در المپیک 1936 برلین، این رقابت‌ها تحت رهبری جوزف گوبلز، وزیر تبلیغات نازی، قرار گرفتند.

با وجود حمایت علنی براندیج از مشارکت آمریکا، فراخوان‌های بین‌المللی برای تحریم آن المپیک وجود داشت. فرانسه و بریتانیا از جمله کشورهایی بودند که در رشته‌های ورزشی شرکت داشتند، اما هیچ اثر هنری ارائه نکردند. آمریکایی‌ها با وجود ده‌ها اثر ارسالی، تنها یک مدال‌آور داشتند. در نهایت، آلمانی‌ها در این رقابت‌ها پیروز شدند.

کوبرتن، بنیانگذار المپیک مدرن، در سال 1937 درگذشت. جنگ جهانی دوم دو المپیک بعدی را لغو کرد. هنگامی که بازی‌ها در سال 1948 در لندن از سر گرفته شدند، هنرها بخش کم‌رنگی از برنامه بودند. ایالات متحده در این دوره شرکت نکرد.

یک سال بعد، براندیج که در آن زمان نایب رئیس کمیته بین‌المللی المپیک بود، گزارشی در مورد وضعیت المپیک با همکاری دیگران نوشت. بند 23 این گزارش به موضوع هنر اختصاص داشت. در این گزارش آمده بود: “از آنجایی که شرکت کنندگان در مسابقات هنری عملاً همه حرفه‌ای هستند، نباید مدال‌های المپیک به آنها اهدا شود. این رویداد باید به صورت یک نمایشگاه برگزار شود.”

نگرانی‌های دیگری نیز وجود داشت. برخلاف اکثر رشته‌های ورزشی، مسابقات هنری ذهنی بودند و برای عصر نوظهور تلویزیون مناسب نبودند. المپیک به اوج ورزش تبدیل شده بود، اما نه هنر، نه در کنار مسابقات ورزشی” همانطور که کوبرتن در ابتدا تصور کرده بود.

در سال 1952، مسابقات هنری المپیک هلسینکی لغو شد و در سال 1954، با ریاست براندیج، کمیته بین‌المللی المپیک به طور رسمی به این مسابقات پایان داد.

مسابقات هنری المپیک به مرور زمان بیشتر به فراموشی سپرده شدند اما نه توسط همه.

هنوز هم کسانی هستند که میراث این مسابقات را گرامی می‌دارند و به دنبال احیای آنها در المپیک‌های آینده هستند. آنها معتقدند که هنر می‌تواند به عنوان مکمل ورزش عمل کند و به ارزش‌های اصلی المپیک، مانند زیبایی، تعالی و روحیه ورزشی، عمق بیشتری ببخشد.

با وجود چالش‌ها، شاید روزی هنر دوباره جایگاه خود را در بزرگترین رویداد ورزشی جهان پیدا کند.

هنر در المپیک : امضای هنرمند یونانی، کاستاس دیمیتریادیس، در پای مجسمه پرتاب دیسک
امضای هنرمند یونانی، کاستاس دیمیتریادیس، در پای مجسمه پرتاب دیسک قابل مشاهده است، که ۱۰۰ سال پیش مدال طلای المپیک را به دست آورد.

از پاریس تا جزیره رندال: در جستجوی گمشده‌های المپیک

پاتریشیا ریموند، مدیر ارشد مجموعه موزه المپیک در لوزان، در یک روز معمولی کاری در ماه مارس، در انبار آرام زیرزمین موزه غرق در تفکر بود. او به این موضوع می‌اندیشید که آثار هنری المپیک که زمانی در سراسر جهان به نمایش گذاشته می‌شدند، اکنون به کجا رفته‌اند.

در حالی که در کنار یکی از نقاشی‌های ژان ژاکوبی، برنده مدال طلای المپیک 1924، ایستاده بود، گفت: “ما دوست داریم آثار مختلفی از هنرمندان برنده داشته باشیم. اما این کار بسیار دشواری است.”

پژوهشگران لیست‌هایی از هنرمندان و عناوین آثار ارسالی به هر المپیک دارند، اما توضیحات غالباً ناقص یا مبهم هستند. هنرمندان گاهی اوقات آثار متعددی با عناوین مشابه خلق می‌کردند که شناسایی آنها را دشوارتر می‌کرد. از بسیاری از آثار عکسی وجود ندارد، یا فقط عکس‌های سیاه و سفید از آنها باقی مانده است.

مدیران موزه با دقت حراج‌ها و فروش‌های آنلاین را رصد می‌کنند تا شاید اثری گمشده را پیدا کنند. زبان نیز مانعی دیگر است. همه آثار به عنوان بخشی از المپیک تبلیغ نمی‌شوند.

آیا مدیران موزه می‌توانستند تابلوی “ورزش‌های زمستانی” اثر کارلو پلگرینی، اولین نقاشی برنده در سال 1912، را در صورت فروش شناسایی کنند؟ (زیرا محل نگهداری آن برای مدت طولانی نامشخص بوده است.) اگر “رودئو” اثر لی بلر، تصویرگر دیزنی، که در سال 1932 مدال طلا را به دست آورد، به بازار می‌آمد، آیا آن را می‌خریدند؟ (این اثر به یک دبیرستان کالیفرنیایی اهدا شد و برای دهه‌ها گم شده بود.)

اما شاید داستان مجسمه “پرتاب کننده دیسک” گویاتر از همه باشد. اری کهایا، یک مدیر اجرایی یونانی-آمریکایی، اولین نسخه برنزی این مجسمه را برای نیویورک سفارش داد. (نسخه دوم در سال 1927 ساخته شد و هنوز در نزدیکی ورزشگاه تاریخی پاناتنایک در آتن قرار دارد.)

اما یک دهه پس از رونمایی باشکوه آن در مقابل موزه متروپلیتن، مجسمه را از جای خود درآوردند و به جزیره رندال در نیویورک منتقل کردند، جایی که در مقابل ورزشگاهی جدید قرار داده شد که جسی اونز، دونده افسانه‌ای، در آنجا برای المپیک برلین انتخاب شده بود.

انتقال مجسمه به جزیره رندال از نظر ورزشی تا حدودی منطقی بود، اما نیویورکی‌ها مدت‌هاست که بیشتر از اینکه در آنجا توقف کنند، از روی پل‌های جزیره با ماشین یا قطار عبور می‌کنند. این جزیره با وسعت حدود 500 هکتار و تقریباً خالی از سکنه، جایی است که منهتن، کوئینز و برانکس توسط پل رابرت اف.کندی به هم متصل می‌شوند. در زیر آن پارک‌ها و امکانات ورزشی وجود دارد که بیشتر توسط اتحادیه پارک جزیره رندال نگهداری می‌شوند.

تندیس پرتاب‌گر دیسک که زمانی در پارک مرکزی نیویورک قرار داشت، ماه گذشته در خارج از ورزشگاه ایکان در جزیره رندال مجدداً به نمایش گذاشته شد. یک مقام مسئول گفت: “ما می‌خواستیم بر او تأکید کنیم.”

“پرتاب کننده دیسک” تنها یکی از آثار هنری المپیک است که سرنوشتی نامعلوم دارد. پاتریشیا ریموند و همکارانش در موزه المپیک مصمم هستند تا این آثار گمشده را پیدا کنند و داستان آنها را روایت کنند. آنها معتقدند که این آثار نه تنها از نظر هنری ارزشمند هستند، بلکه بخش مهمی از تاریخ المپیک را نیز به تصویر می‌کشند.

با تلاش‌های آنها، شاید روزی این گمشده‌های المپیک از جزیره رندال و سایر نقاط جهان به خانه خود در موزه المپیک بازگردند و برای نسل‌های آینده به نمایش گذاشته شوند.

منبع: نیویورک تایمز