بیژن صیفوری، زادهی 16 اردیبهشت 1347 در کردستان ایران، طراحِ گرافیک، مدیر هنری، عکاس، نویسنده و استاد دانشگاه ایرانی است. کودکی و نوجوانیاش، در میانهی انقلاب و جنگ، در شهرهای مرزی غرب ایران میگذرد. اولین کارهای او در دهسالگی، همزمان با انقلاب 1357 در نشریات آن دوران به چاپ میرسند و در نوجوانی اولین پوسترهای خود را با استنسیل در اندازههای بزرگ بر دیوارهای شهر سنندج میآویزد. او پس از قبولی با رتبهی اول در کنکور و ورود به دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران، از ۱۳۶۷ در استودیوی شخصیاش در تهران به کار حرفهای میپردازد.
بیژن صیفوری را در طراحی گرافیک با نوآوریها و سبکِ ویژهاش در تایپوگرافی ایرانی میشناسند. پرداختن به حروف به عنوان موضوع اصلی کار و نگاه بیانگرا و مفهومی در دیزاین، شخصیت کاری او را متمایز میکند.
صیفوری مدیریت هنری و طراحی گرافیک برای صدها پروژه فرهنگی-هنری و دهها ناشر و مجله را در کارنامه خود دارد، همچنین داور و نمایشگاهگردان برای بسیاری از رویدادهای هنر معاصر ایران بوده است. او در ادامهی فعالیتهای خود، در سال 1380 رنگ پنجم را با دوستانش پایهگذاری میکند، و در سال 1383 به پیشنهاد مرتضی ممیز، سرپرستی کمیته فرهنگی انجمن طراحان گرافیک ایران را میپذیرد. بیژن در سال 1385، برای پروژهی Remastered، به همراه 55 هنرمند از سراسر جهان به سانفرانسیسکو دعوت میشود، و از 1389 عضو شورای سردبیری مجلهی انجمن طراحان ایتالیا AIAP است. او بهتازگی MeFoundation، بنیادی برای دیزاین را در میلان ایتالیا پایهگذاری و مدیرت هنری کرده است، و داور مسابقه و نمایشگاه جهانی پوسترMut.Zur.Wut. در آلمان بوده است.
بیژن از اوایل سال 1390، کاستیِ همگانی را رونمایی میکند. مجموعهای که رکوردِ برترین فروش را در نمایشگاه عکاسی معاصر جهان، حراج بونامز 2011 از آن خود میکند، و در نمایشگاهها و حراجیهای دیگری همچون کریستیز، آرت دوبی، حراج تهران، حراج رعد و حراج هنر معاصر میلن عرضه میشود. مجموعه آثاری که بهگفتهی منتقدین اروپایی، بازیابیِ هنرِ گرافیک، در جهانِ تکنولوژیکِ امروز است.
بیژن صیفوری از 1380 در دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران، دانشگاه هنر شیراز، دانشگاه سوره تهران، و دانشگاه هنر تهران به دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد تدریس کرده است. او همچنین کارگاههای ویژهای را برای پروژههای مفهومی و طراحیگرافیک، در استودیوی شخصیاش و در شهرهای گوناگون ایران و جهان برگزار کرده. از سویی دیگر، بیش از ده عنوان کتاب و کاتالوگ، حاصل تلاش هنرمند در حوزه انتشار هنرهای دیداری و دیزاین است. او همچنین به عنوان استاد راهنما و مشاور، پژوهشهای شاگردانش را در مقطع کارشناسی ارشد و در رشتههای دیزاین و هنر رسانههای نو راهبری کرده است.
صیفوری با خلق آثار هنری در رشتههای طراحیگرافیک، عکاسی و هنر دیجیتال، نمایشگاهگردانی، نویسندگی و پژوهش، و شرکت در رویدادها و نمایشگاههای گوناگون، نقش فعالی در ارایهی هنرهای دیداری ایران داشته است. آثارِ بیژن صیفوری در نمایشگاهها، موزهها، گالریها، مجموعهها، وبسایتها، کتابها و مجلاتِ گوناگونی در ایران و جهان، ارایه شده است. از جمله در: آلمان، فرانسه، لهستان، چین، روسیه، چک، ایتالیا، اوکراین، ژاپن، هند، قطر، هنگکنگ، اسلواکی، امارات، تایوان، امریکا، قبرس، سویس، هلند، افغانستان، بلژیک، پاکستان، پرو، ترکیه، و کانادا.
