جمعه روز عجیبی است. برای بعضی با فراغت، تعطیلات و آسودگی همراه است و برای بعضی دیگر، دلگیر و غمانگیز است. این درستاست که حسوحال روزها به خود آدمها بستگی دارد، اما در اینکه جمعه روز خاص و متفاوتیست نیز افراد زیادی توافق نظردارند. حسامالدین باقریان، حسوحال جمعههای همراه با ناامنی و بیحوصلگیاش را با طرحهایی که از این کلمه زده، بهتصویرکشیدهاست. پروژهای که بهگفتهی او تنها با شوق و پیگیری مخاطبانش آن را ادامهداده است. در پروژهی این هفتهی روزرنگ، قصهی تایپوگرافی در جمعه را از زبان او میخوانیم:
گلاویزشدن با بیحوصلگی
«جمعه تنها روز در هفته است که مجبورم هرجایی جز دفتر کارم را تحملکنم. وقتی میزکار نقطهی امن تو باشد، جمعه برایت روز ناامنی میشود. وقتگذراندن با کلمات، مخصوصا عبارت “جمعه” برای من حس گلاویز شدن با این بیحوصلگیِ ترسناک را دارد.»
«مشقهای کلمهی “جمعه” عموما نتیجه بداههپردازی در رسیدن به ترکیبهای جدید در ساختار نهچندان پیچیدهی این کلمهاند. بداهگی در خلق نوشتار “جمعه” تصویر و حسوحال همان لحظه است که غالبا برخلاف روال معمول، نیازی به اتود زدن یا چکشکاری زیادی برای رسیدن به فرمنهایی ندارد. برای من در این پردازش، آموختنیهایی است که با هربار تجربهی این حس، بخشی از آن را پیدا میکنم و در جمعههای بیحوصلهی بعدی یا حتی مسیر روتین کاریام از آنها استفاده میکنم. مجموعه پیشرو مخلوطیست، از فرمهایی که در بی برنامهترین شکل ممکن از دل بیحوصلگی بیرون آمدهاند!»
از اول بنا نبود که این روند ادامهدار باشد و تبديل به یک پروژه شود. محض جلوگیری از حوصله سررفتگی شروع شد. اما بعد از انتشار دو نمونه از جمعهها بازخورد مخاطبین، نشان از برقراری ارتباطشان با این امر داشت. پیگیرشدن مخاطبینم از ادامه جمعهها و شنیدن جمله هایی شبیه به این “امروز جمعستا!- امروز کار منتشر نمیکنید؟” تجربه جذابی بود. همین من را برای ادامه ترغیب می کرد.»