فقط برای گذران زندگی طراح گرافیک نباشید! / گفت‌و‌گو با «گیته کات»

واژه‌ی «دیزاین اسکاندیناویایی» از سال ۱۹۵۰ و بیشتر به سه کشور پادشاهی دانمارک، سوئد و نروژ اطلاق می‌شد که بعدها دو کشور ایسلند و گرینلند را نیز شامل شد. طراحی‌های این مناطق از ویژگی‌های خاصی برخوردار است تا جایی که حتی با یک جست‌وجوی ساده در گوگل، با عناوینی چون Scandinavian Design و یا Scandinavian Posters به حال و هوای آن پی می‌بریم. از استفاده از رنگ‌های خاص و تخت که گاه هم به شکل مونوتون در کنار هم استفاده می‌شوند گرفته، تا کاربرد مینیمالیستی فرم‌ها و عناصر تشکیل دهنده در دیزاین طراحان اسکاندیناوی، باعث شده که آثار آن‌ها از بقیه‌ی طراحان گرافیک متمایز شود. کاربردی بودن در عین سادگی و زیبایی، ویژگی مهم دیگر طراحی‌های این کشور‌ها به شمار می‌رود که در واقع بر مبنای ایده‌ی رواج زندگی ساده و ارزان قیمت اما با کیفیت استوار است. طراحانی چون « کاری پیپو»، « فین نیگارد» و « پکا لوری» نام‌های آشنایی برای ما هستند. اما شاید کم‌تر درباره‌ی زنان طراح گرافیک این مناطق شنیده و یا خوانده‌ایم. از این رو گفت‌و‌گوی اختصاصی روزرنگ با « گیته کات» طراح و کارگردان تئاتر دانمارکی، شاید مقدمه‌ای جذاب به نظر برسد برای آشنایی بیش‌تر با طراحان اسکاندیناویایی و البته با نگرشی متفاوت تر در طراحی گرافیک.

– کمی از خودتان بگویید. شما، صنعت بافت (Linen Viewing )، تئاتر کودکان و بالاخره طراحی گرافیک! چطور شروع شد و چگونه این سه مسیر را به هم متصل کردید؟
زمانی که من شروع به طراحی پوستر کردم هیچ چیزی درباره‌ی پوسترها نمی‌دانستم. این درمورد تئاتر نیز صدق می‌کرد و باز وقتی کارم را در تئاتر آغاز کردم اطلاعات زیادی از آن نداشتم، اما می‌شود گفت یک اطلاعات کلی از هنر داشتم. من از رشته‌ی طراحی پارچه در مدرسه‌ی دیزاین دانمارک فارغ التحصیل شده‌ام و پس از آن راهم را خودم پیدا کردم. یکی یکی پوسترها را طراحی و روی دیوار نصب می‌‌کردم و در طراحی آن‌ها همانند بازسازی صحنه‌ی تئاتر از تکنیک‌های ساده‌ای چون خراش با ناخن و یا کارهای چیدمان دستی استفاده می‌کردم چیزی شبیه به قصه‌گویی که در تئاتر از آن استفاده می‌شود. برای مثال روی یک سطح مسطح با استفاده از نخ، طرحم را در گوشه‌های کادر با پونزهای شصتی ایجاد می‌کردم.
در حقیقت من بدون داشتن الگوی مشخص و یا دیدن کار طراحان دیگر مجموعه‌ای از پوسترهای تئاتر را ساختم. بدون تکنولوژی کار می‌کردم و پس زمینه در کارهای من همیشه وزن سنگینی داشتند و از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. به عنوان یک فارغ‌التحصیل رشته‌ی طراحی پارچه و دوخت، قوانین خاصی را در صنعت نساجی برای خودم در نظر گرفتم برای مثال این‌که گوشه‌ها و حاشیه‌ها نیز همانند مرکزصفحه دارای اهمیت هستند. پشت کار و یا آرت‌ورک هم به اندازه‌ی سمت رو مهم است. هیچ چیز از نظر من بی‌اهمیت نیست.
در مورد تئاتر کودکان نیز برایم کار به همین روش انجام می‌شود. هر کس بخشی از داستان را بازگو می‌کند و هیچ چیز و هیچ کس بی‌اهمیت نیست، حتی فردی که در گوشه‌ی صحنه است. در تئاتر کودکان شما هیچ‌گاه نمی‌توانید بچه‌ها را گول بزنید. من بدون این‌که بخواهم پنهان کنم که آموزش خاصی در زمینه‌ی طراحی گرافیک ندیده‌ام، در انجام کارهایم تا کنون از دانش پایه‌ای خودم استفاده کرده‌ام و همواره سعی می‌کنم تا حقیقت موضوع را بیان کنم چه در ساخت تئاتر با گفتن داستان و چه در طراحی پوستر.

