هنر

آرزو دارم فونت قرآنی طراحی کنم/ نجابتی چهره‌ شناخته‌شده میان اهالی هنر

«مسعود نجابتی» چهره‌ای شناخته‌شده میان اهالی هنر است. او که سال‌ها قبل نشان (لوگو) مسجد جمکران را طراحی کرده است، می‌گوید: طراحی نشان مسجد همچنان برایم جذاب است چه رسد به مسجد جمکران که منتسب است به حضرت بقیة‌الله.

هر چند لوگوهای بسیار دیگری نظیر سازمان اوج، نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، سریال کلاه‌پهلوی، مجموعه فرهنگی سرچشمه، شبکه تلویزیونی الولایة، باغ‌موزه قصر، گروه مجلات همشهری، فیلم سینمایی روز رستاخیز و روزنامه شهرآرا هم توسط او طراحی شده‌اند.

نجابتی متولد ۱۳۴۶ در شهر تهران است اما به دلیل مأموریت کاری پدرش در اصفهان بزرگ شده و دوران تحصیلی دبستان و راهنمایی را آنجا سپری کرده است.

می‌گوید که دوره دبستانش قبل از انقلاب بود و به‌واسطه حساسیت‌های خانواده، در یک مدرسه اسلامی درس خوانده است. مدیر مدرسه آقای عمادی که در کسوت روحانیت بود، به هنر مخصوصاً خط خوش و نقاشی بسیار بها می‌داد.

به همین دلیل، از کلاس اول دبستان خط نستعلیق را در مدرسه آموزش می‌دادند؛ ضمن اینکه در منزل هم تحت تعلیم مادر خانه‌دارش بوده که خط تحریری بسیار زیبایی داشته است.

مشروح گفت‌وگوی ما با مسعود نجابتی، گرافیست و دبیر ششمین جشنواره جهانی هنر مقاومت را در ادامه می‌خوانید.

* تصور خودتان این است که به دلیل آموزش‌های دوران مدرسه، به هنر علاقه‌مند شدید؟

اهمیت دادن فضای آموزش به هنر و به موازات آن نقش خانواده مسائلی است که بنده همواره در آموزش بر آن تأکید دارم. فکر می‌کنم عمده اتفاقی که در آن سن رخ داد اجباری بود که در آن فضای آموزش سنتی وجود داشت و در کنار آن اجبار، فراهم کردن شرایط با معلم و امکانات لازم، چرا که خط خوب یک دغدغه جدی بود و برای هر فرد با هر گرایش، یک امر واجب.

تقریباً بعد از پایان دبستان خط همه ما خوش بود. ما در دبستان تا به حد خوبی توانستیم نستعلیق را نگارش کنیم و این در دوره راهنمایی کامل شد.

من در همان محله مسجد سید به مدرسه خوبی به نام احمدیه رفتم. مدیر آن مدرسه مرحوم «علی‌اکبر پرورش» بودند که اهتمام زیادی به این مسائل داشتند. یکی از خوشنویسان و کتیبه‌نویسان خوب اصفهان به نام استاد ظهیرالاسلام معلم خط ما در دوره راهنمایی بودند.

امروز می‌بینم که در برخی از مدارس زنگ هنر به زنگ تفریح و بازی تبدیل شده است و متأسفانه اهتمامی دیده نمی‌شود

امروز می‌بینم که در برخی از مدارس زنگ هنر به زنگ تفریح و بازی تبدیل شده است و اهتمامی دیده نمی‌شود ولی به نظرم حتی استادی که برای ما در مقطع راهنمایی دعوت شده بود، برای سطح ما بسیار بالا بود و ما در دوره راهنمایی خط ثلث و نسخ را در خدمت ایشان تلمذ کردیم و تقریباً بعد از اتمام راهنمایی من حتی سفارش کار دریافت می‌کردم.

با یکی دو نفر از دوستانم در این قضیه رقابت هم داشتم و نگاهمان به این پدیده صرفاً برای پر کردن اوقات فراغت نبود و حس می‌کردیم می‌توانیم با این موضوع امرار معاش کنیم که البته این احساس برای بسیاری از نوجوانان امروز قابل درک نیست!.

 مسأله برای بنده ظاهرا جدی‌تر از دوستان دیگرم بود و بعد از اتمام مأموریت پدر و بازگشت به تهران نیز ادامه پیدا کرد. وارد انجمن خوشنویسان شدم، این مسأله با دوره دفاع مقدس همزمان شد و فعالیت‌ها تماماً تحت‌الشعاع شرایط آن زمان قرار گرفت و ما هم بی‌نصیب نبودیم.

