با وجود تسلط بیچون و چرای دنیای دیجیتال بر بیشتر ابعاد ارتباطی انسان، هنوز میراثی ارزشمند وجود دارد که جایگاهش در سبک زندگی ما تغییر نکرده است. کتابها همچنان گنجینههای ارزشمند اطلاعات بشری به شمار میروند و به همین دلیل، طراحی جلد برای این گوشهی زندگی، هنوز هم لذتبخش، جذاب و بسیار کاربردی است.

البته این لذت و جذابیت، زمانی برای طراح به اوج میرسد که فضای کافی برای جسارت داشته باشد و گرفتار محدودیتهای دست و پاگیر سفارشدهنده نشود؛ محدودیتهایی که اغلب ناشی از فاصلهی زیاد آنها با واقعیتها و تعاریف هنر گرافیک و یا ذهنیت طراح است. یک کارفرمای آگاه، خوشفکر گمشدهی هر طراح حرفهای در مسیر کاریاش میتواند باشد و در مقابلش، هرگونه بدقولی و کم کاری از سوی طراح نیز نوعی ناسپاسی است.

مجموعه طراحی جلدهای انتشارات خط مقدم، فرصتی بینظیر برای پیادهسازی هر آنچه دوست داشتم، فراهم کرد. این پروژه، به من امکان داد با جسارت، آزادی در ایده و اجرا، و ترکیببندیهای کاملاً شخصی از بازی با حروف فارسی، عنوانهایی کاملاً حسی خلق کنم. این شرایط، تجربهای بود که در آن «درونِ تو بیرون میریزد» و میتوانی در کنار لذت از این تعامل و توافق، مسئولیت آن را به طور کامل بپذیری.
البته رسیدن به چنین نقطهای از رهایی و خلوت در طراحی ـ حتی رهایی از قوانین ذهنی خود طراح ـ آسان نیست. این مسیر اغلب نیازمند سالها تجربه و عبور از تکنیکها و راههای گوناگون و وسوسهانگیز است. در نهایت باید به جایی برسی که آزادی و بیپرواییات را با مهارت و آگاهی همراه کنی؛ جایی که همچون یک ژیمناست حرفهای، پس از پرشها و چرخشهای جسورانه، همهچیز را مدیریت کنی و در پایان بتوانی با فرودی محکم و زیبا روی تشک بایستی.







