پابلو آلفییری Pablo Alfieri، کارگردانی هنری و طراح گرافیک اهل بوینس آیرس آرژانتین است. بعد از مدتی فعالیت در استودیوهای مختلف به عنوان کارگردان هنری، تصمیم به راه اندازی استودیوی شخصی خود با نام playful را می گیرد. جایی که تمامی شور و اشتیاق و اکتشافات درونی خودش را درباره تصویرسازی تا تایپوگرافی در دنیای گرافیک دیزاین خلق کرده است. او همکاری های زیادی با کمپانی های مشهوری چون نایک، موتورولا و نکستل و… داشته است. اخیرا آثار متعددی از او در کتابهای مختلفی مانند: Sterographics ، Flashback و Nice too meet you در Victionary و Super Identity و Typography today در مجله Stash Magazine و Slanted Magazine انتخاب شده است و همچنین آثارش در سایت هایی نظیر behance و fubiz و CpLuv بارها به نمایش در آمده و انتخاب شده است. متن ذیل، گفت و گویی است اختصاصی با این هنرمند جوان و موفق که با هم میخوانیم:
چه زمانی اشتیاق به هنر را در خود کشف کردید؟
هنگام تحصیل در دانشگاه. میخواستم معمار شوم، اما چون همواره تنبل هستم، بعد از اینکه مدتی تحصیل کردم، متوجه شدم برای موفق شدن به کار و تلاش بیشتری نیاز دارم. از این رو ترجیح دادم تا کارهایی را که با آن ارتباط برقرار میکنم با جدیت بیشتری دنبال کنم. البته انسان خوش شناسی هستم چون آنچه را که امروز انجام میدهم، بسیار دوست دارم.
از دانشگاهی 200 ساله با بیش از 300000 فارغ التحصیل که بزرگترین دانشگاه بوینس آریس محسوب میشود آموزش دیده و فارغ التحصیل شدهاید. از UBA و شرایط تحصیل در آن برای ما بگویید؟ و آیا به نظر شما آموزش هنر در کشور شما به اندازه کافی مناسب هست؟
فکر میکنم در اینجا کارها به اندازه کشورهای توسعه یافته به خوبی پیش نمیرود. مشکلات زیادی وجود دارد، مشکلات بزرگ، به طور مثال: فاصله بسیار زیاد خانه ام تا UBA، تعداد کم پروفسورها در برابر تعداد دانشجوها، وجود هرج و مرجهای داخلی، ابزارهایی که به هیچ وجه برای کار مناسب نیستند و تعداد ناکافی کامپیوترهایی که وجودشان برای آموزش نرم افزارهای ضروری لازم است.
از همه بدتر، اینجا مدرکی برای فعالیت شغلی طراح گرافیک ارائه نمیشود و برای من هم که نرم افزار آموزش میدهم اصلاً خوب نیست. در مجموع نمیتوان گفت مجموعهای است عالی که بتوان در آن تحصیل کرد. البته همانطور که میدانید وجود مشکلات پیش رو، از ما انسانهای بهتری میسازند و اگر از عهده عبور از مشکلات بر آییم طراحان بهتری خواهیم شد.
«مینمالیسم» و «سادگی» برای شما چه مفهومی دارند؟
من همواره برای ساده بودن و مینیمال بودن تلاش کردهام و باید این را به عنوان بهترین و ساده ترین راه تشخیص داد. در کارهایم، مینیمالیسم و سادگی هر کدام یک کلید هستند. همیشه برای ساخت چند اشکال هندسی و یا تصویرسازی برای خلق یک اثر متفاوت، پیش از آن یک پلان ساده و کلاسیک را آغاز میکنم. جمله رابرت براوینگ که می گوید «کم، زیاد است» و یا ون گوگ که معتقد است: «سخت ترین کار، ساده بودن است» و توصیه آلبرت انیشتین که «سادگی را بیابید» همواره نصحیتم میکند.
پروژه شخصی Play ful بسیار موفق بود. به گونهای که در میان صفحات مجلات بسیاری جای گرفت و حتی به صورت ملایم و چراغ خاموش Play ful تبدیل به یک برند شد. اگر بودجهای نامحدود برای play ful تصور کنید، این پروژه را چگونه پیش می بردید؟ آیا یک موزه Play ful درست میکردید یا یک مجسمه عظیم در بوینس آیرس؟ یـا حتی چیز دیگری؟
سوال خوبی پرسیدید. گویا از کار جدیدی که آغاز کردهام مطلع هستید: مدیریت هنری و طراحی داخلی مجلهای که نام Play ful را بر آن میتوانم بگذارم.