روزرنگ با این هنرمند گفتوگویی ترتیب دادهاست که درپی میآید.
آقای صیفوری! چطور شد که طراح شدید؟
شاید چون باید میشدم! من تصویری میاندیشم. مثلا” برای بهیادسپاری هر چیز، نسبتهای دیداری آن را بهیاد میسپارم. شماره تلفن، یا هر عدد دیگری را با چند بار نوشتن و کشف نسبت فرمها، ریتم و حرکت دیداری بهخاطر میسپارم. مفاهیم برایم ترجمهی مستقیم دیداری دارند. میگویم “دیداری” چون به نظرم “هنر دیداری” واژهی درستتری است. ما بیشتر به ترکیب “هنر تجسمی” عادت کردهایم که به نظرم ترجمهی غلطی است. اصل واژه در واقع visual arts است که ترجمه شده. تجسم، بیشتر مرا به یاد imagination میاندازد و نه visual. به هر حال من واژه هنر دیداری را استفاده میکنم. بله، داشتم میگفتم، مفاهیم برایم مستقیما” دیداری میشوند. این است که فرم و شکل جایگاه ویژهای دارد در کارهایم. چون مفهوم و معنا در عالم دیداری، بیواسطه میتواند که به فرم و شکل بدل شود. قبلا” در نوشتههایی به هنر معاصر و نگاه کانسپچوال و مفهومی پرداختهام. این جا فقط بگویم که تِرِند کانسپچوال، که مُدِ روزِ طراحی و هنرهای دیداری ایرانی شده، خیلی قراردادی و سطحی به بازتاب مفهوم در اثر میپردازد. در حالیکه هنر دیداری میتواند و باید که با عناصر دیداری به بیان برسد.
تفاوت طراح و دیزاینر چیست؟
ما در فارسی یک واژه داریم که قرار است معانی زیادی را برساند و آن “طراحی” است. ما به drawing طراحی میگوییم، به design هم طراحی میگوییم. البته طراحی معانی دیگری هم دارد؛ مثل طراحی یک پروژه یا یک ساختار. در معنای فلسفی دیزاین به جاهای دیگر هم میرسیم. این جا اما برای آنکه پیچیدهاش نکنم در محدودهی رشتهی خودمان حرف میزنم. کار ما دیزاین است و خیلی وقتها من ترجیح میدهم از خود کلمهی دیزاین استفاده کنم. اما به هر حال تنها کلمهی معادل دیزاین در فارسی همان طراحی است. پس میگوییم طراحی گرافیک، طراحی داخلی، طراحی محصول و …
الهامات طراحی بیژن صیفوری از چه چیزی سرچشمه میگیرد؟ فلسفهی زندگی و کار شما چیست؟
از هر چیز و همه چیز! به گمانم کار هر کس بازتاب خودِ اوست. پس من هر چه باشم در کارم پیدا میشود. حتی آنی که نمی دانم که هستم. کارِ هر کس مثل خطوط کف دستش، همهی آن چیزی که هست را نشان میدهد. من در کلاسم از روی کار شاگردان به ساختار شخصیتشان پی میبرم. به گمانم اثر دیداری، بیش از هر چیز دیگری ناخوآگاه انسان را برملا میکند. فضا و معنای کارِ هنرمند، بازتاب درون اوست. دغدغهها، اوجها، دستاوردها و رنجهای درونی هرکس، به نسبت مهارتی که دارد، در اثر هنریاش بیرون میریزند. از نگاه من نه تنها هنر، بلکه زندگانی به تمامی سلوک است.
نگاه شما به فرهنگ و هویت بومی در طراحی گرافیک چیست؟
در این باره تاحالا زیاد گفتهام و نوشتهام. به نظرم هویت هم مثل هر چیز دیگر، طبیعی و فطری است. اگر بخشنامهای و مصنوعی شد، دستش رو میشود. اما اگر از تجربهی زندگانی و درونی و ناخودآگاه جمعی و فردی برآمد، اصیل و زیبا و متفاوت و تاثیرگذار خواهد بود.
بهترین دستاورد شخصی شما چیست؟
بهترین دستاورد من شاید این است که زیاد به دستاوردهایم نگاه نکنم! توجه زیاد به آن چه داری، باعث میشود چیز تازهای بهدست نیاوری!