 آموزش تقریباً نصف و نیمه رها شد و به فراخور سن گاهی کارهایی در این موضوعات انجام دادم، وقتی به منطقه رفتم کارم همین بود. دیوارنویسی و پارچه‌نویسی و نوشتن پلاکارد. در سال ۶۷ بود که هم‌زمان با پذیرش قطعنامه خدمت سربازی ام به اتمام رسید.

* بعد از اتمام سربازی، هنر را ادامه دادید؟

همزمان در شرکت متروی تهران مشغول به کار شدم، آن زمان مترو در حال ساخت بود و هنوز به بهره‌برداری نرسیده بود. نیاز بود برای فضاهای کارگاهی مترو تابلونویسی شود.

مجموعه ‌این کارها در فضایی در اداره روابط عمومی تعریف شد و من شدم متصدی آن قسمت و مشغول طراحی و اجرای این تابلوها بودم.

دو سال در متروی تهران مشغول به کار تابلونویسی فضاهای کارگاهی بودم. تجربه تابلونویسی من از دوران دبیرستان کسب شده بود که در دوران فراغتم در یک مغازه تابلوسازی کار می‌کردم

دو سال در متروی تهران مشغول به کار بودم. تجربه تابلونویسی من از دوران دبیرستان کسب شده بود که در دوران فراغتم در یک مغازه تابلوسازی کار می‌کردم. آن زمان امکانات به‌صورت امروز نبود و تمام تابلوهای فلزی دستنویس بود و به‌طور محدود گاهی چاپ سیلک نیز استفاده می‌شد.

این موارد در تیراژ انبوه برای کارگاه‌های متروی تهران تکثیر می‌شد؛ کاری سنگین، ولی تجربه خوبی بود. همزمان با کار در مترو در دانشگاه در رشته ارتباط تصویری گرافیک پذیرفته شدم و درسم را ادامه دادم. کارشناسی من در دانشگاه هنر و معماری در چهارراه ولیعصر بود و در سال ۷۲ پایان‌نامه‌ام را تحت عنوان «کتابت بسم‌الله» تقدیم دانشگاه کردم.

* گاهی مرز بین کار و هنر جابجا می‌شود و یک شخص آن‌چنان به این کار می‌پردازد که کار و زندگی‌اش هنر است و مسائل مالی برایش مهم نیست و برخی آن‌چنان در کار غرق می‌شوند که حس هنری را از دست می‌دهند؛ چقدر توانسته‌اید این وضعیت را متعادل کنید و امروز با چه حسی به این کار نگاه می‌کنید؟

خوشبختانه توفیقی که داشتم این بود که جنس کارم با علایقی که داشتم هم‌سنخ بود به همین دلیل آزاردهنده نبود. فضای مجزایی برای کار هنری یا شغل عرفی تصور نمی‌کردم و این دو با هم ادغام شده بود.

به نظرم در هر صنف و رشته‌ای اگر انسان بتواند با آنچه به آن علاقه دارد کسب درآمد کند بهترین شکل ممکن است و دیگر هنرمند مجبور نیست برای پرداختن به هنر، شغل مغایری داشته باشد، اگرچه برای برخی از دوستان من که کارمند بودند شرایط سخت بود. ولی سفارش‌هایم در این حوزه بود و خود سفارش برایم جذاب بود و از همین اندوخته آکادمیک در شرایط کاری  بهره می‌بردم.

بسیاری از پروژه‌های کلاسی‌ام در دوره دانشجویی، سفارش‌های واقعی بازار بود

ما در دانشگاه درسی به نام نشانه داشتیم، همکلاسی‌ها موضوعی تخیلی را برای خود تصور می‌کردند و برای آن نشانه‌ای کار می‌کردند. همه‌چیز فرضی بود و نشان طراحی می‌شد و سفارش دهنده‌ای نبود که نسبت به آن ایرادی بگیرد و بعضاً استاد به نکاتی فنی اشاره می‌کرد ولی در فضای واقعی داستان متفاوت است و می‌توان فهمید چند مرده حلاجیم! بسیاری از پروژه‌های کلاسی‌ام در دوره دانشجویی، سفارش‌های واقعی بازار بود.

* چطور شد که به قم رفتید؟ تهران پیشنهاد و سفارش کار بیشتر نبود؟!