25184 Richard III NY

– آیا هم‌چنان، هم‌زمان به عنوان طراح گرافیک و کارگردان تئاتر کار می‌کنید؟
بله من هنوز هم به عنوان یک طراح گرافیک در تئاتر کار می‌کنم و قرار است در سال ۲۰۱۷ نمایشی جدید که خودم در نقش نویسنده و هم‌زمان طراح صحنه و پوستر مجموعه ایفای نقش می‌کنم را روی صحنه ببرم. البته تصمیم دارم اگر بشود امسال با استخدام مدیر جدیدی در مرکز تئاترمان تغییری در کارم ایجاد کنم تا بتوانم کارگردانی را رها کنم و به کارهای شخصی و طراحی‌ام بیشتر بپردازم.

ـ به عنوان یک طراح گرافیک خانم چه سختی هایی را متحمل شدید تا به جایی برسید که حالا هستید؟
مشکلات به هر حال همیشه وجود داشته، اما گاهی فکر می‌کنم اتفاقا چون زن هستم و وظیفه‌ی اصلی ام کسب درآمد نبوده باعث شده آزادی بیشتری در زندگی‌ و کارم داشته باشم و همین آزادی، دلیل اصلی آن بوده تا بتوانم مسیر زندگی‌ام را مدیریت کنم.

– بزرگترین دستاورد «گیته کات» به عنوان یک طراح گرافیک بین‌المللی در زندگی‌اش چیست؟
از نظر من همواره چیزی که من در لحظه، در حال انجام‌اش هستم مهم‌ترین است. آن‌کار می‌تواند حضور در یک جشنواره به عنوان هیأت داوران، طراحی تمبر هانس کریستین اندرسن، طراحی مجموعه کارهای پاراالمپیک و یا طراحی شش پوستری که برای خط راه‌آهن دانمارک طراحی کردم و قرار بود در تمام ایستگاه‌های راه‌آهن دانمارک نصب شوند، بوده باشد.

Unplugged

– تعريف شما از يك ديزاين موفق چيست؟
تمرکز، یعنی اثری که مخاطب را وادار به ایستادن و نگاه‌کردن به آن کند. این اثر عمر طولانی خواهد داشت و از نظر من یک دیزاین موفق است.

– سخت‌ترین پروژه‌ای که تا کنون به نتیجه رسانده‌اید چه بوده است؟
کار در حرفه‌ی ما همیشه چالش برانگیز است و من در طول انجام کارهایم سعی می‌کنم با تمام وجود آن را مدیریت کنم تا احساس کنم کار به مرحله‌ی موفقیت‌آمیزی رسیده است و تا زمانی که به آن مرحله نرسم دست از کار بر نمی‌دارم.

– آخرین کاری که دیده‌اید و تحسین شما را برانگیخت چه بود؟
پوستری بود برای یک کنفراس، از طراح ژاپنی به نام Hiroaki Nagai، که در بینال تایوان در تایپه دیدم.