چه چیز را الان میدانید که دوست داشتید قبلا” میدانستید؟
هیچ چیز! یا شاید این که دانستن یعنی پرسش. یعنی نیاز. دانش بی پرسش مثل این است که چیزی به تو داده شود که نیازی به آن نداری. قدرش را نمی دانی. نگهش نمیداری. نیاز به دانستن و فراگرفتن است که انگیزهی کار و جستجو و تجربه میشود. تئوری زیاد هنرمند را میبندد. و وای به حال کسی که توهم دانایی دارد. این توهم آدم را فربه و بسته و کهنه و سنگین میکند. تعریف دانش در سرزمین ما قدیمی است. دانش و سواد وطنی یعنی خیلی دانستن. یعنی انبار اطلاعات بودن. یعنی حافظه. در عصر تکنولوژی و ارتباطات حمال این انبار بودن بیهوده است. امروز این بهکارگیری دانش و قدرت تحلیل براساس دادههاست که ارزش دارد. من یک دوستی داشتم با حافظهای قوی که خیلی میدانست. از هر چه می گفتی کلی محفوظات و اطلاعات داشت. یکروز به او گفتم که تو سههزار تومان میارزی! به اندازهی یک دی-وی-دی. با این تفاوت که روی یک دی–وی-دی خیلی بیشتر میشود اطلاعات ریخت. حتی نگفتم اندازهی یک جستجوی گوگلی! چون جستجو در گوگل یعنی جستجو در دانش بشر. به نظرم امروز دانش تعریفش دیگرگونه شده. آنهایی که فقط چون تاریخ هنر بلدند، خود را هنرشناس میبینند خنده دارند. اطلاعات صرف حتی در رشتههای علمی هم دیگر به تنهایی ارزشی ندارد، چه برسد به هنر و دیزاین که رشتههایی پیچیده و چندضلعیاند و از جنسی دیگرند. امروز خلاقیت در علم هم نقش اساسی دارد، چه برسد به هنر و دیزاین که جایگاه خلاقیتاند. تلاشی که ما در زندگیمان میکنیم، از روی نیازی است برای دانستن. دانشجو هرگز متوقف نمیشود. هنرمند و طراح با هر اثری که میسازد، نیاز کشف فضاهای جدید در کارش بیشتر میشود. این را مخصوصا” شاگردان باید بدانند و بفهمند. من این روزها دانشجو کم میبینم. نیاز و انگیزه کم میبینم. کارمندان هنر زیادند و هنرمندان کم. و آن عنصر کشف و شهود و خلاقیت کمیاب. کلیشهها و نسخههای پیچیده شده در کار دیزاین و هنرهای دیداری فراوان است. کشف کم است. همین که کسی از سدّ کنکور جَست، جلوی اسمش میزند طراح گرافیک، مدیر هنری، عکاس و هنرمند.
فکر میکنید چه بخشی از کار شما در آینده کشف شود؟
این را آینده میگوید. آدم به طور طبیعی کار و زندگی میکند، کشف میکند… چند سالی است که به عکاسی و هنر گرافیک هم میپردازم. هنر گرافیک آن بخش از کار گرافیک است که سفارش دهنده ندارد. روند سفارش گاهی آدم را میبندد. تجربههایی هست که باید عکاسی شود، و با هنر خالص گرافیک کار شود. اخیرا” سفری چهل روزه داشتم برای عکاسی چند مجموعه. در پیِ تصویر سفر کردم و عکاسی کردم. حاصلش چند مجموعه عکس است که نمایشگاه و کتاب میشوند.
شما اخیرا” داور مسابقهی بینالمللی پوستر در آلمان بودید. لطفا” بیشتر برایمان بگویید.
Mut Zur Wut مسابقهی جهانی پوسترهای اجتماعی است که درهایدلبرگ آلمان برگزار میشود. روش برگزاری این مسابقه را دوست دارم و داوری در آن را پذیرفتم. برخلاف دوسالانهها و مسابقات دیگر، پوسترهای منتخب این مسابقه جایزه نمیگیرند، بلکه در جای طبیعیشان، یعنی در خیابانهای معروف جهان نصب میشوند. این یعنی پوستر در جای واقعیاش دیده میشود و نقش اصلی اش را بازی میکند. حتی روش تکثیر پوسترها هم درست است. 30 پوستر اجتماعی، سیاسی و انتقادی را از میان آثار فراوانی که از سرتاسر جهان ارسال شده بود به همراه داوران بینالمللی انتخاب کردیم تا چاپ افست شوند، و غیر از تور نمایشگاهی در گالریها، در خیابانهای معروف سراسر اروپا و جهان نیز نصب شوند.
ممنون از وقتی که دادید.