مفصل است. نزدیک به فارغ‌التحصیلی در دوران کارشناسی، دانشگاه جذابیت خود را برای من از دست داد و تقریباً یک ترم مانده به اتمام درس حس کردم دروس دانشگاه برای من راضی‌کننده نیست و آنچه من به دنبال آن بودم در کتاب‌های درسی‌ام یافت نمی‌شد.

بحث تکنیک و تاکتیک مبتنی بر تجارب بشری ست و انسان بالاخره با تلاش کم و بیش یاد می‌گیرد و بنده در این خصوص از اساتیدم ممنونم ولی به‌طور جدی از دانشگاه در حوزه بحث‌های محتوایی و علوم انسانی که جزو لاینفک هنر است، انتظاری دیگر داشتم که حاصل نشد.

ازاین‌رو به تحصیل دروس حوزه علاقه‌مند شدم و حس کردم گمشده‌ام در کتاب‌های فلسفه و عرفان و کلام و دیگر منابع علوم انسانی باشد.

تقریباً یک سال دانشگاه را رها کردم و به سمت قم آمدم و خواستم تا دروس حوزی را تجربه کنم؛ برای آن‌ها عجیب بود که دانشجوی هنر می‌خواهد درس حوزه بخواند

تقریباً یک سال دانشگاه را رها کردم و به سمت قم آمدم و خواستم تا دروس حوزی را تجربه کنم؛ در آن زمان حوزه برای کسانی مثل من برنامه مشخصی نداشت، امروز فضا تغییر کرده ولی آن زمان برای آن‌ها عجیب بود که دانشجوی هنر می‌خواهد درس حوزه بخواند و شاید تا حدودی بی‌توفیقی بنده بود که این اتفاق به درستی نیفتاد.

 اما این عشق و عطش و علاقه همچنان باقی بود تا اینکه بعد از اتمام دوره کارشناسی و بعد از ازدواج بالاخره تصمیم خود را گرفتم که برای ادامه تحصیل به قم بیایم و خانه‌ای بگیریم و درس هم بخوانم ولی قبولی کارشناسی ارشد این هجرت را چند سالی به تأخیر انداخت. ارشد را ابتدا در تربیت مدرس بودم و بعد به دانشگاه هنر منتقل شدم.

بالاخره سال ۸۳ شرایط فراهم شد و بحمدالله راهی قم شدیم. البته همزمان با تحصیل دوره ارشد معلم هنرستان هنرهای زیبای تهران هم بودم که در همان‌جا باب آشنایی بنده با مرحوم سیدمحمد ساجدی باز شد.

 ایشان هر روز از قم می‌آمد و آنجا درس می‌خواند و برای مهیا شدن شرایط و رفتن بنده به قم بسیار تلاش کرد. دوستی ما از آنجا شروع شد و به همکاری و در نهایت تاسیس کانون هنر شیعی در قم انجامید و بالاخره در سال ۹۷ در سفر اربعین به دیدار محبوبش شتافت؛ روحش شاد.

در قم هم شرایط فشرده کاری عمدتاً با ناشران و ضرورتی که برای آموزش و ارتقای سطح کیفی علاقه‌مندان حس کردم، مانع شد به طور رسمی وارد حوزه شوم. ولی بحمدلله قم این امکان را به من می داد که در کنار تمامی این تکالیف بتوانم به وظایف شخصی به هر صورت و کیفیت حتی در قالب گعده‌های دوستانه بپردازم و از محضر اساتید بهره‌مند شوم.


اثر مسعود نجابتی

* طراحی جلد کتاب تا چند سال پیش در شیوه‌ای کاملاً کلاسیک انجام می‌شد ولی امروز به لطف حضور اساتیدی چون شما بسیار تغییر کرده است، چقدر در کار خود از ابزارهای جدید استفاده می‌کنید؟

تأثیر کامپیوتر در روند طراحی که غیر قابل انکار است من تربیت شده دوره‌ای هستم که همه با دست کار می‌کردیم. ولی به اقتضای زمانه ناچار باید خود را با این شرایط جدید هماهنگ می‌کردی، گروه طراحان آزاد که نخستین فعالیت حرفه ای ما در زمان دانشجویی بود، بدون اغراق جزء اولین تیم‌هایی بود که در سال ۶۹ با کامپیوتر کار می‌کرد.