پس از دیدن طراحیهای David Carson که برای مجله Play Gun انجام داده است با خودم فکر کردم این همان پروژهای است که مدام تصورش میکردهام. مجلهای که به بهترین طراحیها و تصویرگریها جای خواهد داد.
البته اگر سرمایه داشته باشم موزه Play Ful را نیز دنبال خواهم کرد. اینجا آرژانتین است ولی حتی یک موزه برای گرافیک ندارد؛ لذا اگر این کار را انجام دهم خیلی عالی خواهد شد.
آینده تکنولوژیهای دیجیتالی را چگونه می بینید؟ آیا به مضرات این نوع تکنولوژیها و به روابط انسانها فکر میکنید؟
به نظرم تکنولوژی، همواره یک وجه منفی دارد.؛ مثلا بازی فوتبالی که 15 سال قبل با دوستم در یک محله انجام می دادیم، امروز با یک چوبک لمسی در محیطی مجازی انجام میشود و اصلاً شباهتی به احساس آن دوران ندارد.
مثلاً احساس نگاه کردن به صورت نزدیکترین دوستم در حین گفتگو که امروز نمیتوانم چنین کاری انجام بدهم. البته منظورم این نیست که از تکنولوژی نباید در این دوران استفاده کرد بلکه باید از آن به عنوان یک ابزار استفاده کرد و نباید اجازه داد تا فرصتها و زمان ما را برای زندگی اشغال کند. خودم بعضاً دچار چنین چیزی می شوم. (خنده…) فکر کنم برخی اوقات زیاد کار میکنم.
در یک بوینس آیرس زیبا، آثاری از عناصر طراحی معماری اروپایی را متوجه می شویم؛ مثل ویژگی اکثر شهرهای آمریکای جنوبی که تأثیراتی از اسپانیا و ایتالیا و فرانسه را با خود دارند. آیا شهری که در آن زندگی میکنید شما را به ساختن چیزهای جدیدی تشویق میکند؟ زمانی که نیاز به الهام گرفتن دارید آیا به مکان مشخصی می روید؟
بوینس آیرس، جای خوبی است. اینجا مکانهایی دارد که از فرط شلوغی میخواهید از آنجا فرار کنید؛ اما شهری است که آثاری بسیار عالی از فرهنگ اروپایی را نیز در خود جای دارد. چون سالها قبل، ایتالیاییها و اسپانیاییها به این سرزمین مهاجرت کرده اند و امروزه آثار عالی معمارانه برای ما به یادگار گذاشتهاند.
برای طراحانی مثل من، مکانهایی سر سبز، پارکها و میادین موجود است اما من وقتی به آنچه که در دیگر ممالک و بالاخص در کشورهای اروپایی موجود است مینگرم. اینجا را الهام بخش و مناسب نمی بینم. چیزهای خاص و متفاوتی برایم الهام بخش هستند. من هر زمان که به انگیزه و اشتیاق برای کار نیاز داشته باشم به تماشای آثار بی نظیر موزه هنر Malba میروم.
آیا با سینما در ارتباط هستید؟ از نظر بصری چه فیلمها و کارگردانهایی را نزدیک به خود حس میکنید؟
سینما را دوست دارم. اما شیفته سینما نیستم و به دلیل علاقه به هنرهای تصویری به آثار خاصی علاقه مند هستم. صراحت و مدیریت تصویری Michel Condry و تصاویری که خلق می کند، پیش بینی ناپذیری David Lynch، واقع گرایی Gus Van و داستانهای Tarantino را دوست دارم.
آیا هنگام کار، موسیقی تأثیری روحی بر شما دارد؟
بله . البته من موسیقی را دوست دارم؛ اما نه از منظر یک موسیقدان بلکه همانند دوست داشتن یک ملودی و ترانه و یا کلام زیبا. از این رو همواره موسیقی گوش میکنم. قدرت Radiohead و Muse، تاریکی Qotsa و ترانه سرایی آرژانتینی به نام Gustav Cervato برای من ریشه بسیاری از الهامها هستند.