Børneteaterfestival 2014

– شیوه‌ی مینیمالی که بیشتر در هنر اسکاندیناوی دیده می‌شود، در آثار شما نیست. شاید بهتر است اینطور سوالم را مطرح کنم که بیشتر یک جور شاعرانگی شرقی در کارهای شما دیده می شود. خودتان در این باره چه فکر می‌کنید؟
سبک من زبان من است، که البته تشکیل شده از نقاط ضعف و قدرت‌ام در کارهایم. من با تهیه‌ی غذایی برای ذهن و اندیشه، به شدت به دنبال برقراری ارتباط هستم. از بافت در کارهایم استفاده می‌کنم تا مخاطب بتواند با دیدن کارهایم، حس درون‌ آن‌ها را بدون لمس‌کردن احساس کند. شاید چون از ابزار و اشیایی چون فنجان، کت، ماشین‌تحریر و یا ایده‌هایی که انگار از زمان بیرون آمده‌اند استفاده می‌کنم حس شاعرانه در آن‌ها به وجود می‌آید.

– چه خوب شد که نام ماشین تحریر را آوردید چون یکی دیگر از سوالاتم را در همین زمینه می‌خواستم مطرح کنم. این‌که چرا شما همیشه از یک فونت خاص و ثابت استفاده می کنید؟(فکر می کنم فونت courier هست) آیا دلیل خاصی دارید یا فقط چون به آن علاقه‌مند هستید؟
وقتی مشغول کار هستم، معمولا از تجربیات‌ام استفاده می‌کنم. همه‌ی رنگ‌ها و تصاویر و هر آن‌چه که باید در کارم اجرا کنم را در سرم می‌پرورانم و احساس می‌کنم آزادم که حتی از آن‌ها به شکل یکسان چندین بار استفاده کنم. بنابراین حتی با تغییر در ترکیب‌بندیِ همان ابزار و المان‌ها، داستان‌های جدیدم را بیان می‌کنم. اگر شما تئاتر و یا پوسترهای من را دنبال کرده باشید، می‌توانید بعضی از اجسام، عکس‌ها و یا بافت‌ها را که بارها تکرار شده‌اند، تشخیص دهید. ماشین تحریر نیز مانند باقی چیزها می‌تواند برایم الهام بخش باشد و به جمع آوری ذهنیات من در طراحی‌هایم کمک کند و نیز وسیله‌ای شود برای به اشتراک گذاشتن حافظه‌ی ما. زمانی که در دنیای پوستر و تئاتر جوان بودم، فکر می‌کردم که باید دنبال چیز دیگری بگردم. هر لحظه چیزی جدید، فکری جدید، طرحی نو و این تا مدت‌ها ادامه داشت. اما پس از مدتی دیدم این شیوه برایم جذابیتی ندارد و من می‌بایست امکان دیگری را پیدا یا خلق و دنبال کنم.
من بیش‌تر سعی می‌کردم هنرمندانه کار کنم چه در حکم یک طراح و چه به عنوان یک مدیر هنری. در تئاتر که بیش‌تر اوقات خودم مشتری آن بودم همه چیز عالی پیش می‌رفت. زمانی هم که از بیرون و مراکز دیگر سفارش‌دهندگانی به من مراجعه می‌کردند و مثلا یک پوستر سفارش می‌دادند یا همان روش را پیاده ‌می‌کردم و یا آن‌ها مجبور می‌شدند به یک طراح گرافیک واقعی‌تر! مراجعه کنند. کارهای من مثل نقاشی‌کودکان ساده است و همیشه از ایجاد پیچیدگی‌ در آن‌ها پرهیز می‌کنم.
الگوی اصلی در طراحی‌های من، ماشین تحریر است و قوانین کار ماشین تحریر در پروسه‌ی کار من همیشه جاریست:
برای شروع از سمت چپ …
اندازه یکسان برای حروف …
استفاده‌ی مشخص از حروف مشکی و قرمز …
البته می‌دانم که گاه باید قوانین را زیر پا بگذارم، اما به هر حال فکر می‌کنم شیوه‌ی درست کار در اجرای آثار من، همین روش است. ماشین تحریر من، از نوع ماشین تحریرهای قدیمی است و من تا مدت‌ها از نوع تایپ و نوشته‌ی آن، که همان courier امروزی است استفاده می‌کردم. یعنی متنی که می‌خواستم را، به وسیله‌ی آن تایپ می‌کردم و سپس اسکن و در کارهایم استفاده می‌کردم. اما امروز بیش‌تر از فونت‌های مشابه آن که در کامپیوترموجود هستند، استفاده می‌کنم. البته می‌دانم که به شکلی که من می‌خواهم، خیلی واقعی نیستند، اما علاقه‌مندم همچنان شیوه‌ی استفاده از حروف یونیک خودم را حفظ کنم. چرا که استفاده از قوانین ماشین تحریر در کارم را فراموش نکرده ام و اگر فراموش کرده بودم می‌بایست حروف دیگری را انتخاب می‌کردم.
من در درونم هنوز صدای تق تق (click,clack) کردن ماشین تحریر را می‌شنوم.