تقریبا دو سه سال بعد این امکان فراگیر شد و البته با مشکلات بسیار هم همراه بود. علی ایحال از همان ابتدا با این پدیده آشنا شدم ولی به واسطه نوع کار و تجارب آموزش کار با دست را هیچ وقت رها نکرده‌ام.

* شما مدیر کانون هنر شیعی هستید؛ چه تمایزی بین هنر اسلامی و هنر شیعی وجود دارد آیا وجه تمایزی وجود دارد؟

ما هنر شیعی را جدای از هنر اسلامی نمی‌دانیم ولی آنچه در جهان به عنوان هنر اسلامی در موزه‌ها و سایت‌ها معرفی می‌شود فقط بخش کوچکی از هنر اسلامی است و بیشتر مربوط به قرون و ادوار گذشته.

آنچه هم از آثار هنری امروز در جهان اسلام تولید و عرضه می‌شود بی شباهت با اوضاع سیاسی و اجتماعی آنها نیست یا کلا بی‌خاصیت و خنثی است و یا ملهم از تولیدات هنری غرب است و بعضا در خدمت منافع غرب. شبیه آنچه قبل از انقلاب در ایران شاهد بودیم.

از جامعه تحت سلطه انتظاری بیش از این نیست و آثار معود انسان‌های آزاده هم در بایکوت خبری. هنر شیعی و به عبارتی هنر ایرانی اسلامی که سهم بسیاری در شکل‌گیری و تکامل هنر سایر بلاد اسلامی داشته است، آن قدر مهجور و ناشناخته مانده که امروز کسانی که با عناصر هنر شیعی کار می‌کنند متهم می‌شوند به داشتن لهجه عربی!

هنر شیعی و به عبارتی هنر ایرانی اسلامی که سهم بسیاری در شکل‌گیری و تکامل هنر سایر بلاد اسلامی داشته است، آن قدر مهجور و ناشناخته مانده که امروز کسانی که با عناصر هنر شیعی کار می‌کنند متهم می‌شوند به داشتن لهجه عربی

از طرفی هنر شیعی مد نظر ما در عین قدسی و روحانی بودنش درگذشته معنا دار ما محبوس نشده و هنوز کارکرد دارد و زنده است و برای یاری حق و افشای باطل به صحنه می آید. هنر شیعی نه با اسلام آمریکایی نسبتی دارد و نه با تشیع انگلیسی. هنر شیعی صیقل دهنده اسلام ناب محمدی ست و قرار است فرد و جامعه را به سوی توحید سوق دهد و با ظالمان و مستکبران در ستیز باشد.

* جایگاه هنر ایرانی کجاست آیا بین هنر ایرانی و اسلامی تفاوتی وجود دارد یا با هم آمیخته است؟ کار جدیدی که شما و دوستانتان به آن توسعه می‌دهید توانسته است بومی‌سازی شود و با فرهنگ ایرانی و اسلامی پیوند خورده است؟

نمی‌شود تمدن ایران را از اسلام جدا کرد. تعامل تمدن ایرانی با تمدن اسلامی، سازنده و دو سویه است. هنگام که اسلام ظهور کرد ایران یکی از تمدن های بزرگ و تاثیرگذار جهان بود. ایرانیان با اقبالی گسترده به آیین اسلام، از پیشینه فرهنگ و تمدن گسترده خویش در ساخت، رشد و شکوفایی تمدن اسلامی استفاده کردند.

لذا در اندک زمانی تمدنی به نام «تمدن اسلامی» شکل گرفت که در تمامی شئون زندگی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی ملت های مسلمان برنامه داشت.

به عبارت بهتر، ایرانیان به پشتوانه سابقه تمدن خویش آموزه های اسلامی را سرلوحه کار خود قرار داده به این مهم دست یافتند. به همین جهت، تمدن اسلامی بیش از هر ملتی مدیون و وام دار تمدن ایرانی است.

رشد و تکامل علوم از جمله دانش های عقلی مثل فلسفه، موسیقی، ریاضی و پزشکی و نیز سایر رشته ها همچون معماری و هنر در ایران پیش از اسلام و تاکید و تکیه فراوان تعالیم اسلامی بر آموختن علم باعث شد تمدن اسلامی به سرعت رشد نماید و به یکی از قوی ترین و شکوفاترین تمدن های بشری تبدیل گردد؛ به طوری که بیشترین نقش را در ساخت تمدن جهانی ایفا کرده است. در این راستا نقش دانشمندان ایرانی چشم گیرتر و برجسته تر از سایر اقوام است.

