تصویرسازی‌های پی‌نما (2)

« این قالب هنری که در ایران به اسم «پی نما» معروف است را در کشورهای دیگر با مشابهتی گرافیکی به نام‌هایی همچون کامیک یا مانگا و یا بانددسینه شاهد هستیم؛ ولی آیا حقیقتاً این قالب هنری با تقلید مطلق از آن سوی مرزهای ایران ایجاد شده است؟ در پاسخ باید بگویم که خیر! چون ما در فرهنگ ملی-مذهبی خود پیشینه‌هایی مشابه همچون پرده‌خوانی‌های عاشورایی و یا نقاشی‌های قهوخانه‌ای و حتی نقش برجسته های تخت جمشید را داشته‌ایم.

این شکل و فرم از تصاویر متوالی و اغراق آمیز در ظاهر اولیه و نخست شباهت به تصویرسازی‌های کتب و نشریات کودکانه دارد، لیکن باید جریان نگاه القاء شده به مخاطب چنین داستان‌هایی را وام گیرنده از هنر هفتم یا همان سینما دانست تا الزاماً ادبیات! زیرا داستان‌های این نوع گرافیکی کاملا نزدیک به فیلم‌نامه‌‌های انیمیشن و یا سینما هستند و پنل‌های تصاویر آن مانند استوری بورد، پرتحرک و پویا می باشند؛ در حالیکه حالتِ رواییِ داستان‌ها و تصاویر کتاب‌های کودک و نوجوان، ساکن ایستا و ساکن هستند و نگاه زیبایی شناسانه در کتب تصویرگری و پی نما متفاوت است.

نکته دیگری که لازم  می دانم بگویم  این موضوع است که متاسفانه در ایران به علت عدم مدیریت فرهنگی مناسب، هیچ‌گاه پی نما جایگاه مناسب و درخور شان و منزلت خود را نیافته و درد آورتر این است که عرض کنم این قالب هنریِ زیبا که ابزار فرهنگی مناسبی برای علاقمند کردنِ مخاطبِ کاهل بر مطالعه است،( با وجود این همه سابقه دیرینه در فرهنگ ملی-مذهبی)بعد سالها فرصت سوزی‌ها و پس از نامدیریتی‌های نابخردانه هنوز اول راه می باشد و در حال حاضر همچنان در مسیر مناسبی جهت صنعتی شدن و تاثیرگذاری بر روی مخاطب گروه سنی خاصِ خود ریل گذاری نشده است!

در حالیکه با دقت و دور اندیشی می شود با توجه به ذائقه‌های متفاوت، مخاطب سنجی نمود و انواع ژانرها مختلفی را همچون بسته‌های فرهنگی در سنین مخاطبین مناسب ایجاد و به فرهنگ عمومی تزریق کرد.»

پروژه دیگری از سعید رزاقی در روزرنگ را اینجا ببینید.

 


image 
imageimageimage
  1. این که همه از مدیریت فرهنگی جامعه نالان هستن یعنی اشتباه می‌کنیم، اشتباه هست که اصلا مدیریت فرهنگی جامعه رو مقصر بدونیم. این مدل اثر هنری در حیطه هنر‌های کاربردی و سرگرمی هست، این یک معنی رو داره، باید پول دربیاره. هرجا که پی‌نما پیشرفت کرده که تونسته بفروشه. حالا اگر تهیه‌کننده پشت کار باشه خیلی عالی جواب میده. مدیریت فرهنگی یک بودجه بهش داده میشه که یک کاری انجام بده، هرچه این کارها بیشتر و متنوع‌تر باشه اون مدیر هم پر باد تره. کسی کاری نداره که فرهنگ‌سازی کردہ یا نه، کسی کار نداره کیفیت اون کار چقدره. این آقا رو من کارهاشو دوست دارم، چون با کارهاش بزرگ شدم. حالا چرا در جای دیگه‌ای از این کره زمین کارهاش رو منتشر نمی‌کنن من نمیدونم، باورکنین همون کامیک‌کان می‌تونه جایگاه داشته باشه، پولساز باشه

  2. یادش بخیر داستان‌های امین و اکرم که پشت جلد مجله رشد دانش آموز چاپ میشد. شماره جدید رشد رو که تو مدرسه بهمون میدادن سریع میرفتیم سراغ دشت جلدش و کمیک استریپ‌های جذاب آقای رزاقی.
    بعدها هم یادمه یه سال یه دونه تقویم دیواری منتشر کرده بودن که هر صفحه‌اش داستان یه ضرب‌المثل با طراحی کم‌نظیر ایشون بود.
    فکر می‌کنم نسل من خیلی به ایشون مدیون باشیم چون خیلی از خاطرات شیرین تصویری ما رو ایشون ساخته بودن.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *