در طول تاریخ، جنگها صرفاً بهعنوان نبردهای فیزیکی و درگیریهای مسلحانه شناخته میشدند، اما با گذشت زمان و تحول جوامع انسانی، جنگ به عرصههایی فراتر از میدان نبرد سنتی گسترش یافته است. یکی از مهمترین این عرصهها، فضای رسانهای و روانی است؛ جایی که طراحی گرافیک نقش مهم و گاه تعیینکنندهای ایفا میکند.
از قرن بیستم به بعد، طراحان گرافیک به مهرههایی کلیدی در روایتسازی جنگی تبدیل شدند. دولتها و ارتشها، برای جلب حمایت عمومی، تقویت روحیه ملی، تضعیف دشمن و حتی برنامهریزیهای استراتژیک، به طراحیهای بصری حرفهای روی آوردند. پوسترهای تبلیغاتی با پیامهای میهنپرستانه، تراکتهای پراکندهشده بر فراز شهرهای دشمن، نقشههای عملیاتی دقیق و نشانهای یونیفرم نظامی، همگی گویای نفوذ طراحی گرافیک در لایههای مختلف جنگ هستند.


در جنگ جهانی اول و دوم، پوسترهایی با تصاویر تأثیرگذار و شعارهای احساسی، بخش مهمی از کمپینهای تبلیغاتی بودند. این آثار بهگونهای طراحی میشدند که هم مردم را به حمایت از جبهههای نبرد ترغیب کنند و هم سربازان را به ادامه مبارزه امیدوار نگه دارند. طراحان این آثار، با ترکیب هنرمندانه تصویر و کلمه، احساس مسئولیت جمعی، ترس از دشمن و غرور ملی را بهطور همزمان منتقل میکردند.
اما نقش گرافیک تنها به تبلیغات عمومی محدود نمیشد. در درون ساختار نظامی، طراحی نقشی عملیاتی و اطلاعاتی داشت. نقشههای تاکتیکی، نمودارهای فرماندهی، نمادها و رنگبندی یونیفرمها، همگی بخشی از یک سیستم گرافیکی بودند که به درک سریع اطلاعات، تقویت هویت گروهی و انسجام نیروها کمک میکردند. حتی در دنیای دیجیتال امروز، چنین نظامهای بصری همچنان جایگاهی کلیدی دارند.


از سوی دیگر، گرافیک به ابزاری مؤثر در جنگهای روانی نیز تبدیل شد. دشمنی که دیگر صرفاً در میدان جنگ حضور ندارد، باید در سطح ادراک عمومی و روحیه اجتماعی نیز تضعیف شود. در این مسیر، طراحی گرافیکی با بهرهگیری از ابزارهای بصری گمراهکننده، تصویرسازیهای ترسناک یا اغواگر، و اطلاعات نادرست، تلاش میکند واقعیت را به نفع نیروهای درگیر تغییر دهد. نمونههای تاریخی از این تاکتیک، مانند پخش تراکتهای هوایی برای تشویق دشمن به تسلیم، اکنون در قالب تصاویر و گرافیکهای دیجیتال در شبکههای اجتماعی بازتولید شدهاند.
در عصر دیجیتال، طراحی گرافیک جایگاه خود را از پوسترهای چاپی به نبردهای سایبری گسترش داده است. میمها، اینفوگرافیکها، پوسترهای جعلی، و ویرایشهای حرفهای از عکسها، همگی به ابزارهایی برای شکلدادن به افکار عمومی و هدایت احساسات اجتماعی تبدیل شدهاند. گروههای نظامی و اطلاعاتی با بهرهگیری از طراحان ماهر، تولید محتواهایی را در دستور کار دارند که نهتنها زیبا و حرفهایاند، بلکه با اهداف مشخص روانی، سیاسی یا نظامی تولید میشوند.
حتی سازمانهایی مانند داعش، که در دهه اخیر فعالیتهای رسانهای گستردهای داشتهاند، نشان دادهاند که طراحی گرافیک میتواند نقشی کلیدی در جذب نیرو، ایجاد ترس و نمایش قدرت ایفا کند. تولید ویدیوهای گرافیکی، پوسترهای فراخوان و نمادهای ویژه، بخشی از ابزار رسانهای آنهاست که هم از نظر بصری و هم از نظر روانی، تأثیرگذار بودهاند.
در مجموع، طراحی گرافیک دیگر صرفاً ابزار تبلیغاتی یا تزئینی نیست، بلکه بخشی از سامانه جنگی است؛ عنصری که میتواند به اندازه سلاح و استراتژی نظامی مؤثر باشد. از ایجاد همبستگی داخلی گرفته تا گمراهکردن دشمن، از اطلاعرسانی دقیق در عملیات گرفته تا هدایت افکار عمومی، همه و همه نشان میدهد که این صنعت، در میدانهای نامرئی جنگ، حضوری پررنگ و مؤثر دارد.