انترکان، قبل از خواب

« همیشه علاقه زیادی به‌ کشیدن موجودات افسانه‌ای و خیالی داشتم، این‌ علاقه در دوران‌ تحصیلاتم در دانشگاه مصادف شد با آشنایی با دوستی خلاق و شکل گیری نام‌ انترک و انترکستان.

انترکستان در ابتدا بلاگ و صفحه فیسبوک بود که با پیوستن افراد علاقمند، محیطی شد برای اشتراک گذاری هر چیز عجیب و غریبی. تلاش برای یافتن انترکها انگیزه ای شد برای توجه بیشتر به  اطراف. بعدها انترکستان برای ما  سرزمینی شد برای تجربه و آزادانه خلق کردن با بی نهایت موجود در انتظار کشف شدن.

این مجموعه یکی از همین تجربه های انترکستانی است که اخیرا داشتم. علاقه شخصی ام به کشیدن پرتره و ترکیبش با این فکر که” انترک ها قبل از خوابیدن به چه چیزهایی فکر می کنند” ایده اولیه این کارها بود.

خط خطی های بی هدف، لکه ها، پاک کردن، خط گذاشتن و به طور کلی “اتفاق” چیزی هست که کارم رو باهاش شروع می کنم. این بار برای ایجاد اتفاق از مداد و پودر گرافیت استفاده کردم. از قابلیت های خوب مداد این هست که خیلی راحت پاک می‌شود.  اینقدر پاک می کنم و خط می کشم تا یکی از این موجودها خودش را ب من نشان بده! با شکل دادن به اتفاقها و اضافه کردن جزییات کارم را ادامه می دهم و در همین حال به این فکر می کنم که حرف حساب این انترکها چیست و چه چیزی در سرشان است؟! شاید چیزهایی که هر کدام از ما در طول روز به آنها فکر می کنیم، هر چند خیلی معمولی.

ایجاد بافت و تکسچرهای مختلف و استفاده از قابلیت های مداد، نکته هایی بودند که دوست داشتم بیشتر به آنها توجه کنم.
در نهایت با تبدیل کارها به عکس پولاراید سعی کردم حس و حال انترکها رو قبل از خواب ثبت کنم که این کار را بعد از اسکن و در اپلیکیشن Polamatic انجام دادم.»

بابک اسماعیلی متولد سال 1366 و با مدرک کارشناسی گرافیک مشغول به کار در زمینه تصویرسازی و کارتون است.

 

نام کارها:


1-باورش سخت بود


2-رازی نبود که فاش نکرده باشد


3-به خواب ها رفتن را دوست داشت


4-  تمرین خنده برای فردا


5- پسوردهایش را بیاد نمی آورد


6- طاقت نداشت تعجب کند


7- چشمانش سیاه بود اما دلش نه


8- حداقل خودش راضی بود


9- فقط روزی یک بار دروغ می گفت


10- صورت جدیدش را دوست نداشت


11- عادت عجیبی به خوردن حرف هایش داشت


12-خسته که می شد قیافه اش را تغییر می داد


13- به هر راهی می رسید یک راه دیگر هم بود


14- دیگر بهانه ای نداشت


15- مهربانی اش را پنهان می کرد


16- در پنهان سازی خوشحالی اش موفق نبود