آنان در علوم اسلامی خوش درخشیدند؛ به گونه ای که بسیاری از مفسرین، مورخین، متکلمین و محدثین جهان اسلام، ایرانی هستند و آنچه ما امروز به آن افتخار می‌کنیم و به آن می‌بالیم در تمدن اسلامی شکل گرفته است وقتی از خوارزمی، ابوعلی سینا، شیخ بهایی، ابوریحان بیرونی، فردوسی وحافظ و… صحبت می‌کنیم بدون استثنا مولود تمدن اسلامی هستند و به نوعی تمدن ایرانی با تمدن اسلامی گره خورده است و نمی‌توان این دو را از هم جدا کرد.

هنر ما ایرانی و زبان ما فارسی است و در عین حال مسلمان هستیم و برای زبان عربی به عنوان زبان دین خود اهمیت قائلیم این زبان در ادبیات ما نفوذ داشته و بخش بزرگی از نگارش ما بر همین اساس است

هنر ما ایرانی و زبان ما فارسی است و در عین حال مسلمان هستیم و برای زبان عربی به عنوان زبان دین خود اهمیت قائلیم این زبان در ادبیات ما نفوذ داشته و بخش بزرگی از نگارش ما بر همین اساس است.

این‌ها با هم ادغام شده و جزئی از هم هستند. همچنین نباید نقش ایرانیان را در پیدایش و تکامل اقلام خوشنویسی نادیده گرفت و با تقسیم اقلام شاخص به عربی و فارسی، سهم ایرانیان را در شکل گیری این همه زیبایی واگذار نمود.

برخی از خطوط از جمله خط رقعه و دیوانی به طور مشخص مورد استفاده اعراب هستند و ما معادل های مناسب تری برای آنها داریم. ولی خط ثلث و اقلام سته را نمی‌توان عربی قلمداد کرد.

البته نگاه من به اقلام عربی به این شکل نیست که هیچ‌وقت به سمت آن‌ها نروم همان‌طور که اجداد ما هم این کار را نکردند و هنر را از تمدن‌های دیگر گرفتند و از فیلتر خود عبور دادند. اگر ما فرزند صالحی باشیم می‌توانیم از این میراث استفاده کنیم. اعتقاد دارم ایرانیان قدرت تکامل بخشیدن به برخی خطوط عربی را دارند یعنی همین خطوط دیوانی ورقعه با نگاهی ایرانی می‌تواند تکامل پیدا کند. تلاش‌هایی هم صورت گرفته و هر وقت به آن سمت رفتیم با این نگاه رفته‌ایم و البته همه این‌ها را جزو تمدن اسلامی می‌دانیم


اثر مسعود نجابتی

* آرزوی هنری شما چیست و دوست دارید چه‌کاری در این عرصه انجام بدهید که هنوز محقق نشده است؟

بر اساس توصیه حضرت آیت‌الله بهجت رضوان‌‌الله‌علیه به هنرمندان خوشنویس مایل هستم کاری برای قرآن انجام دهم. البته بر اساس توان و انتظاری که از بنده می‌رود.

نمی‌خواهم بگویم دوست دارم مثل قدما یک قرآن کامل را کتابت کنم، ولی خیلی مشتاقم فونت قرآنی طراحی کنم، یک فونت اصولی با زیبایی‌شناسی خطوط اسلامی ایرانی و با نیازهایی که کتابت قرآن در شرایط فعلی دارد.

* فکر می‌کنم طراحی فونت هم داشته‌اید؟

بله یک فونت لاتین بود به نام «پرشیا» که توسط شرکت بیت استریم وارد بازارهای جهانی شد. یک کار و تجربه دانشجویی بود. نگارش لاتین با قلم نی خوشنویسی فارسی که نتیجه برایشان جالب بود.

* چه توصیه‌ای برای کسانی دارید که به تازگی پا در این عرصه گذاشته‌اند؟

به دلیل حضور در کارگاه‌های آموزشی با جوانان ارتباط زیادی دارم و بحمدالله تا کنون از دست نرفته است. همواره به این نکته اشاره دارم که هنرمند مسلمان شدن الزمات زیادی دارد و فقط بحث مهارت و تکنیک کارساز نیست. سلوک هنری لازم است و تلاش در جهت یافتن حکمت که همانا گمشده مؤمن است. حال هنرمند از اثرش پیداست، از کوزه همان برون تراود که دروست.

