در تکاپوی دیزاین دنیای پیرامون

دیزاین معنی گسترده تری از گرافیک دیزاین دارد. ازین روست که انجمن جهانی ایکوگرادا چند سالیست که کلمه ی گرافیک را از عنوان خود حذف کرده و به ایکودی تغییر نام داده است.

خودِ دیزاین نیز بسیار متفاوت از “فقط طراحی” است، چه رسد به طراحی محدود به گرافیک. ازین روست که پیوسته عنوان فاعل فارسی آن از رسام، طراحی گرافیک، گرافیست، مدیر هنری، طراح ارتباط بصری و… در تغییر بوده و هیچگاه فاعل فعال دیزاین در عنوان محدود نشده است. حتی با تمام تلاش خاستگاه های جامعه، فن یا هنرمحض بر بستن حریم دیزاین در محدوده ی “چاپ در خدمت تبلیغات” هنرفنِّ دیزاین، از گنجیدن در عناوین محدود کننده گریخته و سیالانه در تکاپویِ دیزاینِ دیداریِ دنیای پیرامونِ خود بوده است تا چشم اندازی چشم نواز بسازد.

در این مسیر توامندی خیال، خرد و شگردشناسی دیزاین چنان کارامد بوده که برخی دیزاینر ها را در جایگاه هایی بسیار متفاوت از انتظار کلیشه ای (کشیدن آرم، پوستر، تبلیغات و …) موفق در آفرینش المان های بصری، صحنه، مکان، فضا، حرکت و … نشان داده و به عنوان مثال، دیوار به دیوار انیمیشن، نام نوی موشن گرافیک را به سرعت شناساند و باز به حرکت دیزاین ادامه داده و خواهد داد.


درست است که بر اساس تعاریف سنتی، هنر و دیزاین در مداری موازی در حرکت اند، اما نگارنده بر این باور است که دیزاینر می تواند هنرمند باشد. هنرمندِ پیوندِ دیداری (Visual Communication Designer or Artist) یا هنرمند دیزاینر، با مدیریت هنرمندانه ی المان ها همواره به کارگردانی آفریده ی خود مشغول بوده است. در این مسیر سیال، نه تنها کاغذ و چاپ که حتی اصل “دیدار” نیز گاهی به جزء، تقلیل یافته و دیزاینرهایی چون مرتضی ممیز، نورالدین زرین کلک و عباس کیارستمی با اینستالیشن، کانسپچوال آرت، انیمیشن، سینما و …  به تحریک دیگر حواس مخاطب برای ایجاد پیوند با اثرشان کوشیده اند.

اثر #دستورالعمل_های_پرواز_برای_خدمه_و_خلبان نیز اینگونه فارغ از اینستالیشن یا تئاتر، اثر دیزانِ یک مدیر هنریِ عضوِ رسمی انجمن صنفی طراحان گرافیک، به نام فرهاد فزونی است که المان های دیداریِ نور، تصویر، حروف، سطح و حرکت را با صدا، زمان و ادبیات در هم آمیخته تا فارغ از آفریده اش، پیوندی بین حواس مخاطب و ایده ی خود بیافریند.

وقتی چند ماه پیش این اثر را دیدم، چنان بازیگران، موسیقی، نریشن و حرکتش را ذوب شده در دیزاین یافتم که گمان نمی بردم در جرگه ی تعاریفن کلاسیکی چون تئاتر نیز تعریف پذیر باشد، حتی زمانی که نامش را در لیست نمایش های پذیرفته ی بخش بین الملل سی و هفتمین جشنواره ی تئاتر فجر جای گرفت. اما با اعلام نامزدی ی اثر به زعم نگارنده دیزانِ “دستورالعمل های پرواز برای خدمه و خلبان” در شش بخش و دریافت دو تندیس، بینش داوران این رویداد را ستوده و دستمایه ی تکرار این عقیده قرار می دهم که توامندی خیال، خرد و شگردشناسی دیزاینِ هنرمندانه می تواند گستره ی بهتری برای انسان معاصر پدید آورد.

محمد اردلانی
اسفند 1