En Mand der Hedder Ove Dansk_Plakatmuseum

– آیا در خلق آثارتان سعی و یا تاکیدی در به‌کار بردن تاریخ، فرهنگ و هویت کشورتان را دارید؟
نه به شکل عمدی، شاید به مرور اتفاق افتاده باشد.

– تعریف شما از زندگی چیست و طراحی در کجای آن قرار دارد؟
خانواده‌‌ی من تشکیل شده از همسرم، دو پسرم، عروسم و سه نوه‌ی دوست‌داشتنی‌ام. همسرم هنرمند و نقاش قابلی است. ما با هم دیگر کار می‌کنیم و همواره در طول انجام کارهای‌مان درباره‌ی نتایج‌مان بحث می‌کنیم. ما در شهری کوچک به نام chirstiansfeld که میراث کوچکی از یونسکو است زندگی می‌کنیم. کارگاه من در خانه‌ام واقع شده و هنر بخش بزرگی از زندگی ما را تشکیل می‌دهد، به شکلی که همیشه در حال کار کردن هستیم.
خوشبختانه من چهل سال به عنوان عضوی از Teatret Moellen بوده‌ام. با فعالیت در این مرکز به عنوان یک مدیر هنری و راهنما، بخش اعظمی از پیشرفت هنری‌ام را رقم زده‌ام و خوشحالم که امروز این مرکز به عنوان یکی از بهترین‌ مراکز تئاتر در دانمارک پذیرفته شده است. از طرفی همزمان سالی یک یا دوماه در مدرسه‌ی دیزاین Kolding درس می‌دهم.

Amnesty International

– چه چيزى را الان مى دانيد كه آرزو مى كرديد سالها پيش مى دانستيد؟
تجربیاتی که اکنون دارم به شکلی هست که انگار به طور عمدی خودم از روی کارهایم تقلب کرده‌ام و یک شیوه‌ای را برای خودم خلق کرده‌ام برای بهتر کارکردن. من همیشه برای تجربیاتی که وقت زیادی از ما می‌گیرند، اشتیاق دارم و پذیرای آن‌ها هستم. بنابراین احترام زیادی هم برای عمرهایی که در راه بدست‌آوردن این تجربیات از سوی طراحی، گذاشته‌شده و یک دوره‌ی کاری را تشکیل داده قائل هستم.

– و آخر این‌که چه توصیه‌ای برای طراحان جوان ایرانی دارید؟
از لحظات‌تان بیشترین بهره را ببرید و هدف‌های بلند مدت در ذهن‌تان داشته باشید. برای آن‌که به یک هنرمند و طراح خوب تبدیل شوید با تمام وجود به حرفه‌تان، یعنی دیزاین عشق بورزید و کار کنید و فقط برای گذران زندگی‌تان طراح گرافیک نباشید!

گفت وگو از: پریسا تشکری
ترجمه: مقداد شیرعلی

Laser & Pjalter Kafka - The Metamorphosis Glo ikke så romantisk 35695 Oskar.indd 24198 Mutter Courage Malala Sans Souci Sydney 32562 Silken af Alessandro Baricco.indd

 
[xyz-ips snippet=”5910″]