من واقعا متأسفم که هنرمندان جوان ما در دانشگاه‌ها از اساتید اخلاق دور هستند. بدون داشتن استاد، انسان کامل نمی‌شود. کسب مهارت به تنهایی انسان را به مقصود نمی رساند هر کس باید برای یافتن استاد تلاش کند.

* تفریح هنری و تفریح غیرهنری شما چیست؟

 تفریح غیرهنری‌ام تیراندازی است. خیلی دوست دارم و به من تمرکز می‌دهد.

از تفریحاتی که چند سالی است از آن فاصله گرفته‌ام کوهنوردی است که در تهران شرایط آن فراهم بود. متأسفانه فشار کار هم رفته رفته ما را از این نوع تفریحات دور کرد. در جوانی ورزش‌های رزمی را هم تا حدی تجربه کردم، سبک کیوکوشین را نزد استاد شیرزاد مدتی کار کردم. تفریحات هنری‌ام هم با کارم گره خورده است و این‌طور نیست که بگویم الآن کار می‌کنم و بعد دو ساعت می‌خواهم بنشینم و برای دل خودم مشق کنم من در همان لحظه‌ای که کار می‌کنم تفریح هم می‌کنم. خوشبختانه این دو با هم تلفیق شده است.

* یکی از معروف‌ترین لوگوهای طراحی‌شده توسط شما، نشانه مسجد جمکران است در بین طرح‌ها و نقش‌هایی که کارکرده‌اید کدام‌یک را بیشتر از دیگران دوست دارید؟ برای طراحی یک نشان چقدر وقت می‌گذارید و چه اتفاقی می‌افتد که یک نشان خلق می‌شود؟

این سؤال از من زیاد پرسیده شده است. نشان یکی از دشوارترین محصولات گرافیک است افراد کمی نشان کار می‌کنند خدا استاد ممیز را رحمت کند ایشان اشاره می‌کرد که طراحی نشان مثل تراش جواهر می‌ماند دقت و حوصله بسیار می‌خواهد و نفس گیراست. اشاره ظریف دیگری هم به این قضیه داشتند و می‌گفتند شبیه به رباعی سرودن است.

یعنی نقطه مقابل قصیده و مثنوی و مطول گفتن است. شاعر باید به مهارتی برسد که همه آنچه را که می‌خواهد بگوید در دو بیت بیان و خلاصه کند و هر شاعری این توان را ندارد در گرافیک هم هر گرافیست یا هر طراحی توانایی این را ندارد که نشان کار کند.

نشان موجز و مختصر است ولی فرآیندی که طی می‌شود طولانی و جستجوگرانه است و رسیدن به آن خلوص بصری و پرداخت و پیرایش و زدن شاخ و برگ اضافه‌اش تجربه زیادی می خواهد تا به ایجازی برسد که نظر مخاطب را جلب کند و سال‌ها هویت‌بخش مجموعه‌ای باشد.

نشان مسجد جمکران را دوست دارم ولی نه صرفاً به خاطر نتیجه‌ای که آن زمان حاصل شد. بلکه بیشتر از باب فرآیندی که طی کرده است اتفاقاتی رخ داد که برای من بسیار شیرین است

نشان مسجد جمکران را دوست دارم ولی نه صرفاً به خاطر نتیجه‌ای که آن زمان حاصل شد. بلکه بیشتر از باب فرآیندی که طی کرده است اتفاقاتی رخ داد که برای من بسیار شیرین است. تازه فارغ‌التحصیل شده بودم و در ابتدای راه و در مواجهه با فراخوان طراحی نشان جمکران بسیار مشتاق انجام کار. طراحی نشان مسجد همچنان برایم جذاب است چه رسد به مسجد جمکران که منتسب است به حضرت بقیة‌الله ولی‌الله الاعظم و امام حی و حاضر.

* برنامه‌تان برای ششمین جشنواره هنر مقاومت که امسال جهانی شده چیست؟

هنوز تصمیمات نهایی نشده و نمی شود در این رابطه صحبت کرد. ولی تصمیم کلی بر برگزاری ششمین جشنواره هنر مقاومت متناسب با شرایط فعلی کشور است که ان‌شاءالله در نشست خبری مفصل اعلام می‌شود. این جشنواره تا دور پنجم جهانی برگزار شده و فقط در دور پنجم به دلیل پرداختن به مسائل و مشکلات داخلی از جهانی بودن جشنواره صرف‌نظر کردیم و اکنون برای برگزاری ششمین دوره مانعی برای جهانی شدن برخی رشته‌ها نمی‌بینیم.

منبع